" مقالات و پایان نامه ها – فلج ماهیچه برون چشمی (لترال رکتوس) به همراه فلج عصب جمجمهای: – 5 " |
“
اگر در این مثال دقت کنیم میتوانیم به یکسری نکات اشاره کنیم اولاً این که انشاء ایقاع تنها وابسته به اراده داین است و این شرط خیار تأثیری در انشاء ایقاع با یک اراده ندارد و دیگر این که ایجاد شرط خیار نیازی به ایجاب و قبول ندارد و در واقع یک توافق است برای تأثیر در امور دیگر (ایقاع) که با دقت می بینیم که با مانع قانونی مواجه نیست و نکته سوم این که با این توافق از اضرار به حقوق دیگران نیز جلوگیری می شود چرا که این ابراء در حقوق مدیون اثر دارد”
در مجموع میتوان گفت که دیابت علت شماره یک بروز نابینایی در بالغین آمریکایی است. تغییر در عروق خونی بسیار کوچک چشم در نهایت منجر به بروز رتینوپاتی (آسیب شبکیه) در تقریباً تمام دیابتیهای وابسته به انسولین (نوع ۱) و اکثریت بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ میشود. این بدان معنا است که آزمایش سالانه چشم به منظور شناسایی تغییرات اولیه در چشم حیاتی است. مشابه تغییراتی که در عروق خونی چشم رخ میدهد در عروقی که به قلب میروند نیز تغییراتی ایجاد میشود.
خطر ضایعات چشمی در افراد مبتلا به دیابت ۲۵ برابر افراد عادی است. در دیابت نوع ۲ ممکن است ۲۰ درصد در زمان تشخیص دچار رتینوپاتی شده باشند. علائم رتینوپاتی شامل تاری دید، دوبینی، کاتاراکت (آب مروارید)، کاهش تیزبینی و کاهش ناگهانی دید است.
۲-۲-۲- بیماریهای چشم دیابتی (رتینوپاتی)
فلج ماهیچه برون چشمی (لترال رکتوس) به همراه فلج عصب جمجمهای: این بیماری بیشتر در سالخوردگان مبتلا به دیابت دیده میشود و بیمار دچار لوچی یا استرابیسم میگردد.
نوروپاتی چشمی: این بیماری ممکن است پیامد حالت ایسکمیک (عدم اکسیژن رسانی مناسب) به عصب چشم باشد که با کوری یا نابینایی ناگهانی مشخص گردیده و یا ممکن است میدان بینایی مرکزی یا محیطی چشم را شامل گردد. چنانچه عصب چشم درگیر شود یا خونریزی داخل چشم اتفاق افتد بیمار به صورت ناگهانی نابینا میشود؛ یا وقتی مستقیم به شیء نگاه میکند تصویری که میبیند ناقص است. این نقص به دو شکل میتواند باشد؛ حالت اول کاهش زاویه دید (کوری محیطی) و حالت دوم حذف بخش مرکزی تصویر (کوری مرکزی).
گلوکوم نئوواسکولار: دیابت منجر به ایجاد مویرگهای جدید در عنبیه و شبکیه چشم میشود. پیامد این ضایعه، بالارفتن فشار چشم (آب سیاه) است.
تغییرات انکساری چشم: تقریباً در ۲۰ درصد بیماران دیابتی، ضعف تطابق دیده شده است. وقتی قند خون بالا میرود؛ رسوب مقدار زیادی گلیکوژن در اپی تلیوم (پوشش) رنگدانهای جسم مژگانی، جلوی تطابق چشم را میگیرد؛ لذا دید، تار میشود.
۳-۲-۲- درمان رتینوپاتی دیابتی
موثرترین درمان رتینوپاتی دیابتی پیشگیری از ایجاد آن است. کنترل شدید قند خون از ایجاد آن جلوگیری نموده یا پیشرفت آن را کند میکند. به استثنای انسولین هیچگونه درمان دارویی مؤثری برای سیر رتینوپاتی نیست. البته امروزه مطالعات بر روی خواص ضد انعقادی آسپیرین، برای جلوگیری از انسداد سرخرگچهای و مویرگی و ارزیابی اثرات بازدارندههای آلدوزردوکتاز در جلوگیری از تبدیل گلوکز به سوربیتول که به یاختههای رگهای خونی آسیب میرساند، انجام شده است.
لیزر درمانی به عنوان یکی دیگر از راههای درمانی امروزه در درمان بیماری رتینوپاتی به کار گرفته میشود. لیزرهای مختلفی برای مقاصد متفاوت در چشم پزشکی استفاده میشوند. به عنوان مثال لیزری که در درمان عوارض چشمی بیماری قند استفاده میشود متفاوت از نوعی است که برای درمان نزدیکبینی کاربرد دارد. لیزر درمانی یکی از اصلیترین درمانهای عوارض چشمی بیماری قند میباشد. از لیزر درمانی هم در مرحله نخست بیماری یعنی در رتینوپاتی زمینهای در صورتی که تورم مرکز بینایی وجود داشته باشد استفاده میشود، و هم در مرحله دوم که رتینوپاتی پیشرونده است، به صورت فراگیر استفاده میشود. نکتهای که باید توجه داشت این است که لیزر درمانی در درمان عوارض چشمی بیماری قند باعث کنترل بیماری میگردد، اما معمولاً بینایی از دست رفته را نمیتواند برگرداند. حتی لیزر درمانی در بیماری قند تا حدودی موجب کاهش دید محیطی، کاهش قدرت تطابق، کاهش دید شب، و کاهش تمایز رنگها میشود.
۳-۲- مفهوم بهزیستی روانشناختی
بهزیستی روانشناختی جزء روانشناختی کیفیت زندگی است که به عنوان درک افراد از زندگی خودشان در حیطه رفتارهای هیجانی و عملکردهای روانی و ابعاد سلامت روانی تعریف شده که شامل دو جزء است. جزء اول قضاوت شناختی افراد در خصوص چگونگی پیشرفتشان را شامل میشود و جزء دوم سطح تجربه های خوشایند را در بر میگیرد (استاپلس[۹۳]، ۲۰۰۴؛ جرنن[۹۴]، ۲۰۰۵).
برخی از نظریات، بهزیستی روانشناختی را از نظر مؤلفهها یا فرآیندهای ویژه نظیر فرآیندهای عاطفی مفهومسازی میکنند (روثمن، کیرستن و ویسینگ[۹۵]، ۲۰۰۳). برخی دیگر از نظریات، بهزیستی روانشناختی را شامل فرآیندهای جسمانی، سلامت فیزیکی افراد میدانند و خاطر نشان میسازند که بین سلامت جسمانی بالا و کیفیت بالای زندگی رابطه وجود دارد و برخی دیگر از نظریهپردازان نیز بهزیستی روانشناختی را بیشتر به صورت فرایند شناختی که رضایت از زندگی نشانگر آن است توصیف میکنند (استفن، دلبرگ و جوبرت[۹۶]، ۱۹۹۹؛ اپستین[۹۷]، ۱۹۹۲؛ مارتین و روبین[۹۸]، ۱۹۹۲).
نظریات دیگری نیز در توصیف بهزیستی روانشناختی بر نقش فرآیندهای معنوی، نظیر هدفمندی در زندگی که منجر به عملکرد بهینه میگردد تأکید میکنند (روثمن و همکاران، ۲۰۰۳؛ آدامز، بزنر و استین هاردت[۹۹]، ۱۹۹۷؛ ریف و سینگر[۱۰۰]، ۱۹۹۸). برخی نیز بر فرآیندهای فردی و اجتماعی از قبیل برخورداری از توجه مثبت نسبت بـــه خود و تسلط بــــر خــود و پیــوندهـــای معنــیدار بــا دیگــران اشـــاره میکنند (روثمن و همکاران، ۲۰۰۳؛ پــرتــــوریس[۱۰۱]، ۱۹۹۸؛ آدامـــز و همکـــاران، ۱۹۹۷؛ ریف و سینگـــر، ۱۹۹۸؛ کستــــا و مک کــرا[۱۰۲]، ۱۹۹۲). بنابرین به نظر میرسد که بهزیستی روانشناختی میتواند با توجه به فرآیندهای عاطفی، جسمانی، شناختی، معنوی، فردی و اجتماعی مفهومسازی شود.
در نظریه ریف (۱۹۹۵) بهزیستی روانشناختی به معنای تلاش برای استعلا و ارتقا است که در تحقق استعدادها و تواناییهای فرد متجلی میشود. وی بهزیستی روانشناختی را فرایند رشد همه جانبهای میداند که در طول عمر گسترده است. بنابرین بهزیستی روانشناختی از دیدگاه ریف، تلاش برای کمال در جهت تحقق تواناییهای بالقوه واقعی فرد تعریف شده است.
ریف به منظور تعریف معیارهای بهزیستی روانشناختی مطالعات مازلو درباره خودشکوفایی، مطالعات راجرز در مورد انسان با کنش کامل، پژوهشهای یونگ[۱۰۳] درباره تفرد، دیدگاه آلپورت[۱۰۴] درباره بالیدگی، الگوی اریکسون از رشد روانی- اجتماعی، دیدگاه بوهلر[۱۰۵] درباره تمایلات اساسی زندگی، دیدگاه نیوگارتن درباره تغییر شخصیت در بزرگسالی و ملاکهای مثبت سلامت روانی از دیدگاه جاهودا را مورد بررسی قرار داده است (ریف، ۱۹۹۵؛ ریف و سینگر، ۱۹۹۸). ریف و کیز[۱۰۶] (۱۹۹۵)، الگوی بهزیستی روانشناختی را شامل شش عامل خودپیروی، تسلط محیطی، رشد شخصی، رابطه مثبت با دیگران، هدف در زندگی و پذیرش خود میدانند. در ادامه مؤلفههای بهزیستی روانشناختی در نظریه ریف (۱۹۹۵) با شرح و تفصیل بیشتری ارائه میشود.
الف- خودپیروی: به این معنا است که فرد بتواند بر اساس معیارها و عقاید خویش عمل کند، حتی اگر برخلاف عقاید و رسوم پذیرفته شده در جامعه باشد. به عبارت دیگر انسان خودپیرو فردی است که از هر گونه قرارداد اجتماعی و سنتهای جامعه رها باشد و توانایی مقابله در برابر فشارهای اجتماعی و عمل بر اساس راه حل های فردی را داشته باشد.
” و وقتی که خود راضی است انجام این امر را مباح میسازد.
البته باید دقت کرد که علت لزوم ایقاع چیست این فرض در موردی صادق است که علت لزوم تزاحم با حقوق دیگری باشد حال اگر علت لزوم نظم عمومی باشد نمی توان جعل خیار کرد تصور کنید که زن و شوهری که از همان طلاق می گیرند و زن و شوهر با هم توافق میکنند که شخص ثالث تا ۶ ماه دیگر بتواند این طلاق را فسخ کند که این امر به علت مخالفت با نظم عمومی امکان پذیر نیست.
پس در این فرض نیز اگر علت لزوم تزاحم با حقوق دیگری باشد جعل خیار امکان پذیر است. حال می توان گفت که ایقاع خیاری امکان وجود آن هست ولی چون که خلاء قانونی هست برای الزام آور بودن آن بهتر است که قانون گذار وارد شود واین خلاء را پر کند.
گفتار دوم: انواع ایقاع از جهت کیفیت انشاءِ
همان طور که می دانید اعمال حقوقی شامل دو بخش عقود وایقاعات می شود در قانون بیشتر به عقود پرداخته شده است و به تحلیل و توصیف این قسم از اعمال حقوقی بیشتر پرداخته شده به گونه ای که در این قسم از تقسیم بندی نیز همن روال در پیش گرفته شده است به گونه ای که بحث از تعلیق نیز در عقود تنها مطرح شده است.
با این اوصاف اول تعریفی مختصر از تعلیق و انواع آن بیان می شود و بعد امکان این امر که این تقسیم بندی در ایقاع راه دارد یا نه مورد بررسی قرار میگیرد. تعلیق به معنی وابسته و منوط کردن امری به امر غیر قطعی و محتمل دیگر است و تنجیز ضد آن است و به معنی قطعی کردن امری آمده است. عقد وابسته به واقعه محتمل را عقد معلق و عقد غیر وابسته را عقد منجز[۴۱] میگویند حال در نحوۀ تعلیق عقد باید بیان کرد که عقد به دوحال امکان دارد معلق شود. یکی تعلیق در انشاء و دیگری تعلیق در منشاءِ است.تعلیق در انشاءِ به این صورت است که طرفین ایجاد معنی عقد را منوط به وقوع شرط میکند ومنشاءِ نیز بی درنگ بعد از انشاءِ تحقق پیدا میکند و بین آن ها جدایی نمی افتد . تعلیق در منشاءِ؛ منشاءِ به طور منجز ایجاد می شود، منتها این موجود اعتباری معلق بر امر خارجی است. برای مثال در عقدی بیع، ملکیت معلق مشتری در اثر ایجاب و قبول حاصل می شود، وقوع شرط این ملکیت را از حالت احتمالی خارج میکند و محقق میسازد[۴۲]۱٫
حال همین تقسیم بندی را که انجام دادیم در ایقاع نیز به کار می بریم زیرا از نظر چگونگی تعلیق تفاوتی نمی کند که عمل حقوقی با یک اراده واقع شود یا محصول توافق دو انشاءِ باشد در فقه نیز تعلیق در عقود و ایقاع با یک عنوان مطالعه شده است[۴۳]۲ پس همان طور که بیان شد ایقاع نیز هیچ تفاوتی با عقد ندارد. در تعلیق تنها بحث پذیرش یا عدم پذیرش آن است، در قسمت الف همین گفتار به این امر پرداخته می شود. از باب مثال برای تعلیق در انشاءِ می توان این گونه بیان کرد که شخصی میآید و در ابراءِ مدیون خود بیان میکند که اگر فرزندم از مسافرت برگشت و از من طلبش را نخواست بدهی تو را ابراءِ می کنم.
در این جا می بینیمماهیت حقوقی ایجاد آن معلق به امر دیگری شده است در ابطال این گونه تعلیق چه بین حقوق دانان و چه بین فقهای امامیه شکی وجود ندارد
اما در باب تعلیق در منشاءِ جایی که ایقاع به صورت منجز تشکیل شده است ولیکن اثر حقوقی آن، که میتواند اسقاط یا التزام باشد معلق به امر دیگری شده است به این صورت که ، اسقاط طلبی را معلق بر واقعه محتمل الحدوث میتواند کرد مثلاً بگوید : اگر من قبل از تو مردم تو بری الذمه باشی یا اگر تو پیش از من مردی بریُ الذمه باشم که هر دو درست است[۴۴] چرا که در این جا دوابراءِ صورت گرفته است و تنها این اثر آن ها است که معلق شده است به یک واقعه احتمالی. پس نتیجه از این بحث این شد که تعلیق که تقسیم به تعلیق در انشاءِ و تعلیق در منشاءِ می شود، در ایقاعات نیز این تقسیم راه دارد.
حال آن چه که میخواهیم مورد بررسی قرار دهیم این است که این تقسیم بندی که انجام دادیم آیا مورد احترام قانون گذار نیز هست یا خیر؟ که در این قسمت آن را مورد بررسی قرار میدهیم
الف: تحلیل صحت ایقاع معلق
همان طور که بیان شد از نظر چگونگی تعلیق تفاوتی نمی کند که عمل حقوقی با یک اراده واقع شود یا محصول توافق دو انشاءِ باشد. پس، همانندی بحث در تعلیق عقود و ایقاعات ما را به این نتیجه می رساند که در درستی و نفوذ ایقاع معلق تردید نکنیم. حال در این جا لازم است که قدری در مورد صحت عقد معلق توضیح داده شود که همین توضیحات در مورد صحت ایقاع معلق نیز جاری است:
همان طور که می دانید قانون مدنی نیز، که به طور معمول از عقیده مشهور فقهای امامیه پیروی کردهاست، دربارۀ صحت و بطلان عقود معلق حکمی ندارد و نسبت به آثار و شرایط این گونه قراردادها مجمل باقی مانده است و این در حالی است که در مواد ۶۹۹ و ۱۰۶۸ از قانون مدنی بطلان عقد ضمان ونکاح معلق بصراحت اعلام شده است
بنابرین ممکن است توهم شود که به نظر قانون گذار ما نیز، تعلیق از اسباب بطلان عقد است. ولی این توهم را به آسانی می توان دفع کرد. زیرا چنان که گفته شد تعلیق در عقد منافاتی با قصد انشاءِ و تبعیت معلول از علت ندارد، و هرکس با مراجعه به وجدان خویش در مییابد که این گونه پیمان ها نیز دو طرف، نسبت به ایجاد اثر عقد در صورت تحقق شرط جازمند و آن چه را که قصد کردهاند به وجود آمده است . وانگهی اگر به نظر قانون گذار ما نیز، منجز بودن از شرایط عمومی صحت معاملات بود، می بایست آن را در ماده ۱۹۰ قانون مدنی یادآوری کند و امکان نداشت که در ماده ۱۸۴ عقد معلق را شمار عقود صحیح بیاورد و نیز این که اگر عقد معلق به نظر او باطل بود، چه ضرورت داشت که در پاره ای موارد به بطلان عقد معلق تصریح کند و در سایر موارد سکوت اختیار کند[۴۵]۱
حال که مبنا یکی است در عقود و ایقاعات، در نتیجه باید از تصریح متون گذشت و بیشتر به اصول کلی و اجرای قواعد قراردادها در ایقاع تکیه کرد و مبنا را در نظر گرفته. با وجود این باید پذیرفت، که در عمل ایقاع معلق کمتر از قرار دادها دیده می شود و ایقاع کننده در انشاءِ نتیجه مطلوب جازم است، منتها از شیاع عرفی ایقاع منجز نباید چنین نتیجه گرفت که ایقاع معلق باطل است، پس با توجه به این تفاسیر و با بهره گرفتن از مبنای صحت عقد معلق می توان نتیجه گرفت که ایقاع معلق نیز صحیح است.[۴۶]
ب: مواردی که ایقاع معلق باطل است
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 11:59:00 ق.ظ ]
|