2-2-1 تعریف اختلالات خوردن………………………………………………………………………………………… 14

2-2-2 مدل­های نظری اختلالات خوردن……………………………………………………………………………..    18

2-2-2-1 دیدگاه زیستی……………………………………………………………………………………………………   18

2-2-2-2 دیدگاه ژنتیکی……………………………………………………………………………………………………  20

2-2-2-3 عوامل محیطی…………………………………………………………………………………………………..    20

2-2-2-4 دیدگاه روانشناختی……………………………………………………………………………………    21

2-3 سوءاستفاده دوران کودکی…………………………………………………………………………………     26

2-4 تنظیم هیجان……………………………………………………………………………………………………     30

2-5 جمع­بندی……………………………………………………………………………………………………….     34

 

فصل سوم: روش پژوهش

3-1 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………. 36

3-2 نوع پژوهش……………………………………………………………………………………………………………… 36

3-3 جامعه پژوهش……………………………………………………………………………………………………………    36

3-4 نمونه و روش نمونه­گیری…………………………………………………………………………………………….. 36

3-5 ابزارهای جمع­آوری اطلاعات……………………………………………………………………………………….  37

3-5-1 سیاهه­ی علائم اختلالات خوردن………………………………………………………………………………    37

3-5-2 پرسشنامه­ی ضربه کودکی………………………………………………………………………………………… 38

3-5-3 پرسشنامه­ی تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………… 38

3-6 روش اجرای پژوهش………………………………………………………………………………………………….     39

3-7 روش تجزیه و تحلیل داداه­ها……………………………………………………………………………………….     39

 

فصل چهارم: نتایج پژوهش

4-1 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………. 41

4-2 یافته­های توصیفی………………………………………………………………………………………………………..  41

4-3. مدل­های ساختاری و وارسی فرضیه­ها…………………………………………………………………………….   46

4-4 بررسی سؤال­های پژوهشی…………………………………………………………………………………………..  51

فصل پنجم: بحث و نتیجه­گیری

مقالات و پایان نامه ارشد

 

5-1 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………. 54

5-2 بحث و نتیجه­گیری……………………………………………………………………………………………………..  54

5-3 محدودیت­های پژوهش………………………………………………………………………………………………    57

5-4 پیشنهادات پژوهشی……………………………………………………………………………………………………..     57

منابع

منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………………………… 59

منابع انگلیسی……………………………………………………………………………………………………………………  62

 پیوست

پیوست­­ها  ………………………………………………………………………………………………………….. 67

مقدمه

امروزه اختلالات خوردن [1](ED) یکی از مورد توجه­ترین اختلالات روانی/ روان­تنی [2] به شمار می­رود. این دسته از اختلالات باعث ایجاد اشکال در سلامت جسمی و عملکرد روانی می­شوند  و کیفیت زندگی فرد مبتلا را مختل می­کنند و همچنین ممکن است سبب افزایش مرگ و میر شوند ( دالی، جنکینس[3]، 2011 ). این اختلالات به سه شکل بی­اشتهایی عصبی[4]  پرخوری عصبی[5] و شکل بینابینی به نام Bing-eating  وجود دارد. گرچه در حال حاضر دانش ما در خصوص پاتولوژی این اختلالات محدود است ولی زمینه­های ژنتیکی، ویژگی­های فردی، عوامل اجتماعی-فرهنگی، تبلیغات و رسانه­ها، دوستان و خانواده از عوامل مهم بروز آنها یاد شده است ( گلدن[6]،  2003).

باور عمومی بر این است که اختلالات خوردن مربوط به جوامع غربی است که تاکید فراوانی به تناسب اندام می­شود ولی گذر اپیدمیولوژیک و ترویج فرهنگ غرب سبب شده است که بتدریج شاهد افزایش این اختلالات در کشورهای شرقی مثل ژاپن، پاکستان و ایران باشیم (گلدن 2003 ، سوماتسو[7]، 1985، مومفورد[8]، 1992).

اخیرا مطالعاتی در ایران در خصوص اختلالات خوردن صورت گرفته است. نوبخت و همکاران (2000 ) شیوع اختلالات خوردن به شکل بی­اشتهایی عصبی و پرخوری در دختران 15-18 ساله تهران را به ترتیب 9/0 و 2/3 درصد گزارش نمودند. مطالعه دیگر، شیوع این دو را در دانشجویان دانشگاه آزاداسلامی به ترتیب 8/1 و 8/7 درصد و به طور کلی 5/21 درصد از دانشجویان را در معرض خطر اختلالات خوردن گزارش نمود ( صفوی، محمود، روشندل، 2009).

-2 بیان مسأله

اختلالات خوردن از اختلالات سخت و ناتوان­کننده روانپزشکی هستند که به صورت اختلال در رفتارهای خوردن و تصویر بدنی تعریف می­شود. بی اشتهایی عصبی[9] و پراشتهایی عصبی[10] دو شکل عمده از اختلالات خوردن هستند. هردو اختلال شامل دلواپسی افراطی از وزن، شکل و اندازه بدن و ادراک تحریف شده از بدن خود است (کلوپر[11]، 2011 ).

در سبب شناسی این اختلالات عوامل ژنتیکی، زیستی، روانشـناختی و محیطی مطـرح شده­اند.

محیط نقش مهمی در پیدایش بعضی اختلالات خوردن دارد. به طور مثال نشان داده شده است که مادران کودکانی که بعدها مبتلا به اختلالات خوردن می شوند، طی بارداری در معرض استرس بیشتری بوده­اند. اتفاقات حین زایمان (مثل هماتوم سفال) یا زایمان زودرس، شانس بروز اختلالات خوردن را افزایش می دهدبرخی دیگر از

یک مطلب دیگر :

پایان نامه رشته حقوق در مورد : مسئولیت کیفری

 عوامل محیطی مرتبط با اختلالات خوردن داشتن تاریخچه­ای از آسیب دوران کودکی به ویژه سوءاستفاده جنسی، فیزیکی، هیجانی و بی­توجهی هستند. افرادی با مشخصه بی­اشتهایی عصبی، پراشتهایی عصبی ویا اختلال خوردن نامشخص که گزارشاتی از آسیبهای مکرر دوران کودکی دارند، رفتارهای خودتخریبی را از خود نشان می­دهند(کلوپر،2011).

هرچند پدیده کودک آزاری از اعصار دور در جوامع انسانی وجود داشته، لیکن در سالهای اخیر به صورت علمی مورد توجه قرار گرفته و مبارزه با آن به تدریج آغاز شده است.آزار کودکان در سطوح و به اشکال مختلفی از جمله آزارجسمی مانند کتک زدن یا انواع تنبیه­های بدنی، آزار روانی و هیجانی مانند بی­توجهی، غفلت از برآوردن نیازهای اولیه­ی کودکان، وآزار جنسی در بیشتر جوامع امروزی وجود دارد(باکر[12] ، 1990 ).

  طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت[13] (1999)کودک آزاری جسمی عبارت است از هر تعاملی که به آسیب واقعی بالفعل یا بالقوه منجر گردد و تا حد معقولی در کنترل والد یا شخص سرپرست، قدرتمند و یا مورد اعتماد کودک باشد.

از سویی مفهوم نقص در تنظیم هیجان به علت نقش احتمالی آن در ایجاد تفاوت در بروز نشانه­ها، توجه فراوانی را به خود جلب کرده است (گراس و مونز، 1995)[14]، که شامل آسیب شناسی خوردن نیز می­شود (هدرتون[15]، بومیستر[16] 1991 ، سلوای[17]، استرانگمن[18] و هستون[19]،  2005 ). اخیراً، گراتز و رومر[20] (2004) در مفهوم سازیشان از تنظیم / نقص در تنظیم هیجان، شش عامل را به لحاظ نظری و با پشتوانه تجربی استخراج کرده­اندکه روایی آنها مورد تأیید قرار گرفته است. این عوامل نه تنها تجربه هیجانی منفی را شامل می­شوند، توانایی شخص برای برچسب گذاری صحیح هیجانی، تحمل فشار روانی و هدف گرا بودن و رفتار انطباقی در زمان تجربه­ی فشار روانی را نیز در بر می­گیرند. بنابراین، ساختار تنظیم هیجان شامل توانایی انطباقی فرد در شناسایی و کنار آمدن با حالات هیجانی منفی است، نه فقط تجربه صرف خود حالت منفی.

فرضیه تنظیم هیجان در اختلال خوردن، نشانگانی مانند می­خواری را تلاشی برای افتراق خود از عواطف منفی یا خودتسکینی، عنوان می­کند ( هدرتون، بومیستر 1991، سلوای، استرانگمن و هستون 2005 ). رفتارهای مختل خوردن در این مدل به عنوان یک ابزار غیر انطباقی برای کنار آمدن با عاطفه­­ی منفی مفهوم سازی شده است، و بنابراین دلالت بر مهارتهای تنظیم هیجانی ضعیف دارد. این مطالعات با تأکید بر این فرضیه، از ارزیابی سریع بوم شناختی (EMA)[21] استفاده می­کنند و به این نتیجه رسیده اندکه افزایشی در عاطفه منفی پیش از بروز نشانه­های روزانه اختلال خوردن وجود دارد ( انگلبرگ[22]، استیگر[23]،گوئین[24] و وندرلیچ[25] 2007، اسمیت[26] و همکاران، 2007، استین[27] و همکاران، 2007). برای مثال، رفتار می خواری بوسیله­ی کاهش عواطف دردناک، حداقل در کوتاه مدت به عنوان یک تقویت کننده­ی منفی برای کاهش یا بلوکه کردن هیجان منفی عمل می­کند (ارنو[28] ،کندی[29] و اگراس[30]، 1992 ؛هدرتون و بومیستر،1991 ؛پولیوی[31] و هرمان[32]، 1993؛ ویتساید[33] و همکاران، 2007).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...