رابطه هوش معنوی و هوش عاطفی با تعارض زناشویی |
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی……………………………………………………………………………………………………………10
1-4-2 اهداف فرعی………………………………………………………………………………………………………….10
1-5 فرضیههای پژوهش
1-5-1 فرضیه اصلی……………………………………………………………………………………………………………10
1 -5-2 فرضیههای فرعی………………………………………………………………………………………………….10
1-6 تعاریف متغیرها
1-6-1 تعاریف مفهومی……………………………………………………………………………………………………….11
1-6-2 تعاریف عملیاتی………………………………………………………………………………………………………..11
فصل دوم: پیشینه پژوهش
2-1 تعارض زناشویی……………………………………………………………………………………………………………..13
2-1-1 علل تعارضات زناشویی……………………………………………………………………………………………..14
2-1-2 منابع تعارض………………………………………………………………………………………………………….15
2-1-3 چگونگی اداره تعارض زناشویی……………………………………………………………………………….16
2-2 هوش معنوی
2-2-1 تعاریف هوش معنوی……………………………………………………………………………………………..19
2-2-2پیشینه هوش معنوی………………………………………………………………………………………………..20
2-2-3 اهمیت هوش معنوی………………………………………………………………………………………………20
2-2-4 نظریههای مربوط به هوش معنوی…………………………………………………………………………….22
2-2-4-1 دیدگاه ویلیم وست…………………………………………………………………………………………..23
2-2-4-2 دیدگاه گروم…………………………………………………………………………………………………….23
2-2-4-3 دیدگاه ویگلزورث…………………………………………………………………………………………….23
2-2-5 مدلهای هوش معنوی از دیدگاههای مختلف…………………………………………………………….24
2-2-5-1 مدل زهر و مارشال………………………………………………………………………………………25
2-2-5-2 مدل نوبل……………………………………………………………………………………………………25
2-2-6 اجزای هوش معنوی………………………………………………………………………………………….25
2-2-7 مؤلفههای هوش معنوی………………………………………………………………………………………….26
2-3 تابآوری
2-3-1 تعاریف………………………………………………………………………………………………………………27
2-3-2 اهمیت تابآوری…………………………………………………………………………………………………28
2-3-3 عوامل تأثیرگذار در تابآوری………………………………………………………………………………..29
2-3-4 ویژگیهای افراد تابآور……………………………………………………………………………………….29
2-4 هوش عاطفی
2-4-1 تعاریف هوش عاطفی…………………………………………………………………………………………..30
2-4-2 مدل هوش عاطفی سالووی و مایر………………………………………………………………………….31
2-4-3 اهمیت هوش عاطفی…………………………………………………………………………………………….33
2-4-4 اهمیت هوش عاطفی در مقایسه با هوش عمومی……………………………………………………..34
2-4-5 طبقهبندی گلمن از هوش عاطفی……………………………………………………………………………36
2-4-6 مؤلفههای هوش عاطفی………………………………………………………………………………………..36
2-4-7 مهارتهای اصلی هوش عاطفی…………………………………………………………………………….37
2-5 پیشینه پژوهش
2-5-1 پژوهشهای صورت گرفته در داخل کشور……………………………………………………………38
2-5-2 پژوهشهای صورت گرفته در خارج از کشور………………………………………………………..49
فصل سوم: روش پژوهش
3-1 روش پژوهش…………………………………………………………………………………………………………54
3-2 جامعه آماری، نمونه و روش نمونهگیری………………………………………………………………………54
3-3 ابزار پژوهش
3-3-1 پرسشنامه تعارض زناشویی………………………………………………………………………………….54
3-3-2 مقیاس هوش معنوی……………………………………………………………………………………………55
3-3-3 مقیاس تابآوری کانر ـ دیوید سون……………………………………………………………………..55
3-3-4 مقیاس هوش عاطفی شرینگ………………………………………………………………………………..56
3-4 روش اجرا و جمعآوری دادهها……………………………………………………………………………………57
3-5 روش تجزیه و تحلیل دادهها……………………………………………………………………………………….57
فصل چهارم: یافتههای پژوهش
4-1 دادههای توصیفی………………………………………………………………………………………………………59
4-2 دادههای استنباطی…………………………………………………………………………………………………….64
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1 محدودیتهای پژوهش……………………………………………………………………………………….75
5-2 پیشنهادهای پژوهشی…………………………………………………………………………………………..75
5-3 پیشنهادهای کاربردی…………………………………………………………………………………………..75
منابع
منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………………….77
منابع لاتین…………………………………………………………………………………………………………………85
فهرست جداول
جدول 4-1 آمارههای توصیفی سن مردان و زنان
جدول 4-2 درصد فراوانی تعداد اعضای خانواده زوجین
جدول 4-3 آمارههای توصیفی درآمد خانوار
جدول 4-4 درصد فراوانی نوع شغل زوجین
جدول 4-5 درصد فراوانی سطح تحصیلات زوجین
جدول شماره 4-6 آمارههای ضریب همبستگی بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان
جدول شماره 4-7 آمارههای ضریب همبستگی بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در زنان
جدول شماره4-8 آمارههای ضریب همبستگی بین تابآوری با تعارض زناشویی در مردان
جدول شماره 4-9 آمارههای ضریب همبستگی بین تابآوری با تعارض زناشویی در زنان
جدول شماره 4-10 آمارههای ضریب همبستگی بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان
جدول شماره 4-11 آمارههای ضریب همبستگی بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زنان
پیوستها
پرسشنامه
چکیده به زبان انگلیسی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش بهزیستی شهرستان ایلام انجامگرفته است. بدین منظور75 زوج از زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهرستان ایلام به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخابشدهاند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی، مقیاس هوش معنوی عبدالهزاده و همکاران، تابآوری کانر و دیوید سون و هوش عاطفی شرینگ استفاده شده است. نتایج نشان داد که بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان و زنان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بین تابآوری با تعارض زناشویی در مردان و زنان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان و زنان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد.
واژههای کلیدی
هوش معنوی، تابآوری، هوش عاطفی، تعارض زناشویی، زوجین
فصل اول
کلیات پژوهش
یک مطلب دیگر :
1-1مقدمه
انسان آفریدهی خدا و مخلوقی در بین خلایق است که بر بسیاری از آنها برتری دارد او را نمیتوان با هیچیک از پدیدههای زمینی یا آسمانی مقایسه کرد که او وجودی گرامی و مورد احترام خداست (اسراء/ 70).
خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است، که بر پایه ازدواج قرارگرفته است. در بین نهادهای مختلف جامعه، کانون مقدس خانواده بهترین مکان برای تربیت جسم و روح است.کودکان با پرورش یافتن در خانهای که رنگ و بوی صمیمیت دارد از رشد مطلوب برخوردار و نهایتاً عضو سالمی از جامعه خواهند بود. خانواده نه تنها محیطی است که فرد را از لحاظ اجتماعی حمایت و پشتیبانی میکند بلکه کانون اخلاق و مهد عواطف و علایق انسانهاست. کانون نوعدوستی و یگانگی زن و مرد هست و بهترین فرصت را برای اتفاق و اتحاد بر اساس صمیمیت هر چه بیشتر و دوام هر چه افزونتر اخلاقی، جسمانی، روانی و اخلاقی به وجود میآورد (ابراهیمی بختور، 1364).
دستیابی به جامعه سالم، آشکارا درگرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. از این رو سالمسازی اعضای خانواده و رابطههایشان، بیگمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین و برنشتاین[1]،1384).
ازدواج، مقدسترین و پیچیدهترین رابطه میان دو انسان از جنس مخالف است که ابعاد وسیع، عمیق و هدفهای متعددی دارد. بیشک هیچ نابهنجاری عاطفی و اجتماعی که از تأثیر خانواده فارغ باشد وجود ندارد. افلاطون میگفت برای آنکه یک جمهوری خوب سازمان یابد، باید قوانین اصلی آن قوانینی باشد که روابط زناشویی را سامان بخشد (به پژوه،1380).
به دلایل متعددی چون گذر از سنت به مدرنیته، تغییر نظم خانواده، سست شدن روابط عاطفی، کارآمد نبودن الگوهای ارتباطی و کنترلی والدین، افزایش طلاق، مهاجرت و فشارهای شغلی و اجتماعی، مشکلات و تعارضهای خانوادگی و زناشویی افزایش چشمگیری یافتهاند، این در حالی است که جامعه سالم در گرو خانوادههای سالم است (الیری[2] و همکاران، 1384).
از جمله مسائلی که صمیمیت و کارکردهای خانواده را دچار مشکل میکند، تعارض زناشویی است. تعارض زناشویی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواستهها، طرحوارههای رفتاری و رفتار غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است (گلاسر[3]، 2000 به نقل از قربانی،1384).
پژوهشها نشان دادهاند که تعارض پدر و مادر، کودکان را به استرس، ترس و خشم دچار میسازد و تجربه پیدرپی تعارض پدر و مادر، مشکلات رفتاری و جسمانی فرزندان را شدت میبخشد (کامینگز و دیویس،2003). در این نوع ارتباط زناشویی، رفتارهای خصومتآمیز مثل توهین، سرزنش، انتقاد، و حمله فیزیکی وجود دارد و زوجین در آن نسبت به یکدیگر احساس کینه، نفرت و خشم داشته و هر یک اعتقاد دارند که «همسرش انسان نامطلوب ناسازگاری است که موجب رنجش و عذاب او میگردد» (فرحبخش،1383). فرایند تعارض، زمانی به وجود میآید که یکی از طرفین رابطه احساس کند طرف مقابلش بعضی از مسائل مورد علاقه او را سرکوب میکند (شارف[4]، 1996به نقل از فاتحی زاده، بهرامی و افخمی، 1386). تعارض هنگامی رخ میدهد که چیزی، رضایت را برای شخص فراهم کرده، در حالی که همان چیز برای دیگری محرومیت به دنبال آورد (توماس، 1976، گریف و براین، 2000). سکستون (1996، قربانی، 1384).
درمانگران سیستمی، تعارض را هر نوع تنازع بر سر تصاحب پایگاهها و منابع قدرت که در جهت اخذ امتیازات دیگری و افزایش امتیازات خود بروز میکند، میدانند بدیهی است که طرفین نزاع قصد دارند به طرف مقابل خود آسیب برسانند. تاکتیکهای او را خنثی کرده و بالاخره از صحنه بیرون کنند، بنابراین وجود تعارض زناشویی ناشی از واکنش نسبت به تفاوتهای فردی است و گاهی اوقات آنقدر شدت مییابد که احساس خشم، خشونت، کینه، نفرت، حسادت و سوء رفتار کلامی و فیزیکی در روابط زوجین حاکم میشود و به شکل حالات تخریبگر و ویرانگر بروز میکند (یونگ و لانگ[5]،1998).
با توجه به اینکه از عوامل مؤثر بر سلامت روان، سازه هوش معنوی است. و معنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی میشود، و این سازه بعد تازهای از ابعاد وجودی انسان را مورد توجه قرار میدهد و در مورد کیستی، چرا من در این دنیا زندگی میکنم، چه چیزی در این دنیا مهم است میپردازد، در واقع هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی و محیط پیرامون خود فراتر میرود و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی میگردد. لذا هوش معنوی مثبت و بالا میتواند باعث افزایش خودآگاهی و تفکر مثبت و ایجاد تعهد در سطحی بالاتر در زندگی زوجین بهویژه در هنگام تعارضات زناشویی شود و باعث شود که تعارض با حداقل هزینه و آسیب در کمترین زمان و به شیوهای کارآمد حل شود. لذا کسانی که دارای هوش معنوی بالاتری هستند، بهتر قادرند در حل و یافتن راهکارهای مثبت و سازنده در زندگی زناشویی موفق شوند.
از میان عوامل تأثیرگذار دیگر بر سلامت روان زوجین، سازه تابآوری است که شامل ظرفیت روبرو شدن، غلبه کردن و حتی قویتر شدن به وسیله تجربه مشکلات و یا آسیبهاست، در فرایند تابآوری دو شرط مهم وجود دارد : 1. افراد با تهدیدهای مهم یا سختیهای شدید روبرو میشوند، 2. با وجود سختیها و مشکلات مهم به سازگاری مثبت دستیافته و پیشرفت میکنند ( لاتر، سیستی و بکر،[6] 2000).
بسیاری از پژوهشگران، تابآوری را به عنوان یک ایده خوب، باارزش کاربردی بالا برای کمک به افراد هنگام مواجهه با ناملایمات و محافظت آنان در برابر خطراتی که در طول زندگیشان به وجود میآید یادکردهاند (هارت، بلینکو و توماس[7]، 2007).
یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر سلامت روان زوجین، سازه هوش عاطفی است. از دیدگاه بارـ ان هوش عاطفی، دستهای از مهارتها، استعدادها و تواناییهای غیر شناختی را شامل میشود که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضائات محیطی افزایش میدهد. بنابراین هوش عاطفی از عوامل موفقیت فرد در زندگی است (گلمن[8]، 1380).
هوش عاطفی در اصل منبع اصلی انرژی، قدرت، آرزو و اشتیاق انسان است و درونیترین ارزشها و هدفها را در زندگی، فعّال میسازد و آنها را از مسائلی که انسان دربارهی آن فکر میکند به صورت چیزهایی که به خاطر آنها زندگی میکند، درمیآورد با توسعهی عاطفه است که انسان میآموزد احساسات خود و دیگران را تأیید کند و برای آنها ارزش قائل شود و به طور مناسب به آنها پاسخ گوید و دریابد که عواطف در هر لحظه از روز، اطلاعاتی حیاتی و سودمند در اختیار او میگذارند (گلمن، 1380).
این واکنش قلبی است که نبوغ خلّاق و شهود را شعلهور میسازد، ما را با خود صادق میگرداند، روابط اطمینانبخش برقرار میکند، تصمیمات مهم را روشن میسازد، قطب نمای درونی را برای زندگی و کار فراهم میآورد و ما را به پیشامدهای غیر مترقبه و راهحلهای موفقیتآمیز رهنمون میشود (کوپر[9]، 2007).
با توجه به اینکه سازه هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفیِ بالا و مطلوب میتوانند به عنوان ملاکهایی در جهت کاهش تعارضات زناشویی زوجین مؤثر باشند در این پژوهش سعی شده است تا عوامل مرتبط با کاهش تعارضات زناشویی را مورد بررسی قرار گیرند تا راهکارهای لازم جهت ایجاد محیطی شاداب و پرنشاط برای یک زندگی زناشویی سالم فراهم آید.
2-1بیان مسئله
“خانواده”یکی از رکنهای اصلی جامعه به شمار میرود. دستیابی به جامعه سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. از این رو سالمسازی اعضای خانواده و رابطههایشان، بیگمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین و برنشتاین، 1384).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-08-13] [ 10:20:00 ق.ظ ]
|