کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


آخرین مطالب



جستجو


 



الف)مبانی نظری. 13

اختلال بیش فعالی /نقص توجه 14

بیشینه تاریخی اختلال نقص توجه/بیش فعالی. 15

علت شناسی اختلال نقص توجه /بیش فعالی. 15

عوارض دارو در مانی. 16

مبانی نظری بازی. 16

تعریف بازی. 16

ارزش های بازی. 18

تاریخچه بازی. 19

بازی از دیدگاه دین اسلام 19

بازی و نظریه های آن. 20

مفاهیم و نظریه بازی در قرن بیستم. 20

طبقه بندی بازی. 21

نقش بازی در رشد و تحول کودک.. 24

تعریف بازی درمانی. 24

مبانی نظری بازی درمانی. 26

تاریخچه بازی درمان. 26

نظریه های بازی درمانی: 28

رویکرد های بازی درمانی. 30

رویکرد روان تحلیلی. 30

رویکرد گشتالتی. 31

رویکردرفتاری-شناختی. 32

رویکرد کودک محور 33

رویکردآدلری. 34

رویکرد ارتباطی. 34

رویکرد ساختارمند. 35

انواع بازی در بازی درمانی. 35

روش های بازی درمانی. 36

ب)پیشینه پژوهش: 36

پزوهش های انجام شده در خارج از کشور 36

پژوهش های انجام شده در ایران. 39

فصل سوم روش پژوهش

جامعه آماری. 45

پایان نامه

 

نمونه و روش نمونه گیری. 45

ابزار پژوهش… 46

شیوه نمره گذاری. 46

پایایی پرسشنامه: 47

متغییر های پژوهش: 48

روش اجرای پژوهش: 48

محتوای آموزشی. 48

روش تحلیل دادها 49

ملاحظات اخلاقی. 50

فصل چهارم یافته های پژوهش

الف) یافته های توصیفی پژوهش… 52

ب)یافته های استنباطی پژوهش… 53

فصل پنجم بحث و نتیجه گیری

خلاصه پژوهش… 61

بحث و نتیجه گیری. 61

فرضیه دوم:  بازی ماز و دو مینو موجب افزایش توجه در کودکان دارای بیش فعالی می شود. 63

دستاورد های اصلی پژوهش… 65

محدودیت های پژوهش… 66

الف)در اختیارمحقق. 66

ب)خارج از اختیار محقق. 66

پیشنهادات پژوهش… 66

پیشنهادهای کاربردی. 66

پیشنهادهای پژوهشی. 67

منابع. 68

منابع فارسی. 68

منابع انگلیسی. 72

پیوست.. 74

چکیده

این پژوهش به منظور بررسی اثر بخشی بازی درمانی(مازودومینو بر افزایش توجه) کودکان 6-5 ساله دارای اختلال بیش فعالی  و نقص توجه انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه نوآموزان دوره پیش دبستانی 6-5 ساله که در مراکز پیش دبستانی تحت نظارت منطقه سه آموزش و پرورش شهر شیراز که در سال تحصیلی 94-93 در 28 مرکز پیش دبستانی مشغول به تحصیل می باشند بوده است. نمونه آماری شامل 50 نفر نوآموز بوده است که به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب وبه روش تصادفی در گروه آزمایش وکنترل گمارده شدند.(25نفرگروه آمازیش و25نفردرگروه کنترل) طرح تحقیق به صورت نیمه آزمایش و از نوع پیش آزمون وپس آزمون  همراه با گروه کنترل می باشدوداده ها از طریق پرسشنامه اختلال کمبود توجه سوانسون ونولان پلهام  جمع آوری و با کمک شاخص های آمارتوصیفی وروش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد داد که بعداز ارائه متغیر مستقل تفاوت معناداری درسطح 1./.>P بین گروهای کنترل وآزمایش می باشد،  همچنین بازی مازودومینوبرافزایش توجه کودکان دارای نقص توجه/بیش فعالی موثر می باشد، بازی ماز و دومینو باعث افزایش توجه در کودکان دارای نقص توجه می شود همچنین در افزایش توجه در کودکان بیش فعال نیز موثر می باشد.

واژه های کلیدی: اختلال نقص توجه/بیش فعالی ، بازی ماز، بازی دومینو، بازی درمانی، کودکان پیش دبستانی

مقدمه

 

یک مطلب دیگر :

 

تمام کودکان بازی کردن دوست می دارندواز انجام آن لذت می برند این موضوع که کودک جنب وجوش وتحرک داشته باشد کاملاَ طبیعی می باشد. اما دراین بین کودکانی هستند که بسیاربی قرار، فعال، حواس پرت وبی ثبات اند. فعالیت زیاد این کودکان به تایید بسیاری از کارشناسان تعلیم وتربیت دیگر طبیعی نیست!این کودکان داری نوعی اختلال می باشندکه روانشناسان و روانپزشکان آنرا اختلال نقص توجه/بیش فعالی می نامند. اختلال نقص توجه/بیش فعالی[1] مشکلی است که معمولادر کودکان دوره پیش دستانی یا ابتدایی مشاهده می شود. از ویژگی عمده این کودکان عدم تمرکز وتوجه، کنترل رفتار برایشان مشکل است. دراین کودکان ویژگی های زیر بسیار شاخص می باشد: بسیاردر رویا فرو می روند وبه اصطلاح غرق رویا می شوند. بسیار در خود هستند وذهنی مشغول دارند. سر درگم و گیچ هستند. بی حال وبی انگیزه به نظر می رسند. بسیار تنبل و کند به نظر می رسند. مرتب خیره می شوند (علیزاده، 1383).

معلمان ومربیان آنها همیشه از عدم تمرکز آنها در کلاس و در نتیجه یادگیری پایین آنهاشاکی اند. دلیل اصلی یادگیری کم در انها را می توان به این دلیل دانست که این کودکان از تمرکز کافی برای آموختن برخوردار نیستند برای درک هر موضوعی باید ابتدا بر آن موضوع توجه کرد. زیرا که در بر خورد با عوامل خارج، ابتدا ذهن و حواس ما روی آن موضوع خاص تمرکز پیدا می کند، بعد آن را درحل مسئله مورد استفاده قرار می دهیم. هرچه بیشتر توجه کنیم بهتر آن را یاد می گیریم هستند انسانهایی که به ظاهر از نظر جسمی سالم، اما اغلب به دلیل ندیدن یا نشنیدن چیز های که در اطراف آنها است، فرصت یادگیری را از دست داده اند. اطلاعاتی از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت وارد و در آنجا ثبت و نگهداری می شود، که بر روی آن دقت و توجه شود در غیر این صورت به فراموشی سپرده می شود. باتوجه به این مطلب زمانی یادگیری صورت می گیرد که بر روی مطالب آموختنی توجه ودقت شود. همه انسانها کم و بیش تجربه کرده اند گاهی ممکن است کاری را که اهمیت فوق العاده زیادی دارد را فراموش کنند. بدین ترتیب در هنگام مطالعه یا امور حساس دیگر ناگهان پرنده فکرشان از قفس توجه، دقت و تمرکز خارج شده و برای مدتی در عوالم دیگر سیر می کند. همه این علائم و مواردی از این قبیل به علت نارسایی های است که در توجه و تمرکز ما رخ می دهد کودکان، نوجوانان و حتی بسیاری از افراد بزرگسال هستند که حوصله پرداختند به یک کار برای مدت طولانی را ندارند یا نمی توانند لحظه ای آرام بنشینند اما هوش، استعداد، خلاقیت و انرژی بی نظیری دارند(فرید من ودویال [2] ترجمه صدر السادات، محمدی، 1381). کودک مبتلا به نقص توجه به نظر می رسد گوش نمی دهد، نمی تواند تکالیفش را به پایان برساند، به صورت دقیق تر فراحنای حافظه اش کوتاه است، قبل از اینکه اولین فعالیت تکمیل شود به سرعت به فعالیت دیگری می پردازد. از یک بازی به بازی دیگری مشغول می شود، بدون اینکه برروی هریک تمرکز کند در کلاس به آسانی پریشان شده و نمی تواند روی مواد درسی تمرکز نماید. در مورد ویژگی تکانشگری این اختلال نیز می توان گفت فرد بدون اینکه فکر کند فعالیتش را آغاز می کند، اگر چه رفتارهای تکانشی بین کودکان کم سال طبیعی است اما کودکان بیش فعال گفتگوی دیگران را قطع می کنند بدون تامل پاسخ می دهند و منتظر نوبت نمی شوند، این کودکان در سازمان دادن به کارها ی مدرسه مشکل داشته و احتیاج به نظارت بیشتری دارند (کندال[3]، 2000). اختلال بیش فعالی برای اولین بار به وسیله هنریک هافمن[4] در سال 1845 شناخته شد. او پزشکی شاعر و نویسنده بود و زمانی که نتوانست کتاب مناسبی برای کودک سه ساله اش پیداکند به نوشتن کتاب برای کودکان علاقه مند شد. در نتیجه یک کتاب مصور در مورد کودکان و ویژگی های آنها نوشت داستان «فیلیپ نا آرام» توصیف حقیقی از یک پسرکوچک بود که دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی بود. در سال 1902 سرجورج استیل مقالاتی[5] را برای کالج سلطنتی انگلستان منتشر کرد که در آنها به یک گروه از کودکان با نشانه های کم توجهی، رفتار نسنجیده وشلوغ توصیف می کرد، بعد از آن هزاران مقاله علمی در مورد علل، نشانه ها و درمان آن ها منتشر شده است (اشراقی، 1390). تا کنون پنج روش درمانی برای کودکان مبتلا به بیش فعالی/نقص توجه معرفی شده اند :دارو درمانی، آموزش رفتاری والدین، مداخله های رفتاری کلاسی، آموزش مهارت های اجتماعی، برنامه های درمانی تابستانی، هر چند انجمن روانشناسی آمریکا تنها این پنج روش را مطرح ساخته است، اما متخصصان برای بهبود نشانه های رفتاری کودکان بیش فعالی/نقص توجه روش های دیگری را نیز به کار می برند که از جمله آنها بازی درمانی[6] است استفاده از داروهای محرک در اغلب موارد به کاهش عمده نشانه های بیش فعالی/ نقص توجه منجر می شود، اما اثرات بلند مدت مصرف این دارو ها مورد تایید نمی باشد (گنجی، ذبیحی، خدابخشی، کراسکیان، 1390). بازی به عنوان یک روش درست و صیحح در درمان کودک است، زیراکودکان اغلب در بیان شفاهی احساساتشان دچار مشکل هستند اما از راه بازی می توانند موانعشان را کاهش داده و احساساتشان را بهتر نشان دهند (پرتر، هراندز، ریف، جیس[7]، 2007).

بازی درمانی را به عنوان یک رویکرد درمانی چنین توصیف می شود: یک ارتباط جاری بین درمانگر ویک کودک که مشکلات رفتاری و هیجانی دارد، بااستفاده از فعالیت های متنوع و گوناگون در بازی که منجر به ایجاد تغییرات درمانی در مراجع می گردد. بازی درمانی کاری خلاقانه در روان درمان کودک است (فیپس، موناهان، سندس، مارچ، نیک بورس[8]، 2006). مهمترین دلیل استفاده از بازی درمانی این است که کودکان که قادر نیستند از استدلال و مهارتهای کلامی استفاده کنند درجریان بازی کودک خود مدیر و راهنما است و اقدام به خلق جهانی می کند که برآن تسلط دارد و مهارتهای اجتماعی را از آن طریق کسب می کند (صمدی، 1390). براساس آمارهای موجود در کشور مانیز تعدادی از این کودکان بیش فعال وجود دارد که نیاز به همکاری و حمایت دارند. پژوهش حاضر در این راستا خواسته است قدمی در جهت افزایش دانش تراکمی این موضوع بردارد.

بیان مسئله

در دنیای مدرننیزه امروز نام اختلالات رفتاری کودکان زیاد شنیده می شود. اما به راستی اختلال رفتاری چیست؟ هر نوع اختلال، در عملکردهای هیجانی، تحصیلی، اجتماعی فرد، اختلال روانی می خوانند. کودک با اختلالات رفتاری کودکی است، که رفتارهایش به اندازه ای نامناسب است که شرکت اورادر کلاس درس، باعث از هم گسیختن حواس یا آشفتگی ذهنی سایرهمکلاسان باشد و نیز فشاری بیش از حد به معلم وارد کند (سیف نراقی، نادری، 1374). انواع مختلف از اختلالات رفتاری در کودکان در منابع مختلف ذکر شده است که مهمترین آنها عبارتند از: اوتیسم، بیش فعالی/نقص توجه، سلوک، لجبازی-نافرمانی، تیک،…. می باشد. اماشایع ترین اختلال در کودکان پیش دبستانی اختلال بیش فعالی/نقص توجه می باشد مشکل اصلی کودکان مبتلابه بیش فعالی این است، که نمی توانند رفتارهایشان را کنترل کنند و به آنها نظم ببخشند. کودکان مذبور به دلیل این نا توانی نمی توانند رفتار های هماهنگ و مناسب با محیط اطرافشان از خود نشان دهند. مایز رفتاری این کودکان با همسالان خود در کارهایی که نیاز به تمرکز به و توجه بیشتری دارندنظیر تکالیف مدرسه بروز می کند. همچنین این کودکان بدون فکر کردن دست به انجام اعمالی می زنند، تمرکز بر روی یک موضوع واحد برای کودکان بیش فعال /نقص توجه بسیار سخت می باشد. به همین دلیل بیشتر اعمالشان را بدون تفکر انجام می دهند. پاسخگویی نامناسب و خارج از نوبت به سوالات درسی، پرت کردن اشیاء یا اذیت کردن سایر کودکان از علائم تکانشی این کودکان است. از آنجا که عوامل متعددی از جمله عوامل روانی، اجتماعی، فیزیولوژیکی، ژنتیکی، رشدی وعصبی در ایجاد این اختلال دخالت دارند، شناخت کافی در مورد سبب شناسی این اختلال در دست نیست. این امر باعث شده که روش درمانی مشخص و قطعی برای این اختلال مطرح نشود. با این حال در درمان این اختلال از دارو درمانی، روشهای اصلاح رفتار، آموزش والدین، آموزش مهارتهای اجتماعی،… امروزه یکی از روش های که بسیار مورد توجه متخصصان وروانشناسان حوزه کودک قرار گرفته است استفاده از بازی درمان می باشد. در این پژوهش منظوراز بازی درمانی دو بازی ماز و دومینو است و بنا براین گذاشته شده که این بازی ها می توانند درکمبود توجه در اختلال بیش فعالی/نقص توجه موثر باشد. پژوهش های زیادی در مورد اختلال نقص توجه/بیش فعالی صورت گرفته از جمله در مدلی که توسط هانسر و دیگران در سال 2000 بر اساس بازی درمانی بر روی کودکان مبتلا بهADHD ارایه شد تاثیر بازی درمانی برعزت نفس، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دادند که بازی درمانی، سطح عملکرد وتوانایی در مواجه شدن بارفتارهای مورد پذیرش اجتماعی را افزایش می دهد. آزرمی(1387) بازی پنت بال در کاهش نشانه های علایم اختلال بیش فعالی/نقص توجه در نوجوانان پسر مبتلا موثر است. اسمعیلی الموتی(1390) پژوهشی باهدف مقایسه اثربخشی روش های آموزش شناختی رفتاری والدین وشناختی رفتاری کودکان با گروه کنترل «دارو درمانی تنها» به این نتیجه دست یافت که در هر دو گروه آموزش شناختی رفتاری والدین و کودکان نسبت به گروه کنترل علایم نقص توجه، بیش فعالی/تکانشگری کاهش یافته است. رحمان زاده (1391) درمان شناختی-رفتاری بر کاهش علایم نقص توجه/بیش فعالی در کودکان مبتلا موثر است. فرج الهی (1392) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود به پژوهش در مورداثر بخشی درمان نوروفییدبک بر کاهش علایم نقص توجه وبیش فعالی دراین کودکان می پردازد، به این نتیجه میرسد که این نوع درمان درکاهش علایم اختلال موثر است. شوشتری(1392) در پژوهشی با موضوع بررسی اثربخشی مداخلات روانشناختی آموزشی بر میزان نشانگان اختلال نقص توجه/بیش فعالی درکودکان پیش دبستانی شهر اصفهان به این نتیجه دست یافت که مداخلات زودهنگام روانشناختی-آموزشی برکاهش نشانه های این اختلال موثراست. بازی نه تنها برای پیشبرد رشدوتحول طبیعی کودک ضروری است، بلکه قدرت های درمانی بسیاری دارد که به همان اندازه قابل توجه اند. شفر[9]ودوروز[10](2009) بیست ویک عامل درمانی رابرای بازی برشمردن که عبارتند از: خود بیانگری، دسترسی به ناخود آگاه، آموزش مستقیم و غیرمستقیم، برون ریزی، مایه کوبی «واکسینه کردن در برابر» استرس، شرطی سازی تقابلی منفی(اثرمنفی) تخلیه هیجانی، شرطی سازی تقابلی مثبت(اثر مثبت)، والایش دلبستگی وافزایش روابط، قضاوت اخلاقی، همدلی، قدرت/کنترل صلاحیت و خویشتنداری، احساس خود، رشد و پیش رس در هر زمینه ای حرکتی-زبان و…. حل مسئله خلاق، مرور ذهنی رفتار و برقراری ارتباط درمانی.

بازی درمانی وسیله ای برای تشخیص مشکلات کودک است مشاور با مشاهده رفتار کودک در ضمن بازی به نگرانی های وی پی برده و در صدد رفع آن اقدام می کند همچنین بازی مناسب ترین روش یادگیری برای کودکان است و سبب یادگیری مهارت های جدید می شود (اکسالاین1365).

از آنجایی که اختلال بیش فعالی/ نقص توجه بر عملکرد تحصیلی کودک اثر می گذارد، وسن 5تا6 سالگی که همزمان باورود کودک به دوره پیش دبستانی بهترین زمان برای تشخیص ودرمان این اختلال می باشد. به همین دلیل پژوهش حاضربا دنبال پاسخ دادن به این سئوال است که:

آیا بازی درمانی (ماز ودومینو) می تواند دردرمان بیش فعالی/نقص توجه اثر بخش باشد؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-08-14] [ 02:28:00 ب.ظ ]




انواع افسردگی……………………………………………………………………… 20

نظریه های افسردگی…………………………………………………………… 25

جنسیت و افسردگی………………………………………………… 32

تفاوت های فردی و افسردگی………………………………………………… 34

تأثیر افسردگی بر ابعاد زندگی………………………………………………….. 34

علائم افسردگی اساسی…………………………………………………………………………….. 36

علل افسردگی…………………………………………………………………… 39

ویژگی ها و ابعاد تشخیصی اختلال افسردگی……………………………………….. 43

درمان افسردگی…………………………………………………………. 43

روان درمانی…………………………………………………….. 44

روان درمانی از دیدگاه های مختلف ………………………….. 47

دارو درمانی…………………………………………………………….. 48

شوک درمانی ……………………………………………………………….. 50

شناختی درمانی ………………………………………………………………. 50

درمان شناختی- رفتاری …………………………………………………. 51

فرایندهای درمان شناختی- رفتاری ………………………….. 56

راهبردها و فنون رویکرد شناختی- رفتاری………………………………………. 61

آموزش مثبت نگری…………………………………………………………. 66

احساس تنهایی…………………………………………………………. 67

سبب شناسی احساس تنهایی……………………………………………………… 70

احساس تنهایی در بیماری های نوروتیک…………………………………… 72

خودکارآمدی……………………………………………………… 74

تأثیر خودکارآمدی بر سلامت ………………………………………….. 76

عوامل مرتبط با احساس کارآمدی………………………………………………. 78

پیشینه ی پژوهشی………………………………………………………………….. 79

پژوهش های انجام شده در داخل کشور…………………………………………. 79

پژوهش های انجام شده در خارج از کشور……………………………………… 82

فصل سوم (روش‌شناسی)

روش پژوهش……………………………………………………………………………. 87

جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونه گیری…………………………………………………… 87

ابزارهای اندازه گیری………………………………………………………………………. 87

روش اجرای پژوهش……………………………………………………………………… 89

روش‌های تجزیه و تحلیل داده‌ها…………………………………………………………. 89

خلاصه­ی پروتکل درمانی………………………………………………………………………………………………… 89

فصل چهارم (تجزیه و تحلی داده ها)

مقدمه……………………………………………………………………………….. 94

یافته­های توصیفی و جمعیت شناختی………………………………………………………………………………………………………………………… 95

تحلیل یافته­های پژوهش…………………………………………………………………………….. 100

فصل پنجم (بحث و نتیجه گیری)

مقدمه………………………………………………………………………………………………….. 109

بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………………. 111

محدودیت ها…………………………………………………………………………………………… 117

پیشنهادهای کاربردی……………………………………………………………………………………. 118

پیشنهادها پژوهشی………………………………………………………………………………………………. 118

منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………. 120

منابع انگلیسی……………………………………………………………………………………………………. 124

پیوست ها…………………………………………………………………………………………………………. 127

چکیده­ی انگلیسی…………………………………………………………………………………………….. 138

چکیده

افسردگی واژه­ای شناخته شده اما مسأله­ای چالش برانگیز در عرصه­ی بهداشت روانی است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر احساس تنهایی و خود کارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بوده است روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون دو گروهی آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه­ی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بودند که در نیمه ی دوم  سال 1393 به مراکز و کلینیک های درمانی و مشاوره ای شهر ماسال مراجعه کرده بودند. نمونه ی آماری پژوهش شامل دو گروه 15 نفری (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) بود که به طور داوطلبانه و به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خود کارآمد عمومی(GSE-10 و پرسشنامه احساس ­تنهایی(دهشیری، 1387) استفاده شد. برای تحلیل داده های این پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری استفاده گردید. یافته­های پژوهش حاضر نشان داد که روش درمانی شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی بر افرایش خودکارآمدی عمومی و نیز کاهش احساس تنهایی بیماران با افسردگی اساسی مؤثر است(05/0>P). با توجه به شیوع بالا و هزینه­های جانی و مالی اختلال افسردگی اساسی، این یافته که درمان شناختی- رفتاری به شیوه­ی گروهی، موجب بهبودی افراد مبتلایان به افسردگی اساسی از طریق افزایش خودکارآمدی عمومی و کاهش احساس­تنهایی می­گردد، می­تواند مورد استفاده­ی درمانگران و مشاوران در این گروه از بیماران قرار گیرد.

واژه­های کلیدی: افسردگی اساسی، خودکارآمدی عمومی، احساس تنهایی

مقدمه

واقعیت این است که افسردگی، بیماری شایع عصر ماست و این بیماری نه فقط در جامعه­ی ایران بلکه در كشورهای مختلف جهان روندی فزاینده دارد. بیماری افسردگی با اینکه اختلالی شایع و آزار دهنده در سطح جامعه است، هنوز به عنوان یک برچسب نامطلوب در میان مردم شناخته می­شود. به همین دلیل، گاهی افراد تمایل دارند احساس افسردگی را انکار کنند یا تنها به عوامل استرس­زای محیط نسبت دهند. اختلال افسردگی با شیوع گسترده­ای با حدود 12-5 درصد در مردان و 25-10 درصد در زنان، به عنوان سرماخوردگی روانی از سالها پیش مورد توجه بوده است(سادوک و سادوک[1]، 2007، ص97). این در حالی است كه آمار موجود حاكی از افزایش روزافزون مبتلایان به این بیماری است. در سبب شناسی این اختلال نیز از عوامل چندی یاد نموده­اند كه عوامل زیست شناختی، توارث و عوامل روانی و اجتماعی از آن جمله­اند. متناسب با سبب شناسی این اختلال، شیوه های درمانی گوناگونی پیشنهاد شده است. زیرا افسردگی اگر درمان نشود یک بیماری ناتوان کننده و مزمن می­شود که بهترین دوران عمر شخص را به هدر می دهد. اما در صورت درمان به موقع و صحیح می تواند از عواقب بعدی آن جلوگیری شود. یكی از این رویكردها؛ درمان شناختی- رفتاری است كه از دهه­ی 1970 برای درمان انواع بیماران افسرده مطرح شد و سودمندی آن در برخی از پژوهش ها تأیید گردیده است(به نقل از رنجبر و همکاران، 1389، ص300).

اغلب صاحب نظران براین باورند که اختلال افسردگی به دلیل اینکه از شیوع بالایی برخوردار است، روان درمانی فردی نمی­تواند پاسخگوی این مشكل باشد(مهرابی و همکاران، 1383، ص7). از این رو، گروه درمانی شناختی- رفتاری كه از نظر هزینه و مدت درمان با صرفه تر است، جایگزین مناسبی در روان درمانی فردی گردیده است. همچنین، به تجربه اثبات شده است كه گروه درمانی در بیشتر اختلالات روانی مؤثر بوده است. به این دلیل که فرد در گروه، نحوه ی برخورد خود را با اجتماع می­بیند و این امر باعث رشد بینش و بصیرت او می شود. ضمن اینكه تجارب جدیدی را برای برقراری ارتباط با دیگران آموخته، و ضمن آشنایی با افراد جدید، احساس قدرت می­كند و اعتماد به نفس وی بالا می­رود(عظیمی و همکاران، 1382، ص 54).

در همین راستا، مؤلفه های شناختی متعددی از جمله احساس تنهایی و کارآمدی عمومی در تبیین اختلال افسردگی اساسی مطرح شده اند. از نظر محققان افراد افسرده دچار احساس تنهایی هستند و به دلیل عدم گرایش به فعالیت خاص، بیشتر فرصت های ارتباط‌ اجتماعی را از دست می‌دهند(دیوریو ، 2003؛ ترجمه نجاریان، 1381). همچنین، این افراد به دلیل خودکارآمدی پایین، سطح تلاش و فعالیت و نیز موفقیت آنها تحت­الشعاع قرار می گیرد(مایباک و مورفی ، 1995؛ به نقل از سعید و همکاران، 1390، ص18). به نظر می­رسد که در فرایند درمان گروه درمانی شناختی- رفتاری، احساس تنهایی افراد افسرده، که گویای كاستی ها و كمبودهایی در برقراری پیوندهای عاطفی و اجتماعی در آنها می باشد، تخفیف پیدا می­کند. و خودكارآمدی عمومی که در واقع اطمینان خاطری است كه شخص درباره ی انجام یک فعالیت خاص احساس می كند، در این بیماران افزایش می یابد.

  بیان مسأله

امروزه افسردگی واژه­ای شناخته شده اما مساله­ای چالش برانگیز در عرصه ی بهداشت روانی است. اختلال افسردگی[2]؛ یكی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلال روانپزشكی است(بایلینگ و همکاران[3]، 2006؛ ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص303) كه در صورت عدم درمان، آسیب­های روانی و عوارض اجتماعی و اقتصادی بسیاری را برای این قبیل بیماران ایجاد می‌كند. از علایم اصلی افسردگی، خلق افسرده و فقدان علاقه و لذّت است. از میان انواع افسردگی ها، اختلال افسردگی اساسی[4]، از رایج ترین انواع افسردگی است كه برحسب یك یا چند دوره ی افسردگی مشخص می شود. افسردگی اساسی در مقایسه با دیگر بیماری های پزشکی و اختلال­های روانی چهارمین علت سپری شدن عمر افراد همراه با بیماری است و پیش بینی می شود در سال 2020 دومین علت این مشکل باشد(مورای و لوپز، 1997). گزارش سازمان جهانی بهداشت[5] نیز حاکی از افزایش دامنه­ی شیوع افسردگی در میان ملل درحال رشد است(به نقل از اکبری، 1387، ص212). از طرفی، افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با مسائل و مشکلات فراوانی دست به گریبان هستند. فقدان احساس لذّت، گوشه گیری اجتماعی، عزت نفس پایین، ناتوانی در تمركز حواس، تغییر در كاركردهای زیستی مانند خواب و اشتها و شكایت های جسمانی از جمله مواردی هستند كه در اختلال افسردگی مشاهده می شوند(کاپلان، سادوک؛ ترجمه فرزین رضاعی، 1389، ص 87).

به رغم مشکلات فراوانی که افراد مبتلا به اختلال افسردگی با آن درگیر هستند، خوشبختانه در سال های اخیر روش های درمانی مختلفی برای درمان و بهبود افسردگی اساسی بکارگرفته شده است. به ویژه شواهد درحال رشدی وجود دارد كه نشان دهنده ی کارآیی روش گروه درمانگری شناختی- رفتاری در بهبود اختلال های روانپزشکی از جمله افسردگی است. در روش شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی، هم قرارگرفتن فرد در گروه باعث افزایش آگاهی بیمار در باره ی خود، در اثر تعامل با سایر اعضا و دریافت بازخورد از آنها می شود، و هم به ارتقای مهارت های بین فردی، اجتماعی و انطباق افراد با محیط كمك می كند(اسپیرا و رید[6]، 2000).

همچنین، از آنجا که اختلال افسردگی می تواند برخاسته از افکار منفی و شناخت های معیوب باشد، امروزه روان درمانگران شناختی- رفتاری تأثیر باورها و تفكّرات فرد را در ایجاد انواع مسائل روان شناختی مهم می دانند. آنها معتقدند كه بیشتر اختلال ها از جمله افسردگی، برآمده از شناخت­های معیوب هستند، به این معنی که وقایع به خودی خود تعیین كننده احساسات ما نیستند، بلكه معانی كه ما به آنها نسبت می دهیم، نقش تعیین كننده را دارند. در مورد اثر بخشی درمان افسردگی، در یک مطالعه ی فراتحلیلی، با مقایسه ی روش درمان شناختی– رفتاری و درمان های دیگر، نشان داده شد که با وجود مزیّت دارو درمانی به جهت هزینه کمتر و پاسخ سریع تر به علائم جسمانی و خلقی، درمان شناختی- رفتاری تأثیر عمیق تری بر ساختار شخصیت و نظام پردازش شناختی و هیجانی بیمار از خود باقی می گذارد(صولتی دهکردی، 1391، ص491).

از طرف دیگر، اختلال افسردگی منشأ هیجانات، افكار، و عملكرد جسمانی متعددی است که با درجات متفاوتی از احساسات گوناگون از جمله احساس تنهایی[7] همراه است(فریدونی و همکاران، 1391، ص99). احساس­تنهایی؛ تجربه‌ای ذهنی و آزار دهنده است كه گویای كاستی‌ها و كمبودهایی در پیوندهای عاطفی و اجتماعی میان فرد

پایان نامه و مقاله

ی است. چیره شدن بر احساس تنهایی بی‌آنكه تماس دائمی و منظمی با دیگران داشته باشیم كاری بسیار دشوار است. افراد دچار تنهایی، بیشتر فرصت ارتباط ‌های اجتماعی را از دست می‌دهند، زیرا گرایشی به انجام این كار ندارند(دیوریو[8] ،2003؛ به نقل از عابدینی نسب، 1383). احساس تنهایی زمانی بوجود می آید که بین روابط اجتماعی موجود فرد، ناهمخوانی های زیادی وجود داشته باشند. پژوهشگران دو نوع احساس تنهایی را مشخص کرده اند: تنهایی اجتماعی[9] که در نتیجه ی احساس عدم عضویت در یک گروه و نداشتن فعالیت های مشترک با دیگران ایجاد می شود، و تنهایی عاطفی[10] که نتیجه ی دوری و طرد شدگی از سوی دیگران است. اگرچه تنهایی اجتماعی و عاطفی از نیازهای متفاوتی سرچشمه می­گیرند، افراد تنها؛ چه تنهایی شان از نوع اجتماعی باشد یا عاطفی، از عزت نفس پایین رنج می برند و اغلب ناخشنود و افسرده هستند(کلنیکه[11]؛ ترجمه شهرام محمد خانی، 1391، ص178).

از بین متغیرهای شناختی دیگری که در تبیین اختلال افسردگی مطرح می باشد، خودکارآمدی[12] عمومی است. تحقیقات متعدد نشان داده اند که خودکارآمدی پایین با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). خودکارآمدی اساساً یک مفهوم مهم در نظریه ی شناخت- اجتماعی[13] بندورا[14] است و به مفهوم اعتقاد فرد به توانایی پاسخ دادن به یک موقعیت خاص است. به این معنی که، انتظارات کارآمدی، برانتخاب های افراد، امید، سطح تلاش و پایداری، مقاومت در برابر سختی ها و مشکلات و آسیب پذیری آنان به افسردگی تأثیر می گذارد. از دیدگاه نظریه پردازان شناختی- اجتماعی، کسانی که در برابر فشارهای روانی کارآمد هستند، احتمال آسیب پذیری شان در برابر فشارهای روانی و بدکارکردی اجتماعی کمتر است و برعکس(بندورا، 1995). در این زمینه، تحقیقات مختلف نشان داده است به کارگیری روش های شناختی- رفتاری قادر است عزت نفس و احساس کارآمدی بیماران روانی را تحت تأثیر قرار دهد. زیدنر و متیوز(2003) در پژوهش خود به این یافته رسیدند که افرادی که احساس کارآمدی آنها افزایش می بابد، با ثبات بوده و از سلامت جسمانی و روانی بیشتری نیز برخوردار می­شوند. از آنجا که خودکارآمدی پایین با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). به همین دلیل، فرایندهای درمان­های شناختی- رفتاری با راهبردهای مرتبط با فعال سازی و احساس کارآمدی شروع می شود. از طرفی، در مدل درمانگری شناختی– رفتاری تجارب افراد افسرده به تشکیل فرض­ها یا طرحواره­هایی درباره خویشتن و جهان می­انجامد و طرحواره های فرضی بر سازمان بندی ادراکی و کنترل و ارزیابی رفتار تأثیر و منجر به افسردگی می گردند(هاوتون و همکاران، 1989؛ ترجمه قاسم زاده، 1383، ص226). بنابراین، با مرور پیشینه‌ی نظری، اکنون این پرسش اساسی مطرح می گردد كه آیا گروه درمانی شناختی– رفتاری به شیوه­ی گروهی برکاهش احساس­تنهایی و افزایش خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر است؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

یکی از مهم ترین نعمت­ها، نعمت تندرستی و سلامت است که می­تواند در موفقّیت انسان عاملی مهم باشد. یک جامعه نیز، تنها زمانی قادر خواهد بود راه ترقّی و تکامل را طی کند که متشکل از افرادی سالم و بانشاط باشند. در این رابطه، اختلال افسردگی، یکی از مشکلات ناتوان کننده و رایجی است که حرکت پویا و با نشاط افراد را در زندگی سلب می کند. سیلیگمن(1992)، افسردگی را به عنوان سرماخوردگی روانی می شناسد. این تشبیه به خاطرشیوع فراوانی این اختلال روانی است. نماد بارز افسردگی، کاهش عزت فردی است. با توجه به وسعت میزان افسردگی در جامعه و اخباری که هر روز در رسانه های جمعی از افسردگی  منتشر می شود، چنین استنباط می­گردد که کار تحقیقی و پژوهش بیشتر در این حوزه، از اهمیت و ضرورت بسزایی برخوردار است.

یافته های پژوهشی نشان می دهد که حدود پنجاه درصد از بیمارانی که دچار نخستین دوره ی اختلال افسردگی اساسی هستند، پیش از آنکه دوره ی اول شناسایی شود، علایم چشمگیری از افسردگی داشته اند. نخستین دوره ی افسردگی در پنجاه درصد از بیماران، بیش از چهل سالگی روی می­دهد، و اگر دیرتر شروع شود با فقدان سابقه­ی خانوادگی اختلالات خلقی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، و سوء مصرف الکل همراهی دارد. هرچند مطالعات نشان داده است که اثر بخشی شناخت درمانی با دارو درمانی مساوی است؛ اما در اکثر این مطالعات معلوم گردیده است که عوارض آن کمتر از دارو درمانی است؛ و در پیگیری، نتایجی بهتر از دارو درمانی داشته است(به نقل از قاسم زاده، 1383، ص230). در این زمینه، بک و همکاران(1979) توصیه می کنند که درمان­های متداول مانند بستری کردن و استفاده از دارو فقط در موارد بسیار شدید یعنی مواردی که خطر خودکشی در افراد افسرده بالا است، بکار رود.

منابع تحقیقی فراوان بر این نکته تأکید دارند که در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، علاوه بر نشانه­های  بی­علاقگی، بی­اشتهایی و بی­خوابی، تغییرات روانی- حركتی مانند بی قراری، ناتوانی در نشستن، به این طرف و آن طرف رفتن و به هم فشردن دست ها یا كندی مانند كندی گفتار و حركات بدن نیز در افراد افسرده مشاهده می­شود. همچنین، شخص ممكن است خستگی مداوم بدون فعالیت جسمانی را گزارش كند. احساس گناه و بی ارزشی در دوره ی افسردگی اساسی ممكن است شامل ارزیابی های منفی و غیر واقعی از ارزش خود یا اشتغال ذهنی با احساس گناه یا نشخوار ذهنی با شكست های جزیی گذشته باشد. این قبیل افراد رویدادهای معمولی و كم اهمیت روزمره را شواهدی دال بر كاستی های شخصی دانسته و رویدادها ر اسوء تفسیر می كنند. بسیاری از افراد افسرده نیز که در توانایی تفكّر، تمركز، یا تصمیم گیری مشكل دارند، احتمال دارد به آسانی دچار حواس پرتی شوند یا مشكل حافظه داشته باشند. در اكثر موارد ممكن است افكار مربوط به مرگ، اندیشه هایی درباره ی خودكشی یا اقدام به خودكشی در این افراد وجود داشته باشد. اگرچه فراوانی، شدت و مهلك بودن این افكار نیز در نوسان است(کاپلان و سادوک، 2007، ص107).

به دلیل اهمیت اختلال افسردگی اساسی، امروزه در بین درمان های مطرح برای مقابله با آن، شناخت درمانی به صورت گروهی از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد و به عنوان یك مداخله كم هزینه و كوتاه مدت به عنوان درمان انتخابی این اختلال به شمار می رود. از طریق شناخت درمانی، تفكر منطقی در فرد شكل می گیرد و به بیمار كمك می كند كه با افكار خود به گونه ای متفاوت ارتباط برقرار كند و كنترل و آگاهی شناختی قابل انعطافی را گسترش دهد و به این باور برسد كه همیشه برای دیدن چیزها بیش از یك راه وجود دارد. به ویژه، در گروه درمانگری شناختی- رفتاری، که فرد در گروه بدون ترس از تنبه و سرزنش شدن احساسات خود را می شناسد و بر اثر تعلق به گروه، امنیتی در خود احساس می كند. به این وسیله می تواند با نگرانی ها و مشكلاتش مواجه شود و به یافتن راه حل برای آنها بپردازد(ولز و پایاگرجی، 2004، ص25). از سویی، به دلیل اینکه تقریباً دو سوم بیماران افسرده به خودکشی می­اندیشند و 10 تا 15 درصد آنها ا ز این طریق به زندگی خود خاتمه می دهند، اهمیت توجه به افسردگی به عنوان یکی از اختلالات مهم روان شناختی بیشتر آشکار می شود(سادوک و سادوک، 2003؛ به نقل از هاشمی و همکاران، 1389، ص86).

افسردگی، اختلالی است که مؤلفه های شناختی زیادی در تبیین این اختلال مطرح هستند. احساس تنهایی و خودکارآمدی از جمله متغیرهای هستند که بر کیفیت و رشد افسردگی اساسی دخالت داشته و برآن اثر می­گذارند. از آنجا که در کشور ما عمدتاً به درمان های دارویی توجه می­شود و اهمیت کمتری به درمان های شناختی– رفتاری

یک مطلب دیگر :

تعریف تصویر بدنی

 صورت می­گیرد. غالب بیماران افسرده مراجعه کننده به مراکز درمانی و بیمارستان ها، معمولاً پس از مداخلات دارویی ترخیص می شوند. در نتیجه، به واسطه ی تک بعدی بودن درمان و عدم توجه به جنبه های شناخت درمانی، احتمال بازگشت مکرر علائم در این بیماران وجود دارد، لذا این ضرورت احساس می گردد تا با اجرای پژوهش حاضر تأثیرگروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بررسی شود. در این راستا، هدف پژوهش حاضر نیز تلاش در زمینه ی كاربرد این شیوه ی درمانی در کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی است.

اهداف پژوهش

هدف اصلی: تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر احساس تنهایی و خود کارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی.

اهداف فرعی

1- تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر   احساس تنهایی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی.

2- تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی.

فرضیه‌های پژوهش

فرضیه­ی اصلی: اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر احساس تنهایی و خود کارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر است.

فرضیه های فرعی

1- گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر است.

2- گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر احساس تنهایی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر است.

متغیرهای پژوهش

متغیر مستقل: آموزش و درمان شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی

متغیرهای وابسته: کاهش احساس تنهایی، افزایش کارآمدی عمومی

تعاریف مفهومی و عملیاتی

الف- تعاریف مفهومی متغیرها

– روش درمان شناختی- رفتاری: درمان شناختی- رفتاری ترکیبی از نظریه‌ها و فنون رفتار درمانی و شناخت درمانی است. رویکردهای رفتاری و شناختی هر دو تا حدی از سنت تجربی برآمده‌اند و تأکید آن روی افزایش مهارت های شناختی و کاهش فعالیت های شناختی ناسازگارانه می‌باشد و از تکالیف رفتاری هم برای تغییر رفتار استفاده به عمل می‌آورد و این روشها با توجه به پیشرفت بیماران در هر جلسه برای آنها بکار گرفته می‌شود(کرامر، 2009).

منشأ روش درمان شناختی- رفتاری به روش شناخت درمانی بک(1976) بر می گردد که به طور عمده برای درمان افسردگی ابداع شده بود. بر اساس نظریه شناختی بک؛ افراد افسرده به افکار غلط و غیر منطقی می پردازند و همین امر علت اصلی مشکلات آنان است. بنابراین، مهمترین مرحله در روش درمانی بک، کمک به مراجع برای شناخت افکار غلط و تصورات ناسازگارانه ی مولّد مشکل اوست(سیف، علی اکبر؛ 1389.ص369).

– افسردگی: افسردگی عبارت از حالت ناشادی است که تحمل آن برای فرد دشوار بوده و این حالت توأم با اضطراب می باشد(نلسون و همکاران، ترجمه منشی طوسی، 1367، ص 315). یک دوره ی افسردگی اساساً باید دو هفته طول بکشد ، به طوری که تیپیک فرد یا افسرده است یا علاقه ی خود را به اکثر فعالیت ها از دست می دهد . شخصی که تشخیص اختلال افسردگی دریافت می کند باید حداقل 4 علامت از فهرستی که شامل تغییرات در اشتها، وزن ، تغییر در خواب و فعالیت ، فقدان نیرو ، احساس گناه ، مشکلات تفکر و تصمیم گیری و افکار عود کننده مرگ و خودکشی است را دارا باشد(کاپلان، 2003)

– احساس تنهایی: زمانی که بین روابط اجتماعی موجود فرد، ناهمخوانی های زیادی وجود داشته باشند، او احساس تنهایی می کند. تنهایی تجربه ای ذهنی است چرا که متأثر از ارزیابی هایی است که وقتی انتظارات ما از روابط اجتماعی مان برآورده نمی شود، به عمل می آوریم. با توجه به تفسیرهایی که افراد از تجربه تنهایی خود به عمل می آورند، می توان به ذهنی بودن احساس تنهایی پی برد (کلنیکه، ترجمه محمد خانی، 139، ص 179).

خودکارآمدی عمومی: خودکارآمدی عمومی از نظریه شناختی- اجتماعی بندورا است که به باورها یا قضاوتهای فرد به توانائیهای خود در انجام وظایف و مسئولیت ها اشاره دارد و مبتنی بر الگوی علّی سه جانبه رفتار، محیط،  فرد است(بندورا، 1982، ص122).

 

تعداد صفحه :148

قیمت :37500 تومان

 

 

بلافاصله پس از پرداخت ، لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد

 

و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.

 

پشتیبانی سایت  serderehi@gmail.com

گروه آموزشی روانشناسی

پایان­نامه تحصیلی جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد

رشته: روانشناسی گرایش بالینی

عنوان:

اثر بخشی بازی درمانی گروهی بر کاهش رفتارهای پرخاشگرانه و افزایش مهارت های اجتماعی کودکان پیش دبستانی

تابستان 94

برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده و استاد راهنما در سایت درج نمی شود

(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)

تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                            صفحه

چکیده…………………………………………………………………………………………………………………. 1

فصل اول: کلیات پژوهش

1-1- مقدمه ………………………………………………………………………………………………………… 3

1-2- بیان مسئله……………………………………………………………………………………………………. 4

1-3- ضرورت واهمیت پژوهش ……………………………………………………………………………… 5

1-4- اهداف پژوهش…………………………………………………………………………………………….. 7

1-5- فرضیه های پژوهش ……………………………………………………………………………………… 8

1-6- متغیرهای پژوهش………………………………………………………………………………………….. 8

1-7- تعاریف مفهومی وعملیاتی متغیرها…………………………………………………………………….. 8

فصل دوم: پیشینه پژوهش

2-1- تعریف بازی………………………………………………………………………………………………. 11

2-2- اهمیت بازی………………………………………………………………………………………………. 11

2-3- معنا وکارکردهای بازی…………………………………………………………………………………… 12

2-4- تاریخچه و تحولات بازی درمانی ……………………………………………………………………. 13

2-5- رویکرد های نظری بازی درمانی………………………………………………………………………. 14

2-5-1- بازی درمانی کلاسیک……………………………………………………………………………….. 14

2-5-2- بازی درمانی ساخت دار…………………………………………………………………………….. 15

2-5-3- بازی درمانی روان تحلیل گری…………………………………………………………………….. 16

2-5-4- بازی درمانی رهایشی………………………………………………………………………………… 18

2-5-5- بازی درمانی غیر رهنمودی…………………………………………………………………………. 19

2-6- بازی در فرآیند درمان……………………………………………………………………………………. 19

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]




اختلال افسردگی…………………………………………………………. 13

تعریف افسردگی………………………………………………… 18

انواع افسردگی……………………………………………………………………… 20

نظریه های افسردگی…………………………………………………………… 25

جنسیت و افسردگی………………………………………………… 32

تفاوت های فردی و افسردگی………………………………………………… 34

تأثیر افسردگی بر ابعاد زندگی………………………………………………….. 34

علائم افسردگی اساسی…………………………………………………………………………….. 36

علل افسردگی…………………………………………………………………… 39

ویژگی ها و ابعاد تشخیصی اختلال افسردگی……………………………………….. 43

درمان افسردگی…………………………………………………………. 43

روان درمانی…………………………………………………….. 44

روان درمانی از دیدگاه های مختلف ………………………….. 47

دارو درمانی…………………………………………………………….. 48

شوک درمانی ……………………………………………………………….. 50

شناختی درمانی ………………………………………………………………. 50

درمان شناختی- رفتاری …………………………………………………. 51

فرایندهای درمان شناختی- رفتاری ………………………….. 56

راهبردها و فنون رویکرد شناختی- رفتاری………………………………………. 61

آموزش مثبت نگری…………………………………………………………. 66

احساس تنهایی…………………………………………………………. 67

سبب شناسی احساس تنهایی……………………………………………………… 70

احساس تنهایی در بیماری های نوروتیک…………………………………… 72

خودکارآمدی……………………………………………………… 74

تأثیر خودکارآمدی بر سلامت ………………………………………….. 76

عوامل مرتبط با احساس کارآمدی………………………………………………. 78

پیشینه ی پژوهشی………………………………………………………………….. 79

پژوهش های انجام شده در داخل کشور…………………………………………. 79

پژوهش های انجام شده در خارج از کشور……………………………………… 82

فصل سوم (روش‌شناسی)

روش پژوهش……………………………………………………………………………. 87

جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونه گیری…………………………………………………… 87

ابزارهای اندازه گیری………………………………………………………………………. 87

روش اجرای پژوهش……………………………………………………………………… 89

روش‌های تجزیه و تحلیل داده‌ها…………………………………………………………. 89

خلاصه­ی پروتکل درمانی………………………………………………………………………………………………… 89

فصل چهارم (تجزیه و تحلی داده ها)

مقدمه……………………………………………………………………………….. 94

یافته­های توصیفی و جمعیت شناختی………………………………………………………………………………………………………………………… 95

تحلیل یافته­های پژوهش…………………………………………………………………………….. 100

فصل پنجم (بحث و نتیجه گیری)

مقدمه………………………………………………………………………………………………….. 109

بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………………. 111

محدودیت ها…………………………………………………………………………………………… 117

پیشنهادهای کاربردی……………………………………………………………………………………. 118

پیشنهادها پژوهشی………………………………………………………………………………………………. 118

پایان نامه و مقاله

 

منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………. 120

منابع انگلیسی……………………………………………………………………………………………………. 124

پیوست ها…………………………………………………………………………………………………………. 127

چکیده­ی انگلیسی…………………………………………………………………………………………….. 138

چکیده

افسردگی واژه­ای شناخته شده اما مسأله­ای چالش برانگیز در عرصه­ی بهداشت روانی است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر احساس تنهایی و خود کارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بوده است روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون دو گروهی آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه­ی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بودند که در نیمه ی دوم  سال 1393 به مراکز و کلینیک های درمانی و مشاوره ای شهر ماسال مراجعه کرده بودند. نمونه ی آماری پژوهش شامل دو گروه 15 نفری (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) بود که به طور داوطلبانه و به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خود کارآمد عمومی(GSE-10 و پرسشنامه احساس ­تنهایی(دهشیری، 1387) استفاده شد. برای تحلیل داده های این پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری استفاده گردید. یافته­های پژوهش حاضر نشان داد که روش درمانی شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی بر افرایش خودکارآمدی عمومی و نیز کاهش احساس تنهایی بیماران با افسردگی اساسی مؤثر است(05/0>P). با توجه به شیوع بالا و هزینه­های جانی و مالی اختلال افسردگی اساسی، این یافته که درمان شناختی- رفتاری به شیوه­ی گروهی، موجب بهبودی افراد مبتلایان به افسردگی اساسی از طریق افزایش خودکارآمدی عمومی و کاهش احساس­تنهایی می­گردد، می­تواند مورد استفاده­ی درمانگران و مشاوران در این گروه از بیماران قرار گیرد.

واژه­های کلیدی: افسردگی اساسی، خودکارآمدی عمومی، احساس تنهایی

مقدمه

واقعیت این است که افسردگی، بیماری شایع عصر ماست و این بیماری نه فقط در جامعه­ی ایران بلکه در كشورهای مختلف جهان روندی فزاینده دارد. بیماری افسردگی با اینکه اختلالی شایع و آزار دهنده در سطح جامعه است، هنوز به عنوان یک برچسب نامطلوب در میان مردم شناخته می­شود. به همین دلیل، گاهی افراد تمایل دارند احساس افسردگی را انکار کنند یا تنها به عوامل استرس­زای محیط نسبت دهند. اختلال افسردگی با شیوع گسترده­ای با حدود 12-5 درصد در مردان و 25-10 درصد در زنان، به عنوان سرماخوردگی روانی از سالها پیش مورد توجه بوده است(سادوک و سادوک[1]، 2007، ص97). این در حالی است كه آمار موجود حاكی از افزایش روزافزون مبتلایان به این بیماری است. در سبب شناسی این اختلال نیز از عوامل چندی یاد نموده­اند كه عوامل زیست شناختی، توارث و عوامل روانی و اجتماعی از آن جمله­اند. متناسب با سبب شناسی این اختلال، شیوه های درمانی گوناگونی پیشنهاد شده است. زیرا افسردگی اگر درمان نشود یک بیماری ناتوان کننده و مزمن می­شود که بهترین دوران عمر شخص را به هدر می دهد. اما در صورت درمان به موقع و صحیح می تواند از عواقب بعدی آن جلوگیری شود. یكی از این رویكردها؛ درمان شناختی- رفتاری است كه از دهه­ی 1970 برای درمان انواع بیماران افسرده مطرح شد و سودمندی آن در برخی از پژوهش ها تأیید گردیده است(به نقل از رنجبر و همکاران، 1389، ص300).

اغلب صاحب نظران براین باورند که اختلال افسردگی به دلیل اینکه از شیوع بالایی برخوردار است، روان درمانی فردی نمی­تواند پاسخگوی این مشكل باشد(مهرابی و همکاران، 1383، ص7). از این رو، گروه درمانی شناختی- رفتاری كه از نظر هزینه و مدت درمان با صرفه تر است، جایگزین مناسبی در روان درمانی فردی گردیده است. همچنین، به تجربه اثبات شده است كه گروه درمانی در بیشتر اختلالات روانی مؤثر بوده است. به این دلیل که فرد در گروه، نحوه ی برخورد خود را با اجتماع می­بیند و این امر باعث رشد بینش و بصیرت او می شود. ضمن اینكه تجارب جدیدی را برای برقراری ارتباط با دیگران آموخته، و ضمن آشنایی با افراد جدید، احساس قدرت می­كند و اعتماد به نفس وی بالا می­رود(عظیمی و همکاران، 1382، ص 54).

در همین راستا، مؤلفه های شناختی متعددی از جمله احساس تنهایی و کارآمدی عمومی در تبیین اختلال افسردگی اساسی مطرح شده اند. از نظر محققان افراد افسرده دچار احساس تنهایی هستند و به دلیل عدم گرایش به فعالیت خاص، بیشتر فرصت های ارتباط‌ اجتماعی را از دست می‌دهند(دیوریو ، 2003؛ ترجمه نجاریان، 1381). همچنین، این افراد به دلیل خودکارآمدی پایین، سطح تلاش و فعالیت و نیز موفقیت آنها تحت­الشعاع قرار می گیرد(مایباک و مورفی ، 1995؛ به نقل از سعید و همکاران، 1390، ص18). به نظر می­رسد که در فرایند درمان گروه درمانی شناختی- رفتاری، احساس تنهایی افراد افسرده، که گویای كاستی ها و كمبودهایی در برقراری پیوندهای عاطفی و اجتماعی در آنها می باشد، تخفیف پیدا می­کند. و خودكارآمدی عمومی که در واقع اطمینان خاطری است كه شخص درباره ی انجام یک فعالیت خاص احساس می كند، در این بیماران افزایش می یابد.

  بیان مسأله

امروزه افسردگی واژه­ای شناخته شده اما مساله­ای چالش برانگیز در عرصه ی بهداشت روانی است. اختلال افسردگی[2]؛ یكی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلال

یک مطلب دیگر :

پایان نامه با واژگان کلیدی عملکردی، بلی، خیر

 روانپزشكی است(بایلینگ و همکاران[3]، 2006؛ ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص303) كه در صورت عدم درمان، آسیب­های روانی و عوارض اجتماعی و اقتصادی بسیاری را برای این قبیل بیماران ایجاد می‌كند. از علایم اصلی افسردگی، خلق افسرده و فقدان علاقه و لذّت است. از میان انواع افسردگی ها، اختلال افسردگی اساسی[4]، از رایج ترین انواع افسردگی است كه برحسب یك یا چند دوره ی افسردگی مشخص می شود. افسردگی اساسی در مقایسه با دیگر بیماری های پزشکی و اختلال­های روانی چهارمین علت سپری شدن عمر افراد همراه با بیماری است و پیش بینی می شود در سال 2020 دومین علت این مشکل باشد(مورای و لوپز، 1997). گزارش سازمان جهانی بهداشت[5] نیز حاکی از افزایش دامنه­ی شیوع افسردگی در میان ملل درحال رشد است(به نقل از اکبری، 1387، ص212). از طرفی، افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با مسائل و مشکلات فراوانی دست به گریبان هستند. فقدان احساس لذّت، گوشه گیری اجتماعی، عزت نفس پایین، ناتوانی در تمركز حواس، تغییر در كاركردهای زیستی مانند خواب و اشتها و شكایت های جسمانی از جمله مواردی هستند كه در اختلال افسردگی مشاهده می شوند(کاپلان، سادوک؛ ترجمه فرزین رضاعی، 1389، ص 87).

به رغم مشکلات فراوانی که افراد مبتلا به اختلال افسردگی با آن درگیر هستند، خوشبختانه در سال های اخیر روش های درمانی مختلفی برای درمان و بهبود افسردگی اساسی بکارگرفته شده است. به ویژه شواهد درحال رشدی وجود دارد كه نشان دهنده ی کارآیی روش گروه درمانگری شناختی- رفتاری در بهبود اختلال های روانپزشکی از جمله افسردگی است. در روش شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی، هم قرارگرفتن فرد در گروه باعث افزایش آگاهی بیمار در باره ی خود، در اثر تعامل با سایر اعضا و دریافت بازخورد از آنها می شود، و هم به ارتقای مهارت های بین فردی، اجتماعی و انطباق افراد با محیط كمك می كند(اسپیرا و رید[6]، 2000).

همچنین، از آنجا که اختلال افسردگی می تواند برخاسته از افکار منفی و شناخت های معیوب باشد، امروزه روان درمانگران شناختی- رفتاری تأثیر باورها و تفكّرات فرد را در ایجاد انواع مسائل روان شناختی مهم می دانند. آنها معتقدند كه بیشتر اختلال ها از جمله افسردگی، برآمده از شناخت­های معیوب هستند، به این معنی که وقایع به خودی خود تعیین كننده احساسات ما نیستند، بلكه معانی كه ما به آنها نسبت می دهیم، نقش تعیین كننده را دارند. در مورد اثر بخشی درمان افسردگی، در یک مطالعه ی فراتحلیلی، با مقایسه ی روش درمان شناختی– رفتاری و درمان های دیگر، نشان داده شد که با وجود مزیّت دارو درمانی به جهت هزینه کمتر و پاسخ سریع تر به علائم جسمانی و خلقی، درمان شناختی- رفتاری تأثیر عمیق تری بر ساختار شخصیت و نظام پردازش شناختی و هیجانی بیمار از خود باقی می گذارد(صولتی دهکردی، 1391، ص491).

از طرف دیگر، اختلال افسردگی منشأ هیجانات، افكار، و عملكرد جسمانی متعددی است که با درجات متفاوتی از احساسات گوناگون از جمله احساس تنهایی[7] همراه است(فریدونی و همکاران، 1391، ص99). احساس­تنهایی؛ تجربه‌ای ذهنی و آزار دهنده است كه گویای كاستی‌ها و كمبودهایی در پیوندهای عاطفی و اجتماعی میان فردی است. چیره شدن بر احساس تنهایی بی‌آنكه تماس دائمی و منظمی با دیگران داشته باشیم كاری بسیار دشوار است. افراد دچار تنهایی، بیشتر فرصت ارتباط ‌های اجتماعی را از دست می‌دهند، زیرا گرایشی به انجام این كار ندارند(دیوریو[8] ،2003؛ به نقل از عابدینی نسب، 1383). احساس تنهایی زمانی بوجود می آید که بین روابط اجتماعی موجود فرد، ناهمخوانی های زیادی وجود داشته باشند. پژوهشگران دو نوع احساس تنهایی را مشخص کرده اند: تنهایی اجتماعی[9] که در نتیجه ی احساس عدم عضویت در یک گروه و نداشتن فعالیت های مشترک با دیگران ایجاد می شود، و تنهایی عاطفی[10] که نتیجه ی دوری و طرد شدگی از سوی دیگران است. اگرچه تنهایی اجتماعی و عاطفی از نیازهای متفاوتی سرچشمه می­گیرند، افراد تنها؛ چه تنهایی شان از نوع اجتماعی باشد یا عاطفی، از عزت نفس پایین رنج می برند و اغلب ناخشنود و افسرده هستند(کلنیکه[11]؛ ترجمه شهرام محمد خانی، 1391، ص178).

از بین متغیرهای شناختی دیگری که در تبیین اختلال افسردگی مطرح می باشد، خودکارآمدی[12] عمومی است. تحقیقات متعدد نشان داده اند که خودکارآمدی پایین با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). خودکارآمدی اساساً یک مفهوم مهم در نظریه ی شناخت- اجتماعی[13] بندورا[14] است و به مفهوم اعتقاد فرد به توانایی پاسخ دادن به یک موقعیت خاص است. به این معنی که، انتظارات کارآمدی، برانتخاب های افراد، امید، سطح تلاش و پایداری، مقاومت در برابر سختی ها و مشکلات و آسیب پذیری آنان به افسردگی تأثیر می گذارد. از دیدگاه نظریه پردازان شناختی- اجتماعی، کسانی که در برابر فشارهای روانی کارآمد هستند، احتمال آسیب پذیری شان در برابر فشارهای روانی و بدکارکردی اجتماعی کمتر است و برعکس(بندورا، 1995). در این زمینه، تحقیقات مختلف نشان داده است به کارگیری روش های شناختی- رفتاری قادر است عزت نفس و احساس کارآمدی بیماران روانی را تحت تأثیر قرار دهد. زیدنر و متیوز(2003) در پژوهش خود به این یافته رسیدند که افرادی که احساس کارآمدی آنها افزایش می بابد، با ثبات بوده و از سلامت جسمانی و روانی بیشتری نیز برخوردار می­شوند. از آنجا که خودکارآمدی پایین با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). به همین دلیل، فرایندهای درمان­های شناختی- رفتاری با راهبردهای مرتبط با فعال سازی و احساس کارآمدی شروع می شود. از طرفی، در مدل درمانگری شناختی– رفتاری تجارب افراد افسرده به تشکیل فرض­ها یا طرحواره­هایی درباره خویشتن و جهان می­انجامد و طرحواره های فرضی بر سازمان بندی ادراکی و کنترل و ارزیابی رفتار تأثیر و منجر به افسردگی می گردند(هاوتون و همکاران، 1989؛ ترجمه قاسم زاده، 1383، ص226). بنابراین، با مرور پیشینه‌ی نظری، اکنون این پرسش اساسی مطرح می گردد كه آیا گروه درمانی شناختی– رفتاری به شیوه­ی گروهی برکاهش احساس­تنهایی و افزایش خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر است؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

یکی از مهم ترین نعمت­ها، نعمت تندرستی و سلامت است که می­تواند در موفقّیت انسان عاملی مهم باشد. یک جامعه نیز، تنها زمانی قادر خواهد بود راه ترقّی و تکامل را طی کند که متشکل از افرادی سالم و بانشاط باشند. در این رابطه، اختلال افسردگی، یکی از مشکلات ناتوان کننده و رایجی است که حرکت پویا و با نشاط افراد را در زندگی سلب می کند. سیلیگمن(1992)، افسردگی را به عنوان سرماخوردگی روانی می شناسد. این تشبیه به خاطرشیوع فراوانی این اختلال روانی است. نماد بارز افسردگی، کاهش عزت فردی است. با توجه به وسعت میزان افسردگی در جامعه و اخباری که هر روز در رسانه های جمعی از افسردگی  منتشر می شود، چنین استنباط می­گردد که کار تحقیقی و پژوهش بیشتر در این حوزه، از اهمیت و ضرورت بسزایی برخوردار است.

یافته های پژوهشی نشان می دهد که حدود پنجاه درصد از بیمارانی که دچار نخستین دوره ی اختلال افسردگی اساسی هستند، پیش از آنکه دوره ی اول شناسایی شود، علایم چشمگیری از افسردگی داشته اند. نخستین دوره ی افسردگی در پنجاه درصد از بیماران، بیش از چهل سالگی روی می­دهد، و اگر دیرتر شروع شود با فقدان سابقه­ی خانوادگی اختلالات خلقی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، و سوء مصرف الکل همراهی دارد. هرچند مطالعات نشان داده است که اثر بخشی شناخت درمانی با دارو درمانی مساوی است؛ اما در اکثر این مطالعات معلوم گردیده است که عوارض آن کمتر از دارو درمانی است؛ و در پیگیری، نتایجی بهتر از دارو درمانی داشته است(به نقل از قاسم زاده، 1383، ص230). در این زمینه، بک و همکاران(1979) توصیه می کنند که درمان­های متداول مانند بستری کردن و استفاده از دارو فقط در موارد بسیار شدید یعنی مواردی که خطر خودکشی در افراد افسرده بالا است، بکار رود.

منابع تحقیقی فراوان بر این نکته تأکید دارند که در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، علاوه بر نشانه­های  بی­علاقگی، بی­اشتهایی و بی­خوابی، تغییرات روانی- حركتی مانند بی قراری، ناتوانی در نشستن، به این طرف و آن طرف رفتن و به هم فشردن دست ها یا كندی مانند كندی گفتار و حركات بدن نیز در افراد افسرده مشاهده می­شود. همچنین، شخص ممكن است خستگی مداوم بدون فعالیت جسمانی را گزارش كند. احساس گناه و بی ارزشی در دوره ی افسردگی اساسی ممكن است شامل ارزیابی های منفی و غیر واقعی از ارزش خود یا اشتغال ذهنی با احساس گناه یا نشخوار ذهنی با شكست های جزیی گذشته باشد. این قبیل افراد رویدادهای معمولی و كم اهمیت روزمره را شواهدی دال بر كاستی های شخصی دانسته و رویدادها ر اسوء تفسیر می كنند. بسیاری از افراد افسرده نیز که در توانایی تفكّر، تمركز، یا تصمیم گیری مشكل دارند، احتمال دارد به آسانی دچار حواس پرتی شوند یا مشكل حافظه داشته باشند. در اكثر موارد ممكن است افكار مربوط به مرگ، اندیشه هایی درباره ی خودكشی یا اقدام به خودكشی در این افراد وجود داشته باشد. اگرچه فراوانی، شدت و مهلك بودن این افكار نیز در نوسان است(کاپلان و سادوک، 2007، ص107).

به دلیل اهمیت اختلال افسردگی اساسی، امروزه در بین درمان های مطرح برای مقابله با آن، شناخت درمانی به صورت گروهی از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد و به عنوان یك مداخله كم هزینه و كوتاه مدت به عنوان درمان انتخابی این اختلال به شمار می رود. از طریق شناخت درمانی، تفكر منطقی در فرد شكل می گیرد و به بیمار كمك می كند كه با افكار خود به گونه ای متفاوت ارتباط برقرار كند و كنترل و آگاهی شناختی قابل انعطافی را گسترش دهد و به این باور برسد كه همیشه برای دیدن چیزها بیش از یك راه وجود دارد. به ویژه، در گروه درمانگری شناختی- رفتاری، که فرد در گروه بدون ترس از تنبه و سرزنش شدن احساسات خود را می شناسد و بر اثر تعلق به گروه، امنیتی در خود احساس می كند. به این وسیله می تواند با نگرانی ها و مشكلاتش مواجه شود و به یافتن راه حل برای آنها بپردازد(ولز و پایاگرجی، 2004، ص25). از سویی، به دلیل اینکه تقریباً دو سوم بیماران افسرده به خودکشی می­اندیشند و 10 تا 15 درصد آنها ا ز این طریق به زندگی خود خاتمه می دهند، اهمیت توجه به افسردگی به عنوان یکی از اختلالات مهم روان شناختی بیشتر آشکار می شود(سادوک و سادوک، 2003؛ به نقل از هاشمی و همکاران، 1389، ص86).

افسردگی، اختلالی است که مؤلفه های شناختی زیادی در تبیین این اختلال مطرح هستند. احساس تنهایی و خودکارآمدی از جمله متغیرهای هستند که بر کیفیت و رشد افسردگی اساسی دخالت داشته و برآن اثر می­گذارند. از آنجا که در کشور ما عمدتاً به درمان های دارویی توجه می­شود و اهمیت کمتری به درمان های شناختی– رفتاری صورت می­گیرد. غالب بیماران افسرده مراجعه کننده به مراکز درمانی و بیمارستان ها، معمولاً پس از مداخلات دارویی ترخیص می شوند. در نتیجه، به واسطه ی تک بعدی بودن درمان و عدم توجه به جنبه های شناخت درمانی، احتمال بازگشت مکرر علائم در این بیماران وجود دارد، لذا این ضرورت احساس می گردد تا با اجرای پژوهش حاضر تأثیرگروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بررسی شود. در این راستا، هدف پژوهش حاضر نیز تلاش در زمینه ی كاربرد این شیوه ی درمانی در کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی است.

اهداف پژوهش

هدف اصلی: تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر احساس تنهایی و خود کارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی.

اهداف فرعی

1- تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر   احساس تنهایی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی.

2- تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی.

فرضیه‌های پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]




فصل دوم. 15

مبانی نظری وپیشینه پژوهش…. 15

هم وابستگی چیست و هم وابسته كیست؟. 16

ویژگیهای افراد هم وابسته: 18

طرح ریزی برنامه بهبودی (ویتفیلد، 1992) 20

پیشینهی هموابستگی: 21

سازگاری زناشویی و هم‌وابستگی.. 24

هم‌وابستگی و ویژگی های شخصیتی و رابطه ای.. 26

تمایز یافتگی.. 30

روال کاردر رویکرد بوتن: 33

نظریه نظامهای خانواده: 36

پایان نامه و مقاله

 

سنجش تمایز یافتگی در نظریه بوئن: 37

طبقه بندی  افرادتمایز یافته بر اساس مقیاس بوئن : 40

هشت مفهوم اصلی در رویکرد بوئن: 43

اهداف درمانی: 44

فرآینددرمان: 45

فنون درمانی  درمانی.. 46

تمایزیافتگی درمانگر: 52

فصل سوم. 80

روش شناسی تحقیق.. 80

روش تحقیق.. 81

جامعه آماری,نمونه وروش نمونه گیری.. 81

ابزار گردآوری دادهها 82

شیوه ی اجرای تحقیق.. 87

روش تجزیه و تحلیل داده ها 90

فصل چهارم. 92

تجزیه و تحلیل داده ها 92

یافته های توصیفی: 93

پیش فرض اول: بررسی نرمال بودن داده ها 100

آزمون کلموگروف اسمیرنف((KS.. 100

یک مطلب دیگر :

serderehi لیست سایت ها
 

پیش فرض اول: بررسی نرمال بودن داده ها 102

فصل پنجم.. 106

نتیجه گیری وپیشنهادات… 106

خلاصه تحقیق.. 107

بحث ونتیجه گیری.. 108

محدودیت های پژوهش…. 118

پیشنهاد های كاربردی در راستای یافته های تحقیق.. 119

پیشنهاد های پژوهشی.. 120

منابع. 122

Bibliography. 123

ضمائم.. 129

فهرست جداول:

جدول 1-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به جنسیت فرزندان. 94

جدول 2-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به تعداد فرزندان. 94

جدول 3-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به تحصیلات آزمودنی ها 95

جدول 4-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به شغل آزمودنیها 96

جدول 5-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به سن ازدواج آزمودنیها 96

جدول 6-4. میانگین و انحراف استاندارد نمرات تمایز یافتگی گروه آزمایش وکنترل. 97

جدول 7-4. میانگین و انحراف استاندارد نمرات هم وابستگی گروه آزمایش وکنترل. 98

جدول8-4 کلموگروف اسمیرنف متغیر تمایزیافتگی.. 100

جدول9-4آزمون لون برای همگونی واریانس ها در فرض اول. 100

جدول10-4 آنالیز كواریانس نمرات تمایز یافتگی قبل و بعد از آموزش واقعیت درمانی به تفكیك گروه آزمایش و کنترل. 101

جدول11-4آزمون کلموگروف اسمیرنف متغیر هموابستگی.. 103

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:25:00 ب.ظ ]




1-7-3رضایت زناشویی ………………………………………………………………………………………………………..        23

1-7-4 تعارضات زناشویی    …………………………………………………………………………………………………        24

1-7-5 سازگاری              …. ………………………………………………………………………………………………        24

1-7-6 رفتارهای مثبت همسر…………………………………………………………………………………………………        24

1-7-7 خشونت و تعهد      …………………………………………………………………………………………………..        25

1-7-8 اضطراب               …………………………………………………………………………………………………..        25

1-7-9 نگرانی             ………………………………………………………………………………………………………..        25

فصل دوم: پیشینه تحقیق

2-1- مقدمه …………………………………………………………………………………………………………………       27

2-2- ویژگی های تشخیصی اختلال افسردگی………………………………………………………………….        27

2-3- خانواده­درمانی        ………………….. …………………………………………………………………..        32

2-3- 1- ویژگی­های متمایزکننده­خانواده­درمانی­ازرویکردهای­سنتی­درروان­درمانی­فردی  ……….         33

2-3- 2–  پیش­فرض­های خانواده­درمانی                                                     ………………        34

2-3- 3–  مراحل چرخه زندگی خانوادگی                                                 ………… ….         41

2-3- 4–  ویژگی های خانواده سالم و مختل                                               ……………           42

2-3- 5- حمایت ها تجربی از زوج و خانواده درمانی                                    …………….          44

2-3- 6–  چه مدل­درمانی برای چه مشکل خاصی موثر است                            …………….         46

2-3- 7–  مدل های خانواده درمانی سیستمی                                    …………          46

2-3- 8–  رویکرد­های درمانی موثر در زوج­درمانی                                         …………….          48

2-3- 9–  گسترده روش های درمانی برای خانواده ها در رویکرد رفتاری             …………..          49

2-4–  زوج درمانی رفتاری سنتی [1]   TBCT                                        ……………………         58

2-5-  زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر     (IBCT)                        ……………….          72

2-5- 1–  ساختار درمان                                                                      …………………       83

2-5- 2–  اثربخشی IBCT                                                                    ……………….        86

2-6-   پیشینه                                                                          …………………………        89

فصل سوم: فرایند روش شناختی

3-1- مقدمه …………………………………………………………………………………………………………………       98

3-2- طرح کلی پژوهش…………………………………………………………………………………………..            98

3-3- جامعه و نمونه………………………………………………………………………………………………………       98

3-4- محل انجام پژوهش و مشکلات احتمالی اجرای پژوهش و روش حل مشکلات                    99

3-5- روش اجرای پژوهش ……………………. ………………………………. ………………………………..       102

3-5-1 پژوهش اصلی          …………………………………………………………………………………… .        102

3-6- ابزار اندازه­گیری متغیرهای مورد نظر( با اشاره به پایایی و اعتبار آنها…………………………….     103

3-6-1- اجرای پرسشنامه ها و زمان بندی آنها          … …………………………………………              103

3-6-2-   مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور SCID-I)I ) ………..         105

3-6-3- مقیاس تعارضات زناشویی   ……………………………………………………………………………       105

3-6-4- مقیاس سازگاری زن و شوهر …………………………………………………………………………        106

3-6-5- پرسشنامه دموگرافیک برای زوج ها ………………………………………………………………..        106

3-6-6- پرسشنامه زوج …………………………………………………………………………………………          107

3-6-7- پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II)  …………………………………………..      107

3-6-8- شاخص رضایت زناشویی (CSI-16 )   …………………………………………………………….  108

3-6-9- شاخص فراوانی و شایستگی رفتار همسر (FAPB )  ……………………………………………  108

3-6-10- شاخص وضعیت زناشویی (MSI) ……………………………………………………………….    109

3-6-11- پرسشنامه هفتگی   ……………………………………………………………………………………            109

3-6-12- تست اضطراب بك……………………………………………………………………………………..          110

3-6-13- پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا  …………………………………………………………………….      110

3-7- فرایند درمان     …………………………………………………………………………………………………        111

3-8- روش تجزیه و تحلیل آماری داده­ها با توجه به فرضیه­ها یا سوال­های پژوهش مطرح شده..      122

3-8-1- تجزیه و تحلیل داده­ها از طریق تحلیل نموداری و ترسیمی    ……………………………………    122

3-8-2- سنجش عملیاتی    …………………………………………………………………………………………        123

3-8-3- بهبود تشخیصی  …………………………………………………………………………………………….       124

3-8- 4- بهبود بالینی معنادار   …………………………………………………………………………………………    124

3-9-    ملاحظلات اخلاقی  …………………………………………………………………………………………      125

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها

4-1- مقدمه                            …………………………………………………………………………………      128

4-2- ویژگی های جمعیت شناختی بیماران………………………………………………………                    128

4-3- یافته های مرتبط با فرضیه های پژوهش……………………………………………………….               131

4-3-1- یافته های مربوط به فرضیه اول پژوهش…………………………………………………….              131

4-3-2- یافته های مربوط به فرضیه دوم پژوهش                                …………………….         133

4-3-3- یافته های مربوط به فرضیه سوم پژوهش      …………………………………………………….   .  135

4-3-4- یافته های مربوط به فرضیه چهارم پژوهش……………………………………………………….      137

4-3-5- یافته های مربوط به فرضیه پنجم پژوهش…………………………………………………………      139

4-3-6- یافته های مربوط به فرضیه ششم پژوهش…………………………………………………………     141

4-3-7- یافته های مربوط به فرضیه هفتم پژوهش…………………………………………………………     143

4-3-8- یافته های مربوط به فرضیه هشتم پژوهش………………………………………………………..     146

پایان نامه

 

4-4-  نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیّر تعارضات زناشویی……………………………….   ….     148

4-5- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیّر رضایت زناشویی…….                                      148

4-6- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیّر رفتارهای مثبت همسر  …….                             150

4-7- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیر خشونت و تعهد…………………………………………..    151

4-8- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیرسازگاری……………………………………………………..    152

4-9- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیر افسردگی…………………………………………………….    153

4-10- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیر اضطراب…………………………………………………      154

4-11- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیر نگرانی……………………………………………………….   156

4-12- اندازة تغییر (چقدر کاهش در آماج‏های اصلی درمان رخ داده است……………………….     157

4-12-1- اندازه تغییر تعارضات زناشویی …………….     157

4-12-2- اندازه تغییر رضایت زناشویی  ……………………….     157

4-12-3- اندازه تغییر رفتارهای مثبت همسر…………………..    157

4-12-4- اندازه تغییر خشونت و تعهد………………………………………………………………………..    157

4-12-5- اندازه تغییر سازگاری………………………………………………………………………………….   158

4-12-6- اندازه تغییر افسردگی………………………………………………………………………………….           158

4-12-7- اندازه تغییراصطراب…………………………………………………………………………………….          158

4-12-8- اندازه تغییرنگرانی………………………………………………………………………………………..         158

4-13- کلیت تغییر (چند درصد از افراد تغییر کرده‏اند و چند درصد تغییر نکرده‏اند؟) ………..           158

4-14- میزان پذیرش (افراد تا چه اندازه در فرآیند درمان مشارکت داشته و آن را به پایان رسانده‏اند؟) 158

4-15- ایمنی (آیا در اثر درمان، سلامت روانی و جسمی بیماران کاهش یافته است؟)  ………………     159

5-16- ثبات دستاوردهای درمان (دستاوردهای درمان چقدر دوام داشته‏اند؟) …………….       159

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری

5-1- مقدمه …………………………………………………………………………………………………………….         163

5-2- بررسی فرضیه ها……………………………………………………………………………………………….        163

5-3- نتایج…………………………………………………………………………………………………………………       173

5-4- نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………………….     176

5-5- محدودیت…………………………………………………………………………………………………………….    177

5-4- پیشنهادات…………………………………………………………………………………………………………….    177

فهرست منابع فارسی       …………………………………………………………………………………………………. 179

فهرست منابع انگلیسی ……………………………………………………………………………………………………  180

چکیده فارسی…………………………………………………………………………………………………………………. 193

چکیده انگلیسی …………………………………………………………………………………………………………..    194

مقدمه

شیوع آشفتگی زناشویی هم در مطالعات شیوع شناسی اجتماعی و هم در پژوهش های بالینی نشان داده شده است.  در امریکا اغلب مطالعات میزان طلاق را در حدود 50 درصد نشان میدهند که  نصف آن در هفت سال اول ازدواج رخ میدهد(کرایدرو فیلدز[1]، 2002). جدا از بحث طلاق، پژوهشها نشان میدهند که در بسیاری از ازدواج ها، زوجین دوره هایی از آشفتگی قابل ملاحظه را تجربه نموده و حداقل یکی از آن ها را در مرحله ای از زندگی در خطر پدید آمدن اختلالات روانی(برای مثال اضطراب و افسردگی) قرار می دهد(لوینگر و هانسون[2]1990). در یک مطالعه زمینه یابی، مسائل ارتباطی شامل طلاق، متارکه و سایر مشکلات زناشویی به عنوان مهم ترین علت آشفتگی های هیجانی حاد شناخته شده اند(سویندس وهمکارن[3]، 2000). رابطه بین آشفتگی های ارتباطی و آسیب به سلامت جسمانی و روانی افراد به اهمیت ایجاد و توسعه ی استراتژی های تجربی برای درمان آشفتگی های زناشویی تاکید دارد(گلدنبرگ و گلدنبرگ

[4] 1996). در واقع شواهد فراوانی گویای آنند که زوج ها در جامعه ی امروزی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی و دوستانه با مشکلات شدید و فراگیری درگیرند. در حقیقت معضل پریشانی زناشویی، بیشتر از هر طبقه ی تشخیص روانپزشکی دیگر، دلیل مراجعه ی درمانجویان به مراکز بهداشت روانی است.  با توجه به اینکه گزینش همسر بی گمان از مهم ترین تصمیم هایی است که انسان در زندگی خود میگیرد واگرچه بیشتر افراد در روز ازدواج قصد زندگی زناشویی دایم دارند، ولی واقعیت امر چیز دیگری است چرا که تقریبا برای 50% همسران، ازدواج امری کهنه و قدیمی خواهد شد(فیلیپ[5] و مارسی برنشتاین[6]، 1384).

از طرفی اختلال افسردگی اسا سی[7] به عنوان یک مسئله چالشگر بهداشت روانی مطرح است  و غم برجسته ترین و فراوان ترین نشانه در این اختلال است ( بک و همکاران ، 1988 ) علاوه بر غمگینی، احساس اضطراب نیز اغلب در افسردگی وجود دارد،  همچنین فقدان مسرت و از بین رفتن شادی زندگی، تقریباً به اندازه غم در افسردگی فراگیر است . بی علاقگی معمولاً در آغاز فقط در چند فعالیت ، مثل کار وجود دارد . اما زمانی که شدت افسردگی افزایش می یابد 92 % بیماران افسرده از

یک مطلب دیگر :

نکاتی کاربردی برای کاستن از احتمال سرقت خودرو

 دلبستگی های موجود در زندگی خود نیز  احساس خشنودی نمی کنند و 64 % بیماران افسرده احساس خود نسبت به دیگران را از دست می دهند (بک[8] ، 1967 ).

میزان خطر ابتلاء فرد به افسردگی اساسی در طول زندگی ، در حدود 12 % در مردان و 20 % در زنان است ( استورت[9]، 1984 ) .

در هر مقطع زمانی ، حدود 5 % جامعه از افسردگی با شدت های مختلف در رنج هستند.25 % از برهه های افسردگی کمتر از یک ماه طول می کشد و 50 % در کمتر از سه ماه بهبود می یابد .

با توجه به پژوهش های مختلفی كه  در مورد میزان شیوع افسردگی صورت گرفته است دیده شده افسردگی اختلالی شایع است برای مثال کسلی[10]،  مک گوناگل[11]،  زار [12]،  و همکاران ( 1994 ) نشان داده اند که از هر 5 نفر یک نفر در طول عمر خود دچار افسردگی می شود . اینگرام[13] ، هایز [14] و اسکات  [15] (2000 )شیوع افسردگی در طول عمر فرد را 17 % ذکر می کنند.           در طی سال های اخیر به میزان ناتوانی ناشی از افسردگ یتوجه زیادی شده است . افسردگی علاوه بر رنج و ناراحتی زیادی که به بیمار تحمیل می کند ، نتایج و پیامدهای ناگواری نیز در بر دارد . اختلال در روابط بین فردی ، طلاق ، مشکل در تربیت فرزندان مشکلات واضح جسمی و نقص در عملکرد شغلی از واضح ترین این پیامدها می باشد . افسردگی همچنین سلامت عمومی فرد را به خطر انداخته و او را دچار ناتوانی می کند.  عده ای میزان اختلال در عملکرد افراد افسرده را مشابه میزان اشکالاتی می دانند که در عملکرد افراد دچار بیماری های جسمی جدی مانند سرطان و بیماری های قلبی عروقی ایجاد می شود ( سگال[16] ، ویلیامز[17]  و تیزدل[18]، 2002 ).

بدیهی است که عوامل شخصی فراوانی ممکن است در ایجاد یا تشدید ناخشنودی از زندگی زناشویی دخالت داشته باشد. برداشت های نادرست و انتظارهای غیرواقع بینانه از ازدواج عوامل شخصی به شمار می آید و تا هنگامی که جامعه به ترویج آرمان های رمانتیک و انتظارهای بیهوده و خیالی ادامه دهد و افراد به پذیرش آنها تن در دهند، سرخوردگی و دلسردی از زندگی زناشویی بیشتر خواهد شد. در طی دوره های  استفاده از روش های زوج درمانی شاهد فهرستی پایان ناپذیر از این انتظارها بوده ایم  و هر یک از این  انتظارهای نادرست دلسردی، نومیدی، ناکامی، افسردگی و خشم همسران را در پی دارد. در بین تمام انواع زوج درمانی، زوج درمانی رفتاری از بیشترین حمایت تجربی برخوردار است( سگال[19] ، ویلیامز[20]  و تیزدل[21]، 2002 ).

در زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر اعتقاد بر این است که طی زمان، حتی شادترین و سالم ترین زوج ها نیز با موارد اختلاف و تفاوت مواجه خواهند شد که این موارد هم بهنجار و هم اجتناب ناپذیند. در اوایل رابطه، پذیرش و تحمل تفاوت ها برای بسیاری از زوج ها راحت است اما با گذشت زمان در برخی از زوج ها تمایل به پذیرش، تحمل و سازش در مورد تفاوتهایشان افول میابد،  تاکید برپذیرش در این نوع درمان وجود دارد.از طرفی  قرائن  فزاینده حاکی  از آن است که کمک به بیمار مبتلا به افسردگی در چارچوب خانواده درمانی استرس را کم نموده و مقابله با استرس میتواند احتمال عود را کم کند(سادوک[22]، بنجامین[23]، 1382(

1-2  بیان مسئله :

رابطه زناشویی به عنوان مهم ترین و اساسی ترین رابطه انسان توصیف شده است، زیرا ساختاری اولیه را برای بنا نهادن رابطه خانوادگی و تربیت نسل آینده فراهم می سازد.  آنچه در ازدواج مهم بوده، سازگاری زناشویی  و رضایت از ازدواج است. سازگاری وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساسی از خوشبختی و رضایت از همدیگر دارند. سازگاری در ازدواج از طریق علاقه متقابل، مراقبت از یکدیگر، پذیرش، درک یکدیگر و ارضای نیازها ایجادمی شود(سین ها [24]و ماکرجک[25]، 1990). زوجین سازگار، زن و شوهرهایی هستند که توافق زیادی با یکدیگر دارند، از نوع و سطح روابط، نوع و کیفیت گذران  اوقات فراغت  رضایت داشته و مدیریت خوبی در زمینه  وقت و مسایل مالی خودشان اعمال می کنند( گریف، [26] 2000). سازگاری زناشویی فرآیندی است که در طول زندگی زن و شوهر به وجود می آید، زیرا لازمه آن، انطباق سلیقه ها، شناخت صفات شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شکل گیری الگوهای مراودهای است. البته روزهای اول زندگی، شایسته توجه جدی است. بنابراین سازگاری زناشویی یک فرآیند تکاملی در بین زن و شوهر است( احمدی، آشتیانی و نوابی نژاد، 1384).

علاوه بر سازگاری و رضایت زناشویی ازجمله مسایل مهم در ارتباط زوجین رفتارهای مثبتی است که افراد دوست دارند همسرشان انجام دهد و رفتارهای منفی که دوست ندارند همسرشان انجام دهد، پرداختن به این رفتارها در جلسه درمان در کاهش مشکلات زناشویی حائز اهمیت است(کریستنسن و همکاران، 2004).

در زمینه چگونگی شکل گیری ناسازگاریهای زناشویی باید گفت که زن و شوهر برای رفع برخی از نیازها و انتظاراتشان با هم ازدواج می کنند. هر یک از زوجین تلاش می کنند تا روابط خود را با یکدیگر افزایش دهند، به گونه ای که با حداقل تلاش بتوانند به حداکثر فواید ازدواج دست پیدا کنند، حال اگر  فواید حاصل از ازدواج آنها، مطابق انتظاراتشان نباشد و یا میزان تلاش و زحمت آنها بیشتراز فواید ازدواجشان باشد، تعارض و اختلاف به وجود می آید. در مراحل اولیه ارتباط (دوره ی نامزدی، عقد و اوایل ازدواج)تعارضات بین زن و شوهر ممکن است بیشتر از طریق سکوت(عدم ابراز مخالفت) یا کناره گیری از موضوع نشان داده شود و چگونگی گذر از این مرحله مهم است. اگر زوجین به طور مناسب مهارت های ارتباط و حل تعارض را کسب نکنند، تعارضات به صورت کلامی و سپس به صورت رفتاری تداوم می یابد و تخریب تدریجی در سازگاری زوجین آغاز می شود(داگلاس[27]، فرازیر و رابین[28]، 1995). علاوه بر تعارضات بین همسران،  خشونت از جمله مواردی است که در بین همسران دارای مشکلات زناشویی به چشم میخورد، خشونت که شامل اعمال پرخاشگرانه ای است که زوج در یک مشاجره نشان میدهند تاثیری مخرب در ارتباط زناشویی دارد(کریستنسن و همکاران، 2004).

پژوهش های صورت گرفته در زمینه مشکلات زناشویی با استفاده از روش های مختلف درمانی همیشه مورد توجه درمانگران بوده است به عنوان مثال جراره  و طالع پسند (1390) در پژوهش خود نشان دادند رواندمانی پویشی بر افزایش رضایت زناشویی موثر است. همچنین یوسفی، عابدین و فتح آبادی( 1389) در پژوهشی نشان دادند روش آموزشی مبتنی بر طرحواره در ارتقا رضایت زناشویی موثر است. همچنین کلوری و همکاران (1390)در پژوهشی نقش توانمند سازی زناشویی را بر رضایت زناشویی زوجین در پیشگیری از بروز ناسازگاری های زناشویی نشان دادند.

در پژوهشی حدود 30 درصد زوجین ایرانی دارای نارضایتی زناشویی تشخیص داده شده اند( احمدی، 1382) و شواهد فراوانی گویای آن است که زوج ها در جامعه امروزی برای برقراری روابط صمیمانه و دوستانه و سازگاری، با مشکلات فراوانی مواجهند. در حقیقت معضل ناسازگاری و پریشانی زناشویی بیش از هر عامل دیگر، دلیل مراجعه افراد به مراکز مشاوره و دادگاه است( نقل از شعاع کاظمی 1384).

هر چند مشکلات زناشویی جزء اختلالات روان پزشکی محسوب نمی شوند ولی ارتباط قوی آنها با بسیاری از اختلالات جسمی و روان شناختی شناسایی شده است. از جمله افسردگی،  اختلالات دو قطبی، سوء مصرف مواد، الکل، اختلال سلوک و ….(کریستنسن و هوی[29]، 1994). ناسازگاری پس از ازدواج نه تنها بر کنش های روانی- اجتماعی زن و شوهر بلکه بر رشد و تحول کودکان و نوجوانان نیز آثار سویی به جای می گذارد، به گونه ای که 39 درصد نوجوانان بزهکار در کانون اصلاح و تربیت ایران متعلق به خانواده های از هم گسیخته و ناسازگار بوده اند (نوابی نژاد، 1374).

یکی از اختلالات در زوجین ناسازگار، اختلال افسردگی است، افسردگی جزء اختلالات با شیوع بالا است، و با توجه به اینکه  تقریباً دو سوم بیماران افسرده به خودکشی می اندیشند و 10 تا 15 درصد آنها به زندگی خود خاتمه می دهند، جزءاختلالات مهم روان شناختی است که باید مورد توجه قرار گیرد،           این اختلال همیشه مورد توجه بوده است و روش های  زیادی ، از جنبه های متفاوتی برای درمان این اختلال مورد بررسی قرار گرفته اند . با این وجود ، اغلب به صورت  یک دوره بالینی مزمن مشاهده می شود ،  39 – 15 درصد از موارد ممکن است یک سال بعد از شروع علائم هم چنان افسرده باشند یعنی علائم آن ها با معیارهای اختلال افسردگی اساسی مطابقت كند( برتی سرونی[30]، نری و پزولی[31] ، 1984) ، و  22  درصد موارد بعد از دو سال هم چنان ، افسرده باقی بمانند ( کلر[32]، کلرمن[33]، لاوری و کریل[34]، 1984 ) . از طرفی زنان دو برابر مردان در معرض خطر ابتلا به افسردگی هستند ( نولن – هوکسما[35] ، 1988 ).

با در نظر گرفتن این نکته كه افسردگی شیوع بالایی دارد، پرداختن به روش های درمانی موثر و اقتصادی تر برای این اختلال سودمند و ضروری است و در این راستا درمان های مختلفی برای افراد مبتلا به افسردگی در نظر گرفته شده است.  یافته های حاصل از پژوهش های مربوط به درمان زناشویی برای افسردگی نشان می دهد که وقتی شخص میتلا به افسردگی فشار زناشویی را نیز تحمل می کند،  درمان زناشویی رفتاری به اندازه درمان شناختی در کاهش افسردگی موثر است( جاکوبسن[36] و تراکس[37]، 1991).  همچنین عیار بروز طلاق، بین بیماران مبتلا به اختلال خلقی بالا است و تقریبا نیمی از همسران اعتراف می کنند که اگر می دانستند همسر آنان مبتلا به اختلال خلقی خواهد شد با او ازدواج نکرده و فکر بچه دار شدن هم نمی کردند( کاپلان، سادوک و گرب، 1994). همچنین افسردگی معمولا با مشکلات بین فردی، شامل فشار زناشویی و خانوادگی ارتباط دارد یعنی  می توان گفت افسردگی نه تنها  بر مشکلات زناشویی تاثیر دارد بلکه مشکلات زناشویی بر شدت افسردگی می افزاید.

بنابراین با توجه به اینکه خانواده بنیادی ترین تشکل اجتماعی و اصلی ترین جزء اجتماع است و بر عکس سایر نظام های اجتماعی، ورود به داخل سیستم خانواده از طریق تولد، به فرزندی گرفتن یا ازدواج است و تنها با مرگ، عضویت در خانواده از بین میرود( موسوی، 1384)، با این وصف به وضوح اهمیت پیشگیری و مداخله در مشکلات زناشویی با آموزش رویکردهای زوج درمانی کاملا ضروری به نظر می رسد در حالی که پیشرفت در تکنیک ها و حتی یافته های علمی در مورد زوج درمانی با کندی بیشتری نسبت به سایر مدل های درمانی صورت میگیرد و تحقیقات صورت گرفته در این زمینه کمتر به عامل فرهنگ توجه دارند(یونسی، 1382). اکنون سوال این است که زوج درمانی چقدر موثر است؟ مطالعات نشان میدهد که انواع مختلف زوج درمانی آثار متوسط تا قابل ملاحظه ای  از نظر آماری و اغلب قابل ملاحظه از نظر بالینی دارند(اشنایدر[38]، کاستلانی و ویسمن[39] 2006).شادیش و بالدوین[40] (2003) شش پژوهش فراتحلیل را بررسی کردند که زوج درمانی را با گروه کنترل مقایسه میکرد. بر پایه ی این مطالعه شادیش و بالدوین میانگین کل اندازه اثر را برای زوج درمانی 84 درصد گزارش کردند. این اندازه اثر نشان میدهد که یک شخص متوسط دریافت کننده ی زوج درمانی در پایان درمان بهتر از 80 درصد افرادی بود که در گروه کنترل قرار داشتند. با توجه به مقدار محدود روش های زوج درمانی که توسط APA (چامبلز و هالون[41] 1997) به عنوان درمان های تثبیت شده یا احتمالا موثر تایید شده است، شادیش و بالدوین(2003) معتقدند که درمانگران باید سایر مداخلات تایید شده در مطالعات فراتحلیل را مد نظر قرار دهند. زوج درمانی رفتاری بکپارچه نگر نوعی رفتاردرمانی مبتنی بر بافت است که به زوج ها کمک میکند تا رضایتمندی و سازگاریشان افزایش یابد.

مهم ترین استراتژی هایی که در زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر استفاده گردید به قرار زیر است:

  • ایجاد پذیرش از طریق اتحاد همدلانه
  • ایجاد پذیرش از طریق گسستگی متحدانه
  • ایجاد تحکل از طریق تمرین رفتار منفی در جلسه درمان
  • ایجاد تحمل از طریق تمرین رفتار در منزل
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:24:00 ب.ظ ]