1-3. اهداف پژوهش 17
1-3-1. هدف کلی 17
1-3-2. اهداف خاص 18
1-4. فرضیات پژوهش 18
۱-5. اهمیت و ضرورت پژوهش 18
1-6. تعریفهای عملیاتی 22
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش 25
2-1. تبیینهای سطح خرد روانشناسی 26
2-1-1. نظریههای خردهفرهنگی 26
2-1-1-1. نظریۀ کوهن 26
2-1-1-2. نظریۀ کلووارد و اوهلین 27
2-1-1-3. نظریۀ میلر 27
2-1-2. نظریۀ بیگانگی روانی ملوین سیمن 28
2-1-3. نظریۀ ساترلند 31
2-1-4. نظریۀ هیرشی 32
2-1-5. نظریۀ بکر و لمرت 33
2-1-6. نظریۀ اجتماعی شدن 34
2-1-7. نظریۀ برآیند کلارک 34
2-1-8. نظریۀ سولومن اش 35
2-1-9. نظریۀ فضای عاطفی خانواده 35
2-2. تبیینهای روانشناختی 35
2-2-1. نظریۀ ناکامی-پرخاشگری 36
2-2-2. نظریۀ یادگیری اجتماعی 36
2-2-3. تحول روانی-اجتماعی بر اساس نظریۀ اریکسون 37
2-2-4. نظریۀ بازگشتی 40
2-2-5. دیدگاههای جنسیتی 40
2-2-6. نظریۀ دلبستگی 41
2-3. چارچوب نظری منتخب 42
2-4. مبانی تجربی خرابکاری 43
۲-4-1. پیشینه در داخل کشور 43
۲-4-2. پیشینه در خارج از ایران 54
۲-4-3. جمعبندی 68
2-5. مدل نظری پژوهش 70
فصل سوم: روش پژوهش 71
3-1. مقدمه 72
۳-2. روش پژوهش 72
3-۳. جامعۀ پژوهش 73
۳-4. نمونهگیری 73
۳-5. روش و ابزار جمعآوری اطلاعات 75
۳-5-1. پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی 75
۳-5-2. پرسشنامۀ دلبستگی نوجوانان به والدین و همسالان 77
۳-5-3. پرسشنامۀ رفتار خرابکارانه 80
۳-6. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات 82
۳-7. شیوۀ اجرای پژوهش 83
فصل چهارم: یافتههای پژوهش 84
۴-1. آمار توصیفی 85
4-2. آمار استنباطی 96
4-2-1. ازخودبیگانگی روانی و خرابکاری 96
4-2-2. کیفیت دلبستگی به والدین و همسالان و خرابکاری 105
4-2-3. آزمون مدل پژوهش 119
4-2-4. جنسیت و خرابکاری 127
فصل پنجم: نتیجهگیری و بحث، پیشنهادها 130
5-1. خلاصۀ پژوهش 131
5-2. پاسخ به فرضیات پژوهش 134
۵-3. نتیجهگیری و بحث 144
۵-4. محدودیتهای پژوهش 150
۵-5. پیشنهادهای پژوهش 151
۵-5-1. پیشنهادهای پژوهشی 151
۵-5-2. پیشنهادهای کاربردی 152
منابع 154
پیوستها 168
پیوست 1. پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی و رفتار خرابکارانه 169
پیوست 2. پرسشنامۀ کیفیت دلبستگی به والدین و همسالان 174
. مقدمه
نیروی انسانی و بخصوص جمعیت جوان به عنوان یکی از جلوههای قدرت و توانمندی در هر کشور به حساب میآید. در واقع، جوانان در راهبرد رشد و توسعه و در چشم
یک مطلب دیگر :
چرا بازاریابی موتورهای جستجو ضروری است؟ - نوین کاو : یادگیری روش ها و آموزش های علمی
انداز هر جامعه یک عامل تعیینکننده و جزو سرمایۀ ملی به حساب میآیند که در حفظ سلامتی و نحوۀ تعلیم و تربیت آنان باید تلاشهای لازم صورت گیرد. از جمله ویژگیهای دورۀ نوجوانی و جوانی میل به استقلالطلبی و آزادی است به طوریکه تغییر و تحول جسمی و روانی و شخصیتی در این دوران، خواستههای جدیدی را مطرح میسازد که در این بین از یک سو میل به تبعیت از ارزشهای نوجوانی، پذیرفته شدن و جذب در گروههای همسالان، فشارهای گروهی و میل به ابراز وجود، از طرف دیگر فقدان امکانات، روابط عاطفی نامناسب و عدم توجه به خواستهها و نظرات جوان، بی تجربگی و عدم شناخت کافی او را در یک بحران فکری و آشفتگی روانی قرار میدهد و عوارضی به بار میآورد در نتیجه زمینۀ گرایش به رفتارهای نابهنجار و خرابکارانه را فراهم میسازد. به خوبی قابل تشخیص است که خانواده، مدرسه و گروه همسال، سهم مهمی را در اساسِ تشکیل جامعه و شکلگیری نوع روابط انسانی دارا بوده و در جریان زندگی، این نهادها به عنوان مسیر نخستینی برای نوجوانان جهت اثرگذاری بر رفتارها، همواره باقی میمانند. پیوندهای درون خانواده، مدرسه و گروه همسال، مکانهایی برای شکلگیری الگوهای رفتاری نوجوانان است که آنان را در بسیاری از تصمیمات رفتاری و روابط اجتماعی راهنمایی میکند. از این رو الگوهای رفتاری نهادها دربرگیرندۀ راههایی برای مدیریت رفتار و حل تعارضات رفتاری است. به طوریکه در بین بسیاری از صاحبنظران در این زمینه، توافق کلی وجود دارد که نوجوانانِ خرابکار غالباً در معرض آنگونه از روابط اجتماعی قرار دارند که از ویژگیهای آن، نبودن رابطه و پیوند نزدیک و صمیمانه بین والد و فرزند است که به تدریج کیفیت این رابطه در رفتار آنان نسبت به دیگران و محیط اجتماعی اثر میگذارد. لذا در چنین شرایطی پرداختن به موضوع تربیتی جوانان از اهمیت خاصی برخوردار است. مسلّماً هر چه قدر فضای آموزشی جامعه، خانواده، مدارس و دبیرستانها که مورد مداقۀ پیمایش حاضر خواهند بود از الگوهای تربیتی و آموزشی صحیح تبعیت کنند؛ به طوریکه دبیرِ دبیرستان حداقل استانداردهای یک رفتار روانشناسانه را در تعاملش با دانشآموزان دارا باشد و آنها را عیناً به منصۀ ظهور رساند، و یا والدین در برقراری روابط صمیمی و عاطفی با فرزندانشان موفقتر باشند؛ به طوریکه کیفیت رابطه و اعتمادِ فرزندان به والدین بالاتر باشد، هم در رشد و تعالی ایشان نقش کاملاً مفید و مؤثری خواهد داشت و هم در نیل به جلوگیری و پیشگیری از رفتارهای خرابکارانۀ ایشان موفقیت چشمگیری را به تبع خواهد داشت.
مشاهدۀ اعمال و رفتار خرابکارانه و غیرمنطقی توسط بعضی از جوانان نظیر تخریب اموال عمومی مثل پاره کردن صندلی، کندن گوشی تلفن در کیوسکهای عمومی، آسیب رساندن به اموال مدرسه و غیره، مبیّن این واقعیت است که در جوانان بعضاً گرایشات خرابکارانه به عنوان مقدمۀ رفتار بزهکارانه وجود دارد. رفتار خرابکارانۀ نوجوانان و جوانان شاید از نظر افکار عمومی و فرهنگ حاکم بر جامعه قابل اغماض و پیشِ پا افتاده قلمداد شود و آنها را از ویژگیهای خاص دوران نوجوانی و جوانی بدانند، اما واقعیت این است که رفتار خرابکارانه، هرچند جزیی، ملایم و کم باشد، فردِ مرتکب، خود را ناخودآگاه در مسیری قرار میدهد که احتمال تداوم، اشاعه و گسترش آن بسیار زیاد است. بنابراین ضرورت توجه به خرابکاری دانشآموزان به عنوان یک مشکلِ تربیتی که قشر وسیعی از جمعیت نوجوان و جوان ما را فرا میگیرد باید مد نظر قرار داد.
1-2. بیان مسئله
فعالیت روزمرۀ انسانها در جامعه، مبتنی بر «نظم اجتماعی[1]» است و این نظم اجتماعی از طریق افراد و گروههای اجتماعی اعمال میشود و تحول و یا تداوم پیدا میکند. در حقیقت هر رفتار اجتماعی از طریق هنجارها و قوانین خاصی اداره میشود که از طریق افراد و گروههای اجتماعی از همگان انتظار میرود (سیمن، 1959، به نقل از محسنیتبریزی، 1372). بهطورکلی، اگر افراد جامعه به هنجارهای اجتماعی، که رفتار آنها را به عنوان مناسب و نامناسب تعریف میکنند، مقید نباشند، فعالیتهای انسان متوقف، یا دچار اختلال خواهد شد (احمدی، 1377). یکی از اعمالی که نشانگر بروز اختلال در رفتار است، کردارهای خرابکارانه[2] است که مرتکبین این اعمال، اکثراً از قشر جوان و نوجوان جامعه تشکیل شدهاند.
پر واضح است که هنجارهای اجتماعی برای اعضای جامعه مشخص میکنند که در یک موقعیت اجتماعی، چه نوع رفتاری را باید پیش گیرند و از چه رفتاری بپرهیزند. با این وجود، عوامل متعددی دست به دست هم داده و منجر به ایجاد رفتارهای ضد اجتماعی و خرابکارانه میشوند که مسلّماً تاًثیر عوامل تربیتی و نابسامانیهای موجود در این زمینه، حائز اهمیت و توجه بسیار است و ضرورت دارد تا روانشناسان تربیتی برای جلوگیری از شیوع روزافزون این نابسامانیهایِ تربیتی که در واقع زنگ خطری برای جامعه خواهد بود، به امور تربیتی و پرورشی کودکان، نوجوانان و جوانان در خانه، مدرسه و اجتماع توجه اساسی داشته باشند.
مشاهده و گسترش روزافزون این رفتارها سبب شد تا مطالعۀ رفتارهای خرابکارانه، در کانونِ توجه این پژوهش قرار گیرد. مطالعات گوناگونی تا کنون بر مبنای نظریات مختلف (از جمله نظریات: کوهن، کلووارد و اوهلین، میلر، ساترلند، هیرشی، نظریۀ اجتماعی شدن، نظریۀ برآیند کلارک، نظریۀ فضای عاطفی خانواده، نظریۀ فشار گروهی و نظریات یادگیریاجتماعی، ناکامی-پرخاشگری، تئوری بازگشتی، دیدگاههای جنسیتی و نظریۀ دلبستگی) در رابطه با موضوعِ خشونت، خرابکاری، انحرافات اجتماعی و جرم صورت گرفته است؛ لیکن ما در این پژوهش برای تبیین این مسأله، به کاربست تجربی نظریۀ “بیگانگی روانی” ملوین سیمن[3] خواهیم پرداخت. به نظر میرسد تا به حال، این نظریه در کشور ما مورد ارزیابی قرار نگرفته است. سیمن با دیدی روانشناختی، کوشیده است تا مفهوم بیگانگی روانی را در قالبی منظم و منسجم تدوین و تعریف کند. بر اساس نظر وی، بیگانگی روانی؛ احساسی است که طی آن انسان خودش را آنچنان که واقعیت و حقیقت دارد حس نمیکند (ستوده، 1380)، وی در اشاره به رواج و توسعه این مفهوم در جامعۀ معاصر این نکته را متذکر میشود، که جامعۀ مدرن شرایطی را ایجاد و ابقاء کرده است که در آن انسانها قادر به فراگیری نحوه و چگونگی کنترل عواقب و نتایج اعمال و رفتارهای خود نیستند. نحوۀ کنترل و مدیریت جامعه بر سیستم پاداش اجتماعی به گونهای است که فرد نمیتواند ارتباطی را بین رفتار خود و پاداش اخذ شده از جامعه برقرار کند و در چنین وضعیتی است، که احساس بیگانگی بر فرد مستولی گردیده و او را به رفتاری از سر ناسازگاری در قبال افراد جامعه سوق میدهد (سیمن، 1959).
سیمن انواع رفتار بیگانه را در پنج نوع تشخیص داده است (کوزر و روزنبرگ، 1378: 417-407). این پنج مؤلفه عبارتند از: عبارتند از: 1- احساس بیقدرتی[4]: این مفهوم، احتمال و یا انتظار متصوره از سوی فرد در قبال بیتأثیری عمل خویش در انجام کارِ مورد نظر را میسنجد. 2- احساس بیمعنائی[5]: هنگامی رخ میدهد که فرد نسبت به آنچه میباید عقیده داشته باشد، دچار ابهام باشد. 3- احساس بیهنجاری[6]: زمانی رخ میدهد که فرد راه مقبول رسیدن به هدف را مسدود میداند و لذا راههایی را انتخاب میکند که جامعه آن را نفی کرده است. 4- احساس انزوای اجتماعی[7]: واقعیتی ذهنی است که در آن فرد با هر آنچه که از نظر جامعه معتبر و ارزشمند است، خود را هم عقیده و همسو نمیبیند. 5- احساس تنفر از خویشتن[8]: این جنبه از بیگانگی به عنوان فقدان معنای ذاتی یا پاداش در کار است، در واقع شخص فاقد خشنودیهای بطور ذاتی با معنا در کارش میباشد (همان، 404). در این پژوهش، مفهوم ازخودبیگانگی روانی، متغیری ترکیبی مشتمل بر ابعاد: احساس بیقدرتی، احساس بیهنجاری، احساس بیمعنایی، احساس انزوای اجتماعی، و احساس تنفر از خویشتن است.
محل هیچ تردیدی نیست که رفتارهای خرابکارانه از علل و عوامل متعددی نشأت میگیرند که هر کدام از آنها چنان اثری بر روحیات و اخلاقیات کودک و نوجوان گذاشته که باعث میشوند در کوتاهترین زمانِ ممکن ایشان با محیط پیرامون خویش ناسازگاری پیدا کرده و سعی در عینی ساختن این ناسازگاری کنند. شاهد مثال مثبت این مدعا این است که کودک و نوجوانی که به علّت برخوردهای تند و خشنِ فضای خانواده، برخورد بد پرسنل نظام آموزشی (مشخصاً مدرسه)، احساس ناکامی و کمبود امکانات، نبود فضاها و اماکن مناسب جهت بهرهبرداری از نشاط و شادابی دوران جوانی و نوجوانی و… ممکن است به ناگاه و یکباره به سوی ارتکاب اعمالی تمایل نشان دهد که مخل به امنیت و سلامت جامعۀ مدنی هستند.
بر این اساس، میتوان چنین نتیجه گرفت که این نوع رفتارها، واکنش در برابر برخی صور فشار، تحمیلات، ناملایمات، اجحافها، شکستها و مشکلات درون جامعه، خانواده و مدرسه است که مبین تخریب آگاهانه، ارادی و خودخواستۀ اموال، تأسیسات و متعلقات عمومی است. در اینجا سؤال اساسی این خواهد بود که کدام دسته از عوامل تربیتی میتواند در کنترل و کاهش رفتارهای خرابکارانه به ویژه در میان نوجوانان مؤثر باشد؟ و با چه ترفندی میتوان در آینده از بروز چنین رفتارهایی جلوگیری و سلامت تربیتی جامعه را تضمین کرد؟ به نظر میرسد با کاربست تجربی چشمانداز نظری ملوین سیمن در فضای فرهنگی جامعۀ ایران، میتوان مباحث نظری این نظریه را در زمینۀ عوامل تربیتیِ مرتبط با رفتارهای خرابکارانۀ دانشآموزانِ دبیرستانی تحت آزمون تجربی قرار داد. به عبارت دیگر، شناسایی سهم و نقش مؤلفههای ازخودبیگانگی روانی در پیشبینی رفتارهای خرابکارانۀ دانشآموزان سال سوم دبیرستان در شهر فسا از اهداف پژوهش حاضر است.
[سه شنبه 1399-08-13] [ 10:35:00 ب.ظ ]
|