بررسی تأثیر آموزش خود تحولی بر تحول اخلاقی نوجوانان شهر اصفهان و تعیین رابطه ی تحول اخلاقی ... |
1-2-5 فرضیات فرعی……………………………….. 7
1-6 متغیرهای پژوهش………………………………. 8
1-1-6 متغیرهای مستقل و وابسته…………………….. 8
1-2-6 متغیرهای جمعیت شناختی………………………. 8
1-7-تعریف اصطلاحات و مفاهیم……………………….. 8
1-7-1 تعریف نظری استدلال اخلاقی…………………….. 9
1-7-2 تعریف نظری خود تحولی……………………….. 9
1-7-3 تعریف نظری نوجوان………………………….. 9
1-7-4 تعریف نظری سطح پیش قراردادی…………………. 9
1-7-5 تعریف نظری سطح انتظارات متقابل و دو جانبه، نیت ها و برابری بین فردی 9
1-7-6 تعریف نظری سطح وجدان و اصول اجتماعی………….. 9
1-7-7 تعریف نظری سطح پس قراردادی………………….. 9
1-7-8 تعریف عملیاتی استدلال اخلاقی………………….. 9
1-7-9 تعریف عملیاتی خود تحولی…………………….. 9
1-7-10 تعریف عملیاتی نوجوان………………………. 10
1-7-11 تعریف عملیاتی سطح پیش قراردادی……………… 10
1-7-12 تعریف عملیاتی سطح انتظارات متقابل دو جانبه، نیت ها و برابری بین فردی 10
1-7-13 تعریف عملیاتی سطح وجدان و اصول اجتماعی………. 10
1-7-14 تعریف عملیاتی سطح پس قراردادی………………. 10
فصل دوم: پیشینهی پژوهشی
2-1 مقدمه………………………………………. 11
2-2 پیشینه ی نظری……………………………….. 12
2-2-1 تاریخچه ای بر نوجوانی………………………. 12
2-2-2تحول اخلاقی…………………………………. 12
2-2-3 نظریه روان تحلیل گری……………………….. 14
2-2-4 نظریه یادگیری اجتماعی………………………. 15
2-2-5 نظریه یادگیری اجتماعی………………………. 17
2-2-6 نظریه شناختی تحولی هافمن……………………. 17
2-2-7 نظریه اسنادی………………………………. 18
2-2-8 نظریه پردازش اطلاعات………………………… 19
2-2-9 نظریه پیاژه……………………………….. 20
2-2-10 نظریه کلبرگ………………………………. 23
2-3 نقش ویژگی های فردی در قضاوت اخلاق………………. 25
2-3-1 جنسیت…………………………………….. 25
2-3-2 وضعیت اجتماعی و اقتصادی…………………….. 28
2-3-3 وظیفه شناسی و نتیجه گرایی………………….. 29
2-3-4 نقش والدین و همسالان………………………… 30
2-4 خود – تحولی…………………………………. 32
2-5 پژوهش های خارجی……………………………… 34
2-6 پژوهش های داخلی……………………………… 37
فصل سوم: روش پژوهش
3-1مقدمه……………………………………….. 40
3-2 روش پژوهش…………………………………… 40
3-3طرح پژوهش……………………………………. 41
3-3-1 مرحله اول…………………………………. 41
3-3-2 مرحله دوم…………………………………. 41
3-4 جامعه آماری…………………………………. 41
3-5 نمونه و روش نمونه گیری……………………….. 42
3-6 متغیرهای پژوهش………………………………. 42
3-6-1 متغیر مستقل……………………………….. 42
3-6-2 متغیر وابسته………………………………. 42
3-6-3 متغیر های کنترل……………………………. 42
3-6 -4 متغیرهای جمعیت شناختی……………………… 42
3-7 ابزار پژوهش…………………………………. 47
برای دیدن جزییات بیشتر و دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید
3-8 روش نمره دهی به آزمون تحول اخلاقی………………. 48
3-8-1 گرایش نوعدوستی…………………………….. 49
3-8-2 نمره سطح تحول اخلاقی………………………… 49
3-9 روش اجرای پژوهش……………………………… 50
3-10 روش تجزیه و تحلیل داده ها……………………. 52
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها
4-1مقدمه……………………………………….. 53
4-2 یافته های توصیفی…………………………….. 53
4-2-1 ویژگی های جمعیت شناختی……………………… 53
4-2-1-1 ویژگی های جمعیت شناختی گروه نمونه مرحله اول پژوهش 54
4-2-1-2 ویژگی های جمعیت شناختی گروه نمونه مرحله دوم پژوهش 55
4-3 ویژگی های توصیفی…………………………….. 56
4-4 ارزیابی پیش فرض ها…………………………… 58
4-5 آمار استنباطی……………………………….. 59
4-5-1 فرضیات کلی………………………………… 59
4-5-1-1 فرضیه کلی 1……………………………… 59
4-5-1-2 فرضیه کلی 2……………………………… 61
4-5-2 فرضیات فرعی……………………………….. 62
4-5-2-1 فرضیه فرعی اول…………………………… 62
4-5-2-2 فرضیه فرعی دوم…………………………… 62
4-5-2-3 فرضیه فرعی سوم…………………………… 63
4-5-2-4 فرضیه فرعی چهارم…………………………. 64
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1 مقدمه………………………………………. 66
5-2 بحث در یافته های پژوهش……………………….. 67
5-2-1 فرضیه ی اولپژوهش…………………………… 67
5-2-2 فرضیه ی دوم پژوهش………………………….. 68
5-2-3 فرضیه ی سوم پژوهش………………………….. 69
5-2-4 فرضیه ی چهارم پژوهش………………………… 69
5-2-5 فرضیه ی پنجم پژوهش…………………………. 70
5-3 محدودیتهای پژوهش…………………………….. 71
5-4پیشنهادات پژوهشی……………………………… 71
5-5 پیشنهادات کاربردی……………………………. 72
پیوست ها……………………………………….. 73
منابع………………………………………….. 78
مقدمه :
یکی از ابعاد عمده رشد اجتماعی انسان، تحول اخلاقی است. رشد ارزشها و باورهای اخلاقی پدیده بسیار پیچیده ای است که باید جوانب مختلف شناختی, روانی , رفتاری و فرهنگی اجتماعی آن مورد توجه قرار گیرد. شکل گیری اخلاق و تحول آن در کودکان و نوجوانان در نظریه ها و تحقیقات گوناگون بررسی شده است. از نظر روان شناسی رشد تحقیقات پیاژه , کلبرگ , فروید و نظریه های یادگیری اجتماعی اهمیت بیشتری دارد.
بحث درباره رشد اخلاقی و رابطه آن با رشد روانشناختی از پیشینه چندانی برخوردار نیست. نخستین اندیشمندی که به طور جدی به آن پرداخت پیاژه، روانشناس معروف، میباشد و پس از وی نیز کلبرگ مهمترین روانشناس در اینباره تلقّی میشود.
با توجه به اهمیت رشد اخلاقی و مراحلی که انسان در این موضوع طی میکند و اهمیت مراحل رشد در تربیت و تعلیم، ضرورت این بحث روشن میشود؛ به ویژه آنکه اندیشمندان و روانشناسانی که در این زمینه به بحث پرداختهاند از شهرت عام برخوردارند و دیدگاه کلبرگ مورد توجه همه روانشناسان پس از او قرار گرفته است.
کلبرگ، با بسط مراحل رشد استدلال اخلاقی، برای هر مرحله، وضعیت ایدهآلی در نظر میگیرد. وضعیت غایی رشد اخلاقی برای کلبرگ، حاکمیت اصول اخلاقی درونی جهانشمول است که به اعتقاد او بسیاری از افراد به این سطح از رشد نمیرسند.از نظر کلبرگ، رشد اخلاقی دارای مراحل مشخص و قطعی است و علاوه بر آن، میان رشد اخلاقی و رشد روانشناختی درجهای از همسانی برقرار است. وی تأکید میکند که به دنبال رشد روانشناختی، که در زمینه مهارتهای شناختی به دست میآید، رشد
یک مطلب دیگر :
پایان نامه روانشناسی درباره خودشی انگاری
اخلاقی محقق میشود. مقصود از مهارتهای شناختی، اموری نظیر امور ذیل است: مهارتهای استدلالی خاص، تفکر منطقی و انتزاعی، توانایی تخیلی و توانایی دستهبندیهای مفهومی عمده (نظیر دستهبندی شن و حیوان در دو مقوله جدای اخلاقی) و نیز توانایی تفکیک آزار و اذیت اتفاقی و غیر عمدی و آزار و اذیت عمدی و آگاهانه. انتقادهایی که به دیدگاه کلبرگ وارد شده، راه را برای تداوم این سنت فراهم آورده است. گلیلگان با ارائه نقد جنسیتی به نظریه کلبرگ، غایتهای اخلاقی حاکم بر نظریه وی را مردانه میداند. توریل با تمایز بین تحول اخلاقی، و تحول سایر ابعاد شناخت اجتماعی، مثل برداشت از عرف، راه را برای تدقیق بیشتر مسیرهای تحولی فراهم آورده است.
از سوی دیگر، گرایش به درک کنشهای اخلاقی در زمینه فرایندهای تحولی وسیعتر، از جمله تحول خود، هویت، و شخصیت، موج جدید تحقیقات روانشناسی اخلاق را شکل داده است. عملاً مشاهده میشود که پیشرفت در دیدگاهپذیری اجتماعی و ادراک خود، تا اندازه زیادی مسیر رشدیافتگی اخلاقی را مشخص میکند. در این راستا، تلاش برای مشخصکردن شاخصههای خویشتن اخلاقی و هویت اخلاقی به نحو فزایندهای رواج یافته است.
در نهایت، حوزه اخلاق توجه خود را از پرداختن به نوع استدلال که در حیطه تئوریهای مرحلهای قرار دارد، به افقهای وسیعتری گسترش داده است. اکنون روشن شده است که یافتههای مربوط به الگوی مرحلهای رشد استدلال اخلاقی، بایستی در زمینه اطلاعات ما از تحول فرایندهای انگیزشی، خودنظم دهی، تحول خود، پردازش اطلاعات اجتماعی، و … تفسیر شود. تحقیق بر روی تفاوتهای اجتماعی ـ بافتی در بررسیهای فرهنگی، بینشهای جدیدی در رابطه با شکلگیری اخلاق در کودکان ارائه میکنند. تمام این مطالب روشن میکنند، تحقیقات در عصر پساکلبرگی از رسیدن به مرحله نهایی آن بسیار فاصله دارد.
ازین رو به دلیل اهمیت بحث تحول اخلاقی در تعلیم و تربیت ، در این پژوهش اثرگذاری آموزش خود – تحولی بر تحول اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته است. خود تحولی به معنای آشکار کردن توانایی های عقلانی است. با تأیید اثرگذاری آموزش خود – تحولی بر تحول اخلاقی می توان از این روش برای رشد تحول اخلاقی افراد جامعه به عنوان یک ابزار عملی استفاده کرد.
1-2- شرح و بیان مساله پژوهشی:
تاریخچه نظریه پردازی و تحقیقات روانشناختی در موضوع تحول اخلاقی کودک با مفهوم وجدان در آثار زیگموند فروید و مفهوم استدلال اخلاقی در آثار ژان پیاژه آغاز شد. این نظریه پردازان که تحت تاثیر تحول گرایان آغازین ، مثل جورج هربرت مید و جیمز بالدون قرار داشتند ، مسیر های متفاوتی را دنبال کردند . فروید بر روابط والدین – کودک ، هیجانات و احساس گناه متمرکز شد. درحالیکه پیاژه بر روابط همسالان، شناخت ، عدالت و تامل تاکید کرد .در آن زمان نظریه پرداز های وسیع به همراه توجه کمتر به عملیاتی ساختن سازه ها در کنار گزارش دادن نظام مند از روش شناسی پژوهش ها در کانون توجه قرار داشت (کیلن و اسمتانا[1]،ترجمه جهانگیرزاده،شعاعی و راستی تبار،1389).
نخستین پژوهش های روان شناسی در زمینه تحول اخلاق توسط هارتشورن و می[2] (1982) در زمینه تقلب انجام شدند . آنها به این نتیجه رسیدند که حتی بنیادی ترین عناصر وجدان اخلاقی با تغییر موقعیت ، ثابت باقی نمی مانند و بین قضاوت اخلاقی کودکان با رفتار آنها در زندگی واقعی رابطه ای وجود ندارد(دادستان و پور محمد رضا تجریشی، 1383). تحقیقات پیاژه در مورد تحول اخلاق در کتاب داوری های اخلاقی کودکان (1932) منتشر شد. پس از آن نیز نظریه تحول اخلاقی کلبرگ[3] که گسترش و تکمیل نظریه پیاژه است مطرح شد . به عقیده کلبرگ، کودکان را باید فیلسوفان اخلاقی دانست، زیرا آنها معیارهای اخلاقی خودشان را که از تاثیر متقابل تحول شناختی و محیط اجتماعی شان به وجود می آید ، رشد می دهند (سیف و همکاران،1382).
استدلال اخلاقی به اندیشیدن در موقعیت های دشوار اشاره دارد که در آنها مسائل مربوط به عدالت، انصاف یا توجه به دیگران غالب است.غالبا شیوه ی استدلال اخلاقی یک فرد انعکاس دهنده ی جهت گیری وی به سمت نیاز های خود یا دیگران است . افزون بر این ، ترجیح نوع خاصی از استدلال اخلاقی از سوی افراد ممکن است با ارزش ها و احساساتی( مانند همدردی، احساس گناه) مرتبط باشد که پاسخگویی به نیاز های دیگران را تسهیل می کنند. دو نوع استدلال اخلاقی در تحقیقات تحول اخلاقی بسیار مورد توجه بوده اند: استدلال اخلاقی جامعه گرای عدالت محور(کلبرگ، 1969؛رست[4] ،1983؛ توریل[5]،1998) و مراقب محور (آیزنبرگ[6]،1986). از این دو نوع ، استدلال اخلاقی جامعه گرای مراقبت محور از لحاظ مفهومی بیشترین پیوند را با رفتار های جامعه گرا داشته است.
استدلال اخلاقی محور عمل اخلاقی افراد را تشکیل می دهد. زمانی که خود اخلاقی فرد شکل گرفت و انگیزه ی اخلاقی برای انجام عمل درست وجود داشته باشد با فرض وجود شرایط محیطی مناسب و مشوق به سمت رفتار درست ، استدلال و قضاوت اخلاقی است که به فرد کمک می کند درست از نادرست و خوب از بد را تشخیص دهد. افراد مختلف در رویارویی با موقعیتهای اخلاقی یکسان متفاوت عمل می کنند. این تفاوت عمل افراد به قدرت استدلال آن ها در موقعیت و ارزیابی شرایط بر می گردد.
تحقیقات مختلف عوامل متعددی را بر استدلال اخلاقی اثرگذار می دانند، از جمله هوش افراد، جنسیت ، شرایط خانوادگی، تأثیر گروه همسالان، فرهنگ و … ، چرا که اندیشمندان نظریه های اخلاقی معتقدند استدلال های اخلاقی افراد از عوامل درونی مانند هوش افراد و عوامل بیرونی مانند یادگیری و محیط اثر می پذیرند.در این پژوهش سعی می شود اثرگذاری تعدادی از این عوامل مورد بررسی قرار بگیرد.
خود-تحولی[7] به بیان ساده به معنای توسعه و تحول استعداد های عقلانی و آشکار کردن تمایلات فردی است و دارای دو بعد اساسی خود – آگاهی[8] و خود – مدیریتی[9] می باشد ( فینبرگ[10]، 1986؛ به نقل از کلارک[11] ،2006). هرچند پژوهشی در مورد اثرگذاری آموزش خود تحولی بر استدلال اخلاقی یافت نشد اما به نظر محقق این متغیر می تواند استدلال اخلاقی را تحت تأثیر قرار دهد. چرا که با وجود انگیزه ها و نیروهای محکم درونی استدلال ها تحت تأثیر شرایط محیطی و بسترهای اجتماعی تغییر نخواهند کرد.
وقتی فرد بنیان های فکری و اخلاقی محکم تری داشته باشد کم تر به نظر می رسد که مطابق با شرایط محیطی و بر خلاف اصول خویش دست به عمل بزند. این گونه است که به نظر محقق با آموزش خود-تحولی در نوجوانان دبیرستانی و ایجاد میل و انگیزه ها و توانایی های درونی در آن ها میزان اعمال اخلاقی خودجوش را افزایش داد. که با رسیدن به این هدف، شاید بتوان گفت حتی اگر بستر عمل نامناسب و غیر اخلاقی باشد انگیزه های خودجوش اخلاقی ، اعمالی اخلاقی را رقم خواهند زد.
در همین راستا این پژوهش با دو هدف اصلی طراحی شد. اولین هدف این پژوهش بررسی رابطه تحول اخلاقی با متغیر های جمعیت شناختی بود که بدین منظور پرسشنامه تحول اخلاقی “ما” همراه با اطلاعات جمعیت شناختی بین 200 نفر از دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه(کلیه رشته ها) توزیع شد و هم بستگی بین متغیرها با استفاده از تحلیل رگرسیون بررسی شد. هدف دوم بررسی اثربخشی روش آموزش خود – تحولی بر استدلال اخلاقی بود. انواع مختلف برنامه های آموزش خود- تحولی تدوین شده اند. که اساس همه این برنامه های آموزشی یکسان است و بر پرورش خود آگاهی و خود مدیریتی تأکید دارند، اما بر اساس بررسی های انجام شده در سایت های علمی ، پژوهشی که روش مذکور را مورد بررسی قرار دهد یافت نشد. بنابراین روش مذکور به خصوص در داخل کشور روشی جدید است. برای دستیابی به هدف دوم پژوهش، پرسشنامه تحول اخلاقی “ما ” در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون بین 28 نفر از دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم دوره متوسطه در رشته علوم تجربی، که در دو گروه آزمایش و گواه،تقسیم شده بودند پخش شد. برای آموزش نیز از آموزش خود تحولی محقق ساخته استفاده شد.
1-3- اهمیت و ارزش تحقیق:
همه به خوبی واقف اند که اخلاق از دیرباز مورد توجه عام و خاص بوده است . در ادبیات کهن ایرانی در مباحث فلسفی و حتی دینی و مذهبی توجه خاصی به مبحث اخلاق شده است. این تاکید طولانی ، تاریخی و زیاد به این موضوع خود دلیلی بر اهمیت آن است.
اخلاق در جنبه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی افراد دخیل است. از آنجا که نوجوانان امروز آینده سازان این کشورند و در آینده در پست های مختلف و مشاغل و موقعیت های متفاوتی مشغول خواهند شد و مسئولیت جایگاه، شغل و گاهی انسانهای دیگر را بر عهده خواهند گرفت به نظر محقق می رسد که استدلال اخلاقی این گروه را مورد بررسی قرار دهد . اما به دلیل گستردگی حیطه ی اخلاقی پژوهش حاضر متمرکز بر موضوع استدلال اخلاقی است . چرا که به نظر رسید ، استدلال اخلاقی است که به عمل اخلاقی منتهی می شود و عمل ما در گرو استدلال ماست . البته دور از نظر نمانده است که مسائل دیگری از جمله جامعه ، انگیزه و … هم در عمل اخلاقی بسیار موثرند اما با فرض درست و طبیعی بودن شرایط دیگر این استدلال افراد است که آنها را به سمت عمل اخلاقی یا غیر اخلاقی سوق می دهد.
به دلیل جایگاه استدلال اخلاقی در رفتار و عمل اخلاقی است که پژوهش حاضر این حیطه را انتخاب کرده است و سعی دارد با ایجاد یک روش آموزشی جدید به ارتقا سطح استدلال اخلاقی بپردازد. چنان چه این شیوه آموزشی مؤثر واقع شود ، می تواند به عنوان الگویی عملی به مربیان اخلاق و درمانگران ارائه شود.
با علم به این موضوع که تعلیم و تربیت دو هدف اساسی سازمان های آموزشی و تربیتی است ، و چه بسا تربیت مهم تر و مقدس تر باشد، لذا روش آموزشی و نتایج تحقیق حاضر می تواند مورد استفاده سازمان های آموزش و پرورش و یا آموزش عالی قرار بگیرد. چرا که در صورت تأیید اثر بخشی آموزش خود-تحولی بر استدلال اخلاقی _ با توجه به این نکته که استدلال اخلاقی نهایتا به رفتار اخلاقی منجر می شود _ سازمان های مذکور می توانند از این روش برای پرورش اخلاقی نوجوانان استفاده کنند. هم چنین این پژوهش اطلاعات مفیدی از عوامل مؤثر بر استدلال اخلاقی و آموزش جهت ارتقا آن ارائه می کند، که این یافته ها می تواند مورد استفاده سازمان ملی جوانان نیز قرار گیرد. تا با استفاده از یافته های موجود الگویی آموزشی جهت پرورش استدلال اخلاقی آینده سازان این مملکت تدوین کنند.بدیهی است که پرورش استدلال اخلاقی کمک شایانی به رشد رفتارهای اخلاقی افراد در جامعه می کند.
از طرف دیگر در کلینیک های روانشناسی نیز یافته های پژوهش مورد استفاده قرار خواهند گرفت.چرا که در صورت تأیید اثرگذاری این روش بر استدلال اخلاقی نوجوانان، می توان از آن برای ارتقا سطح استدلال اخلاقی مراجعان نوجوان در کلینیکهای روانشناسی استفاده کرد.
و نهایتا این پژوهش راه را برای انجام پژوهش های بیشتر در زمینه های مربوط باز می کند.به طور مثال می توان این روش آموزشی را برای مقاطع مختلف سنی مختلف به کار برد .
1-4- اهداف تحقیق:
اهداف این پژوهش عبارتند از:
1-1-4- اهدف اصلی:
- تعیین رابطه متغیرهای جمعیت شناختی با سطوح مختلف استدلال اخلاقی نوجوانان در دوره متوسطه شهر اصفهان.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-08-13] [ 04:45:00 ب.ظ ]
|