کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


آخرین مطالب



جستجو


 



1-5-2. رویکردهای نظری به اثرات انطباقی ضربه …………………………………….. …………………….43

1-1-5-2. مدل توصیفی–کنشی رشد پس از ضربه…………………………………….. …………………….43

2-1-5-2. رویکرد فرانظری فرد محور در مورد رشد پس از ضربه …………………………………………..44

3-1-5-2. رویکرد تکاملی- روانی- زیستی و اجتماعی در مورد رشد پس از ضربه……………………..47

4-1-5-2. ایلوژنی بودن یا واقعی بودن رشد پس از ضربه ……………………………………………………..48

5-1-5-2. جنسیت و رشد پس از ضربه ………………………………………………………………………………49

6-1-5-2. سن و رشد پس از ضربه ……………………………………………………………………………………49

6-2. اعتقادات مذهبی و سلامت روانی…………………………………………………………………………………52

7-2. رشد پس از ضربه  و اعتقادات مذهبی …………………………………………………………………………55

8-2. مطالعات انجام شده درایران…………………………………….. ……………………63

9-2. فرضیه‏های تحقیق…………………………………….. ……………………64

فصل سوم: روش پژوهش

1-3. مقدمه …………………………………….. ……………………68

2-3. طرح پژوهش…………………………………….. ……………………68

3-3. جامعه ی آماری پژوهش…………………………………….. ……………………68

4-3. نمونه ی پژوهش و روش نمونه گیری…………………………………….. ……………………69

5-3. ابزار پژوهش…………………………………….. ……………………69

1-5-3. پرسشنامه رشد و تحول پس از سانحه (PTG)…………………………………….. ……………………69

2-5-3. پرسشنامه ویژگی های شخصیتی نئو(NEO-FFI – NEO PI-R)…………………………………….. ……………………70

3-5-3. پرسشنامه مقیاس جهت گیری مذهبی با تکیه بر اسلام…………………………………….. ……………………72

6-3. روش تحلیل داده ها…………………………………….. ……………………76

7-3. روش اجرا …………………………………….. ……………………77

فصل چهارم :یافته های پژوهش

1-4. مقدمه …………………………………….. ……………………79

2-4. یافته های توصیفی…………………………………….. ……………………79

1-2-4. بررسی داده های جمعیت شناختی نمونه ی پژوهش…………………………………….. ……………………81

2-2-4. بررسی داده های مربوط به متغیرهای پژوهش…………………………………….. ……………………82

3-4. یافته های استنباطی…………………………………….. ……………………83

1-3-4. یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش…………………………………….. …………………….83

2-1-3-4. بررسی نقش متغیرهای جمعیت شناختی در پیش بینی مؤلفه های رشد پس از ضربه در بیماران سرطانی ……………………………………………………………………………………………………………… 86

4-4. یافته های جانبی پژوهش…………………………………….. …………………….88

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

1-5. مقدمه…………………………………….. …………………….93

2-5. بررسی یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش…………………………………….. …………………….94

3-5. یافته های جانبی پژوهش …………………………………….. …………………….99

4-5. نتیجه گیری…………………………………….. …………………..100

5-5. محدودیت های پژوهش…………………………………….. …………………..101

برای دیدن جزییات بیشتر و دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید

 

6-5. پیشنهادهای پژوهشی …………………………………….. …………………..102

7-5. پیشنهادهای کاربردی…………………………………….. …………………..102

منابع …………………………………….. …………………..104

چکیده

رشد پس از ضربه  تأثیر مثبت پایداری در هیجان ها، رفتار و زندگی و افراد مبتلا به بیماری سرطان دارد. گاهی افراد مبتلا به این بیماری، پس از آگاهی از ابتلاء، علاوه بر توجه به درمان، تغییرات مثبتی را در زندگی خود به وجود می آورند و این مرحله از زندگی خود را به عنوان مرحله‌ای از رشد معرفی می‌کنند. امید و سلامت معنوی، به این افراد کمک می کنند تا با این بیماری سازگار شده و کیفیت زندگی و سلامت روانی اجتماعی خود را افزایش دهند. این مطالعه به منظور بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه براساس ویژگیهای پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی در افراد مبتلا به سرطان در شهر بندرعباس انجام شده است. این مطالعه از نوع توصیفی است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، دربردارنده60 نفر از بیماران مبتلا به بیماری سرطان، مراجعه کننده به بیمارستان شهید محمدی بندرعباس و یا مطب بعضی از متخصصان سرطان شناسی در شهر بندرعباس در سال1392، می باشد. همه آزمودنی ها پرسشنامه های رشد پس از ضربه، ویژگی های شخصیتی نئو و مقیاس جهت گیری مذهبی با تکیه بر اسلام را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش رگرسیون گام به گام استفاده شد. براساس یافته های این تحقیق، در تحقیق حاضر، تحلیلها حاکی از آن است که در این نمونه بیماران سرطانی، از میان ویژگی های پنج گانه شخصیت، ویژگی وجدانی بودن توانست 8/8 % از واریانس رشد قدرت شخصی پس از ضربه را تبیین کند، ویژگی وجدانی بودن توانست 7/6 % از واریانس رشد ارزش زندگی پس از ضربه را تبیین کند، ویژگی های وجدانی بودن و باز بودن به تجربه توانستند 3/19 % از واریانس رشد ارزش زندگی پس از ضربه را تبیین کنند؛ ویژگی های وجدانی بودن، باز بودن به تجربه و روان رنجورخویی توانستند 1/26 % از واریانس رشد ارزش زندگی پس از ضربه را تبیین کنند؛ مؤلفه عقاید و مناسک مذهبی توانست 8/9 % از واریانس رشد ارزش زندگی پس از ضربه را تبیین کند. متغیر سن، توانست 4/7 % از واریانس مؤلفه فرصت های تازه پس از ضربه را تبیین کند. متغیر تحصیلات، توانست 4/7 % از واریانس مولفه رشد قدرت شخصی پس از ضربه را تبیین کند. مؤلفه رشد ارزش زندگی پس از ضربه توانست 8/9 % از واریانس مؤلفه عقاید و مناسک مذهبی را تبیین کند. ویژگی توافق پذیری توانست 7 % از واریانس مؤلفه اخلاق مذهبی را تبیین کند. میانگین توافق پذیری، وجدانی بودن، و اخلاق مذهبی در گروه زنان بیش از مردان بود؛ میانگین عقاید و مناسک مذهبی، در گروه مردان بیش از زنان بود.

کلمات کلیدی: پنج عامل شخصیت، اعتقادات مذهبی، رشد پس از ضربه ، بیماری سرطان

1-1. کلیات

در ادبیات پژوهشی روان‌شناسی سلامت، مفهومی با عنوان «رشد پس از ضربه[1]» به چشم می‌خورد که در آن، نه تنها به بازیابی پس از سانحه، که به رشد و ارتقای توانایی‌های روانی در انسان پرداخته می‌شود. رشد پس از ضربه، مفهومی است که اخیراً در روان‌شناسی سلامت رواج یافته است. این مفهوم که پس از مطرح‌شدن اختلال اضطراب پساسانحه‌ای به ادبیات پژوهشی روان‌شناسی وارد شده است، بیان می‌کند علی‌رغم مشکلاتی که می‌تواند در برخورد با حوادث دشوار زندگی (مثل زلزله، مرگ و جنگ) گریبان‌گیر هر فرد شود، گاهی افرادی که این رخ‌دادهای ناخوشایند را در زندگی تجربه کرده‌اند، پس از این حوادث تغییرات مثبت معناداری را در زندگی خود مشاهده می‌کنند؛ تا جایی که این مرحله را به عنوان مرحله‌ای از رشد معرفی می‌کنند؛ به دیگر سخن، این افراد نه تنها به روال معمول زندگی خود باز می‌گردند، که زندگی خود را نیز بهبود می‌بخشند (حسین چاری و همکاران، 1389).

روان شناسان حوزه سلامت رشد پس از ضربه را یک راهبرد یا یک شیوه کنارآمدن با فشارهای ناشی از ضربه و سانحه معرفی می کنند که اصلی ترین مکانیسم آن درون سازی است؛ به عبارت دیگر، فرد اطلاعات حاصل از ضربه و سانحه را بر حسب راهبردهای کنار آمدن به صورت مثبت وارد ساختار روانی خود کرده و از این طریق در قبال تغییر پذیری خویشتن مقاومت می کند (ضرغام حاجبی،1388).

از میان انواع بیماری های جسمی سرطان[2] یکی از بیماری هایی است که آگاهی یافتن از ابتلا به آن برای هر فردی یک تجربه غافلگیر کننده و نگران کننده است. در واقع با اطلاع پیدا کردن از داشتن بیماری بدخیم، تهدیدکننده حیات، درک افراد از زندگی تغییر می کند. بعضی از بیماران مبتلا به سرطان، دچار بیماریهای روانی از جمله، افسردگی و اضطراب می شوند. در بعضی بیماران مبتلا به سرطان، برخی از افراد خانواده نیز به سمت اختلالات روانی کشیده می شوند (بالجانی و همکاران،1390).

پیامدهای روانی سرطان و درمان آن موضوع بسیاری از فعالیتهای پژوهشی بوده است. در این راستا، رویکرد شناختی- رفتاری از جمله رویکردهای روان شناسی است که توجه پژوهشگران و روان شناسان را در چند دهه اخیر به خود جلب کرده است. رشد پس از ضربه از جمله رویکردهایی است که می تواند به بیماران مختلف، مخصوصاً بیماران مبتلا به سرطان، کمک کند تا تأثیرات روانی منفی بیماریشان را به کمترین مقدار برسانند(بالجانی و همکاران،1390).

2-1. بیان مسأله

حوادث ضربه ای[3]همواره در کمین بشر بوده است به طوری که تعداد زیادی از افراد درطول زندگی خود حداقل یک بار با رویداهای مهلک مواجه می شوند. وازکیوز[4]و همکاران (2005) مدعی هستند که حوادث ضربه ای در بیش از 50 درصد (در فراخنای زندگی) به وقوع می پیوندد، درحالی که جوزف[5]و لاینلی[6] 2008) معتقدندکه

یک مطلب دیگر :

مقاله با موضوع کنوانسیون ژنو – مجله علمی خبری رهاجو

 قرار گرفتن در معرض حوادث ضربه ای و شدیداً تنش زا می تواند اثرات شدید و حادی را به دنبال داشته باشد؛ اما فقط یکی از اثرات این نوع تجارب به موقعیت های آسیبی همانند اختلال استرس پس از ضربه[7]، افسردگی و مانند آنها منتهی می شود. در این راستا، مهنرت[8] وکوچ[9] (2007) گزارش کرده اند که میزان بروز اختلال استرس پس از ضربه در افراد دچار ضربه شده (مخصوصاً سرطان) بین صفر تا 6 درصد است.

جوزف و لاینلی (2008) بر این باورند که پرداختن به اثرات انطباقی ضربه یک تغییر پارادایمی بالقوه مهم در گستره ی ضربه شناسی است، چون بر خلاف تصور قبلی، ضربه به عنوان وسیله ی آسیب به جسم، ذهن و روابط بین فردی، اثرات انطباقی حوادث ناشی از ضربه را به موضوعاتی می تواند منجر به اثرات متفاوتی و متنوعی گردد، از جمله این اثرات می توان به اثرات انطباقی نظیر منفعت یابی[10]، برومند شدن[11]، آگاهی وجودی تعالی یافته[12]، منافع درک شده[13]، رشد پس از ضربه، رشد تخاصمی[14]، تغییر منزلت[15]، تجدیدخود[16]، رشد مرتبط با فشار روانی[17]، پیشرفت کردن[18] و کنار آمدن انتقالی[19]، مرتبط می کند (جوزف و لاینلی، 2006).

علیرغم پیشرفتهای قابل توجه علم پزشکی، همچنان سرطان به عنوان یکی از مهمترین بیماری های قرن حاضر و دومین علت مرگ و میر بعد از بیماری های قلب و عروق مطرح است. این بیماری با تغییر شکل غیرطبیعی سلولها و از دست رفتن تمایز سلولی مشخص می شود. در حال حاضر بیش از 7 میلیون نفر در جهان در اثر ابتلا به سرطان جان خود را از دست می دهند و پیش بینی می شود که تعداد موارد جدید ابتلا تا سال2020 سالانه از 10 میلیون نفر به 15 میلیون نفر برسد(حسن پور و عزیزی، 1385). سرطان به عنوان یک بیماری فلج کننده و صعب العلاج در جامعه تلقی می شود و فرد متعاقب تشخیص آن دچار اضطراب و افسردگی ناشی از ترس غیر واقعی از مرگ و انزوای اجتماعی می گردد، به طوری که ضرورت بستری مکرر و نگرانی های مداوم برای بیماران و خانواده های آنها، فرد را به سمت و سوی اختلالات روانی می کشاند (رحیمیان بوگر،1386).

سرطان ضمن ایجاد مشکلات جسمی برای مبتلایان، سبب بروز مشکلات متعدد اجتماعی و روانی برای آنها نیز می شود که در این میان واکنش هایی مثل انکار، خشم و احساس گناه در این بیماران مشاهده می شود. گروهی از محققین ایتالیایی با مطالعه بیماران مبتلا به سرطان در محدوده سنی 18 تا 65 سال دریافتند، مهمترین عامل مربوط به سلامت روان که بر کیفیت زندگی آنها اثر داشته است، اضطراب می باشد و در صورتی که سن افراد مبتلا به سرطان بالای 50 سال بوده و آنها از سطوح تحصیلی پایین و عدم اشتغال به کار برخوردار باشند، کیفیت زندگی این بیماران نامطلوب می شود (کالهون[20] و تدیسکی[21]،2006).

نگرشها در هدایت رفتار انسانها به سوی اهداف، آگاهی از پیامدهای آن و پردازش مؤثر اطلاعات پیچیده درباره محیط زندگی نقش به سزایی دارند. به طور کلی نگرش افراد یک جامعه نسبت به مسایل اجتماعی به منزله تعیین کننده نیت عمل افراد در برخورد با مسایل اجتماعی می باشد. از عمده مسایل مطرح در هر جامعه مسأله سلامتی آن جامعه می باشد. یکی از مسایل مهم و پیچیده سلامتی در کشور ما وجود بیماری سرطان می باشد. بیماران مبتلا به سرطان، اغلب موارد با دو مسأله عمده روبرو هستند. اول، این که، باید با علائم جسمی بیماری خود که می تواند بر حسب نوع بیماری، متفاوت باشد، کنار بیایند. این علائم می تواند روی شغل، زندگی مستقل و رضایت از زندگی این افراد تأثیر بگذارد. دوم، این که، باید با علائم روان شناختی سرطان (مانند، فشار روانی، اضطراب، افسردگی، و …) سازگاری و انطباق پیدا کنند. حتی افرادی که علائم جسمی بیماری خود را به نحو خوبی تحت کنترل در آورده اند نیز در سازگاری روان شناختی با بیماری سرطان دچار مشکل می باشند. بنابراین اغلب بیماران مبتلا به سرطان، اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.

با توجه به تغییراتی که در حوزه مفهوم سازی فشار روانی صورت گرفته است، امروزه پیامدهای مثبت و منفی ناشی از فشار روانی دو فرآیند موازی هستند که از تجربه فشار روانی حاصل می شوند و تعالی و رشد در کنار درماندگی وجود دارد. بنابراین فشار روانی می تواند به منزله تسهیلگرهایی در قلمرو رشد و تحول شخصی عمل کند (کالهون[22] و تدیسکی[23]،2006).

عمده تحقیقات گذشته روی پیامدهای منفی فشارهای روانی تمرکز نموده اند، ولی شواهد روزافزونی مبنی بر تغییرات مثبت دریافت شده از این رویدادها، وجود دارد (بونانو[24]،2005؛ کالهون و تدیسکی،2006). نتایج تحقیقات جدید نشان می دهد که برای بسیاری از افراد بحران ها به منزله ی تسهیلگری، عمل می کند که موجب افزایش مقاومت، منابع فردی و اجتماعی، مهارت های مقابله ای جدید و به طور کلی رشد و تحول فردی می گردد (موس[25]و شفر[26]،1998). پدیده تغییر مثبت ناشی از چالش با فشار روانی، با اصطلاحات متفاوتی مانند تعالی پس از ضربه ای، رشد پس از ضربه، رشد وابسته به فشار روانی، فواید دریافتی، دستاوردهای مفید و سازگاری مثبت، توصیف شده است (شاو[27]، جوزف و لینلی،2005).

زولنر[28] و مارکر[29] (2006) معتقدند که، «رشد پس از ضربه، به تجربه تغییرات معنی دار مثبت ناشی از مخاطرات مربوط به مواقع فوق العاده بحرانی زندگی گفته می شود». با این ترتیب، مخرج مشترک تعریفهای  به عمل  آمده تغییرات مثبتی است که افراد بعد از ضربه از خود گزارش می دهند.

شخصیت[30]، اشاره دارد به الگوهای متمایز و اختصاصی تفکر، هیجان و رفتار هر آدمی که شیوه و سبک تعامل او را با محیط های فیزیکی، اجتماعی، جسمی و درونی می سازد. اولین وظایف روان شناسی شخصیت، توصیف تفاوت هایی است که افراد را از یکدیگر متمایز می کند. تعاریف بسیاری از شخصیت ارایه شده است که می توان به طور کلی آنها را به چهار دسته تقسیم کرد؛ 1) تعاریفی که روی فردیت و یگانگی افراد تأکید می کنند؛ در این تعاریف، شخصیت شامل خصوصیاتی است که افراد را از یکدیگر متمایز می نماید، 2) تعاریفی که بر ساختارها و سازه های درونی و فرضی تأکید می ورزند؛ در این گونه تعاریف، رفتارهای آشکار، بخش کمی از تعریف را تشکیل می دهد، 3) تعاریفی که بر ساختارها و سازه های بیرونی و رفتارهای قابل مشاهده تأکید می کنند؛ در این مفهوم شخصیت شامل انتزاع هایی است که از رفتارهای آشکار و مشاهدات رفتاری اخذ شده است، 4) تعاریفی که روی تاریخچه ی زندگی و مراحل رشد تأکید دارند؛ که در این دیدگاه، شخصیت حاصل رویدادهای درونی و بیرونی است (کاستا[31]و مک کری[32]، 1992).

نظریه پنج عاملی شخصیت که به پنج عامل بزرگ[33] نیز معروف است، از سوی دو روان شناس ساکن آمریکا به نام های کاستا و مک کری در اواخر دهه 80 میلادی ارائه شد و در اوایل دهه 90 مورد ارزیابی مجدد قرار گرفت. کاستا و مک کری (1992)، پنج عامل شخصیت را به عنوان تمایلاتی مبنایی که زمینه زیستی دارد، معرفی کرده اند. این تمایلات اساسی، آمادگی های عملی و احساسی به گونه ای خاص است و به طور مستقیم تحت تأثیر محیط قرار ندارد. نظریه آنها با تکیه بر یافته هایی که ارثی بودن عامل ها را نشان     می دهند و از وجود زیر بنای زیستی برای آنها حکایت دارند، نتیجه می گیرد که این عوامل باید از ساختارها و فرایندهایی زیستی مانند، موقعیت خاص ژن ها، برخی مناطق مغزی (مثلاً، بادامه)، برخی انتقال دهنده های عصبی، هورمون ها و غیره سرچشمه گرفته باشند (جان و سریواستاوا،۱۹۹۹).

پنج عامل بزرگ شخصیت، عبارتند از، روان رنجورخویی[34](N)  یا پایداری هیجانی، برون گرایی[35](E)  یا فعالیت، باز بودن[36] به تجربه(O)  یا فرهنگ یا روشنفکری، توافق پذیری[37] یا همسازی (A)، وجدانی بودن[38] یا وظیفه شناسی© (کاستا و مک کری، 1992).

با در نظر گرفتن نتایج حاصل از رویکردهای جدید و نیز تغییر نگرش، در پژوهش های رشد پس از ضربه  از مشکل نگر به پیشگیری و کاهش اثرات روان شناختی بیماری سرطان بر روی افراد مبتلا، اکنون مهم به نظر می آید که بدانیم، ویژگی های پنج گانه شخصیتی، اعتقادات مذهبی و رشد پس از ضربه  چه رابطه ای با هم دارند و این عوامل چه نقشی در ساختارهای روان شناختی بیماران مبتلا به سرطان دارد؟ آیا ویژگیهای پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی می توانند رشد پس از ضربه  را پیش بینی کنند؟ بنابراین محقق بر آن است تا به بررسی مسأله اینکه آیا هیچ کدام از ویژگی های پنج گانه شخصیت و عوامل مذهبی، توانایی پیش بینی رشد پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند یا خیر؟ بپردازد. این مطالعه با هدف بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه در بیماران مبتلا به سرطان از روی ویژگی های پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی در ایران انجام شده است.

3-1. اهمیت و ضرورت تحقیق

اطلاع یافتن از ابتلا به سرطان برای هر فردی یک تجربه غافلگیرکننده و نگران کننده است. در واقع با آگاهی یافتن از ابتلا به بیماری بدخیم و تهدیدکننده حیات (سرطان)، درک افراد از زندگی تغییر می کند و تلاش می شود بیمار با این وضعیت سازگار گردد. در بیماران مبتلا به سرطان، دسترسی به منابع مناسب حمایتی در سازگاری مؤثر با بیماری تأثیرگذار است ( وایلر[39]و هانتیکاینن[40]، 2005).

پیامدهای روانی بیماری سرطان و درمان آن، موضوع بسیاری از فعالیتهای پژوهشی بوده است. در این راستا، رویکرد شناختی- رفتاری از جمله رویکردها در روان شناسی است که توجه پژوهش گران و روان شناسان را در چند دهه ی اخیر به خود جلب کرده است. این رویکرد می تواند به بیماران کمک کند تا تأثیرات روانی منفی بیماریشان را به کمترین مقدار برسانند. حمایت تجربی قوی درباره ی کاربرد درمان شناختی- رفتاری برای مشکلات روانی شایع در بیماریهای جسمی، با ارائه مراقبت بهداشتی نوین و تأکید بر درمان های دارای حمایت تجربی، کاملاً هماهنگ است. تاکنون مدلهای شناختی- رفتاری و دستورالعمل های درمانی آن برای شمار زیادی از اختلالات روانی و بیماری های مزمن پزشکی، از جمله سرطان تدوین شده است و بسیاری از آنها در پژوهش های بالینی مؤثر شناخته شده اند (گریر[41]و همکاران، 1988).

رشد روز افزون بیماری سرطان و تأثیر آن بر روی ساختار روان شناختی افراد مبتلا، محققان را بر آن داشته تا با توجه به نو بودن پژوهش، به مطالعه جنبه های بالا بردن سطح امید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان بپردازند و از نظرات صاحب نظران در این زمینه استفاده نمایند.

«رشد پس از ضربه» به عنوان «تجربه تغییرات روان شناختی مثبت ناشی از چالش با رویدادهای استرس زا» توصیف می شود. افرادی که با فشار روانی روبرو می شوند، ممکن است تغییرات معناداری را در مقوله های مختلف زندگی، مانند افزایش توانمندی برای درک ارزش زندگی و افزایش اهمیت دادن به مقوله های معنوی و مذهبی تجربه کنند (کالهون و تدیسکی،2001).

جنبه هایی از عقاید و مناسک مذهبی و معنوی به طور گسترده ای با بهزیستی رابطه دارد، بنابراین معقول است که انتظار داشته باشیم مذهب و معنویت در چگونگی سازگاری افراد با رویدادهای ضربه آمیز و فشارزا نقش داشته باشند (شاو و جوزف،2004). استفاده از مذهب به افراد کمک می کند تا با اثرات منفی رویدادهای استرس زا مقابله کنند و دریافتن هدف و معنا در این رویدادها، حتی زمانی که بنظر بی معنا هستند، به آنها یاری می رساند (فولکمن[42] و موسکوویتز[43]،2000). البته لازم به ذکر است، تعیین علت و معلول در این موضوع به راحتی قابل جواب دادن نیست. پاسخ گویی به اینکه آیا افراد مذهبی بعد از ابتلا به ضربه، رشد پس از ضربه پیدا می کنند یا ضربه باعث می شود افراد مذهبی شوند، تنها از طریق مطالعات طولی امکان پذیر می باشد. حال با توجه به بررسی نظریه های مختلف در خصوص تأثیر اعتقادات مذهبی در رشد پس از ضربه و بررسی مقالات مرتبط با آن محقق ضرورت بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس ویژگی های پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی در افراد مبتلا به سرطان در شهر بندرعباس به عنوان یک پژوهش احساس نموده است.

 4-1. اهداف تحقیق

 1-4-1. اهداف کلی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-08-13] [ 02:33:00 ب.ظ ]




ج)مبانی نظری عزت نفس 39

د)مبانی نظری باورهای هوشی 52

2)پیشینه پژوهش 61

جمع بندی 65

فصل سوم روش تحقیق

طرح پژوهش 67

جامعه و نمونه آماری پژوهش 67

ویژگی های جمعیت شناختی 68

ابزارهای گردآوری اطلاعات 69

روش جمع آوری اطلاعات 73

روش تحلیل داده ها 73

ملاحظات اخلاقی 74

فصل چهارم – تجزیه و تحلیل داده ها

داده های توصیفی 75

داده های استنباطی 76

فصل پنجم – بحث و نتیجه گیری

خلاصه پژوهش : 80

بحث و نتیجه گیری : 81

محدودیت های پژوهش 86

پیشنهادهای پژوهش 86

منابع و ماخذ 88

پیوست

الف) پرسشنامه باور های هوشی…………………………………………………………………………………………………………………………………………………96

ب) پرسشنامه عزت نفس…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..97

ج) پرسشنامه انگیزه پیشرفت……………………………………………………………………………………………………………………………………………………98

د) پرسشنامه کارآفرینی…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….99

چکیده انگلیسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………100

چکیده

پژوهش حاضر با هدف  بررسی  رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان به  روش توصیفی – همبستگی انجام شد. جامعه آماری در این پژوهش دانشجویان  پسر و دختر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزاد مرودشت  شامل6800 نفر بود. که با شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ایی 400 دانشجو(200 پسر و 200 دختر) ، به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های باورهای هوشی بابایی ، آزمون عزت نفس روزنبرگ، پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس و پرسشنامه کارآفرینی پارسونز استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی( ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) صورت گرفت. پایایی ابزار پژوهش با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ  بترتیب 69/0، 76/0 ، 72/0 و 85/0، محاسبه گردید. نتایج پژوهش نشان داد،بین باورهای هوشی، انگیزه پیشرفت و عزت نفس  با کارآفرینی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، همچنین بین باور های هوشی با کارآفرینی دانشجویان(پسر و دختر)رابطه مستقیم و معنادار و بین انگیزه پیشرفت دانشجویان پسر با کارآفرینی آنها رابطه مستقیم و معنادار، مشاهده شد ولی بین عزت نفس دانشجویان دختر و انگیزه پیشرفت آنها با کارآفرینی رابطه معناداری مشاهده نگردید. نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از قدرت پیشبینی باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت  برای متغیر کارآفرینی بود و باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دانشجویان پسر قدرت پیش بینی مثبت و معناداری برای کارآفرینی آنها نشان دادند و باورهای هوشی دانشجویان دختر نیز قدرت پیش بینی مثبت و معناداری برای کارآفرینی آنها داشت.

واژگان کلیدی: باورهای هوشی، عزت نفس، انگیزه ی پیشرفت، کارآفرینی

مقدمه

در دنیای در حال تحول امروز، کامیابی، از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای

مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازند. به عبارتی دیگر جامعه و سازمانی می تواند در مسیر توسعه، حرکت رو به جلو و با شتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند )بزرگی،1387).

یکی از چالش های پیش روی جوامع مختلف، دانش آموختگانی هستند که توانایی های فردی و مهارتهای لازم را برای راه اندازی کسب و کار مناسب ندارند. این امر آماده سازی فارغ التحصیلان را از طریق توسعه فرهنگ کارآفرینی در آنان ضروری می سازد. ایجاد نگرش کارآفرینانه در افراد شرط لازم برای بروز رفتار کارآفرینانه از سوی آنان است (مرادی،1386).

واژه کارآفرینی از کلمه فرانسویenter prender  به معنای متعهد شدن، نشأت گرفته است. بنا به تعریف واژه نامه دانشگاهی وبستر کارآفرین[1] کسی است که متعهد می شود، مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند(احمد پور داریانی،1380).

هر چند اصطلاح کارآفرینی برای نخستین بار توسط کانیلتون[2](حدود،1700 میلادی) تعریف شده است، پس از تغییرات فراوان سرانجام مک کللند[3](1961) به نحوی مشخص و گسترده به ارائه نظریه و تبیین رابطه ی بین ویژگی های فردی با رشد و توسعه ی اقتصادی در زمینه های شغلی پرداخت و به این نتیجه رسید که پیشرفت به یک گروه یا مذهب خاص اختصاص ندارد و با رشد و توسعه ی برخی از ویژگی ها در افراد می توان رشد و توسعه ی اقتصادی را در جوامع مختلف و افراد مختلف فراهم کرد(به نقل از، سرمدی، محمودی و عبدالله زاده،1388).

کارآفرینان اطلاعات را از منابع مختلف زیادی برای شروع یک شغل با هم ترکیب می­کنند، آنها برای شروع یک شغل در ابتدا ایده هایی دارند که آن را می­آزمایند و بعد اجرا می­کنند. از دیدگاه مک کللند کارآفرین کسی است که یک واحد اقتصادی را سازماندهی می کند و ظرفیت آن را افزایش می دهد. وی همچنین ویژگی های کار آفرین را فردی با داشتن انگیزه ی پیشرفت[4] بالا و مخاطره پذیر معرفی می کند. زمانی که سخن از انگیزه پیشرفت به میان می آید، سازه هایی همچون هوش[5] و استعداد[6] نیز جایگاهی برای ابراز وجود و ارتقأ سطح و جایگاه افراد در زمینه های مختلف پیدا می کنند. در این میان باورهای هوشی[7] به عنوان یک مقوله انگیزشی که زیر ساخت انگیزه های فرد برای رسیدن به موفقیت در سطحی بالاتر است، دارای اهمیت اساسی است. پس می توان باورهای هوشی را که بر پایه انگیزه تعریف می شوند، یکی از عوامل اثر گذار بر کارآفرینی دانست.

دای، مون و فیلدهاسن [8] (2005)، باور های هوشی افراد را به عنوان سبک های عالی آنان در نظر گرفته اند. از نظر آنها باورهای هوشی به عنوان واسطه ای درونی است که ساختارهای برجسته ذهنی را برای شناخت عوطف و رفتار فراهم می آورد(به نقل از، شکر کن و همکاران،1388).

با توجه به اینکه کارآفرینی و مباحث مربوط به آن در حوزه های مختلف دانش از جمله روانشناسی، جامعه شناسایی و اقتصاد مورد توجه قرار گرفته اند، می توان کارآفرینی را به عنوان موضوعی بین رشته ایی قلمداد کرد، این موضوع نشان دهنده وسعت بحث کارآفرینی از یک طرف و پیچیدگی آن از طرف دیگر است. پرداختن به مبحث ویژگی های روانشناختی کارآفرینان که آنها را از غیر کارآفرینان متمایز می کند ما را به بررسی متغیر های شناختی، همچون خلاقیت، انگیزه پیشرفت و عزت نفس[9] سوق می دهد(صمد آقایی،1387). به عنوان مثال فرد خلاق با ارائه ی ایده های جدید کارها و مشاغلی را راه اندازی می کند که در کوتاه ترین زمان بیشترین بازدهی را دارند و و این پیروزی در عرصه ی کاری، بر اعتماد به نفس و عزت نفس در فرد اثر گذاشته و انگیزه ی وی را برای پذیرش مخاطره های بیشتر در عرصه کار آفرینی فراهم می آورد و فرد دست به کارهایی می زند تا نیاز درونی وی را به پیشرفت در حیطه های مختلف ارضا کند و بدین وسیله علاوه بر جایگاه اجتماعی که کسب می کند، حس اعتماد به نفس و عزت نفس نیز در وی ارضا می شوند و چرخه ایی شناختی ایجاد می شود که از یکدیگر تأثیر و تأثر می پذیرند و در نهایت حس کارآفرینی درآنها بهبود و گسترش می یابد.

با توجه به اینکه دانشجویان جز نیروهای بالقوه هر جامعه اند، در مدت زمانی نسبتاً کوتاه به عنوان افراد شاغل به کار اشتغال خواهند یافت. نمونه مورد بررسی در این پژوهش نیز از این قاعده مستثنی نیست و کم و بیش در آینده ی نزدیک به جمع کارکنان جامعه خواهد پیوست، از سوی دیگر، اشتغال به کار فارغ التحصیلان در مشاغلی که علاوه بر خودشان بتوانند افراد دیگری را نیز به کار بگیرند موضوعی است که بررسی آن و عوامل اثر گذار بر آن باید به عنوان هدفی اساسی در اولویت های کاری مسئولین جامعه قرار گیرد.

بیان مسئله                                          

کارآفرینان به عنوان عناصر اصلی در تسریع توسعه کشورهای در حال توسعه و در تجدید حیات و استمرار توسعه کشورهای صنعتی مورد توجه و مطالعه بوده اند. در شرایط کنونی اقتصاد کشورمان که با مسائل و نارساییهای مهمی نظیر فرار مغزها، کاهش سرمایه گذاریهای دولت، عدم تحرک و رشد اقتصادی کافی روبروست، پرورش و آموزش کارآفرینان توسعه کشور از اهمیت مضاعفی برخوردار است (احمد پورداریانی، 1389). کارآفرینی تنها به معنای راه اندازی یک کسب و کار جدید و کوچک نیست، بلکه به منزله خلق ارزش، ایجاد بازار جدید و ارائه محصول یا خدمات جدید به مشتریان جدید است. کارآفرینی فرایند ابتکار و نوآوری و ایجاد کسب و کار جدید در شرایط پر مخاطره از طریق شناسایی فرصتها و مدیریت تخصیص منابع است. کارآفرین بودن مستلزم دارا بودن توانایی عملکرد در شرایط ابهام و ریسک پذیری است.

مک کللند و وینتر[10] (1971) انگیزه پیشرفت را با تأسیس شرکتهای نوپا مرتبط دانسته اند، و با دنبال کردن یک سری آزمونهای آموزشی در هندوستان، ایرلند و برخی از ایالات آمریکا به این نتیجه رسیدند که آموزش انگیزه پیشرفت تأثیر مثبتی بر عملکرد کارآفرینان دارد. البته این دوره های آموزشی صرفاً مربوط به انگیزه ی پیشرفت نمی شود. بلکه برخی از این برنامه و دوره ها برای « آگاهی و جهت گیری به سوی کارآفرینان» اجرا می شود. هدف از این دوره ها افزایش آگاهی و درک و بینش نسبت به کارآفرینی به عنوان یک انتخاب شغلی برای افراد تمامی اقشار اجتماع می باشد. این گونه برنامه ها در مقاطع ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و حتی دانشگاهها برگزار می شوند تا انگیزه و تمایل دانش آموزان و دانشجویان برای کارآفرین شدن افزایش یابد. علاوه بر دانش آموزان و دانشجویان،گروههای نژادی، غیرشاغلین، مخترعین، دانشمندان، کارکنان دولت و بازنشستگان و گروههای مختلف می توانند تحت پوشش این دوره ها قرار گیرند (به نقل از، احمد پورداریانی، 1389).

علاوه بر دوره های آموزشی خاص، می توان توصیه ها و روشهای تربیتی مشخصی را به والدین و خانواده ها ارائه داد تا برخی از صفات و ویژگیها مانند استقلال و اتکای به خود را در کودکانشان پرورش دهند. در برخی از تحقیقات نشان داده شده است که استقلال و احساس مسئولیت افراد در قبال کارهایی که انجام می دهند بستگی به نگرش آزاد منشانه یا مستبدانه ی والدینشان دارد. مثلاً شواهد نشان می دهد که والدین دمکرات، قاطع و اطمینان بخش به احتمال زیاد فرزندانی خواهند داشت که دارای اعتماد به نفس، عزت نفس زیاد، استقلال زیاد و احساس مسئولیت هستند (باچمن[11]، 1970، باچمن، اومالی و جانستون[12] 1978؛ روزنبرگ[13]، 1965، به نقل از،مهدیان،1385).

دوک و لگت[14](1998) نیز با ارائه مدلی مبتنی بر پژوهش، دو نوع باور هوشی جوهری یا ذاتی، و باور افزایشی را مطرح کرده اند. افرادی که باور هوشی جوهری دارند معتقدند که صفات شخصی آنها از قبیل هوش ثابت و تغییرناپذیر است. این افراد معتقدند که توانایی آنها ذاتی، فطری و خدادادی است. در مقابل افرادی که باورهای هوشی افزایشی دارند، معتقدند که هوش یک جوهر ثابت و  غیر قابل تغییر نیست، بلکه از طریق تلاش و تجربه می توان آن را افزایش داد. این افراد معتقدند که توانایی های شخصی آنها انعطاف پذیر و افزاینده است (دوک و لگت،1998؛ گرالینسکی[15]، 1999؛ هیمن و دوک[16]، 1988؛ هونگ و چو[17]،1997، رودل و اسکراو[18]،1995). همچنین سوالی که اغلب در رابطه با کارآفرینان مطرح می شود اینست که آیا کارآفرینان متولد می شوند یا پرورش می یابند؟آلن جکوب ویتز[19] (به نقل از کوهن[20]،1980)، مطرح کرده است که کارآفرینان متولد می شوند، نه اینکه پرورش پیدا می کنند.

جکوب ویتز از طریق مصاحبه با بیش از 500 کارآفرین در طی یک دوره 3 ساله مشاهده کرد که کارآفرینان عموماً دارای ویژگیهای شخصیتی معینی هستند (کوهن،1980).

شاین[21](1994) و سولومون[22] (1988) ضمن بررسیهای مختلف نشان داده اند که بین ویژگیهای کارآفرینان و غیرکارآفرینان تفاوت وجود دارد. همچنین تفاوت قائل شدن بین کارآفرینان و غیرکارآفرینان و یافتن تفاوتهایی بین مدیران و کارآفرینان در این رویکرد جای می­گیرند. در این دسته از تحقیقات، ویژگیهایی همچون باورهای هوشی، عزت نفس، انگیزه پیشرفت، خلاقیت و … را به کارآفرینان نسبت می دهند. البته گروهی دیگر از محققین به این دیدگاه با نظر شک و تردید نگریسته اند و ضرورت تحقیق در این عرصه را بیشتر مطرح می­کنند (مثل بروکهاوس[23]، 1982) سوالی که در طی سالها ذهن علما و محققین روانشناسی را به خود مشغول کرده است، بررسی رابطه و یا تأثیر برخی از صفات و ویژگیها بر رفتار است، یا به عبارتی صفات و ویژگیها به چه میزان قدرت پیش بینی رفتار را در آینده دارند؟همچنین سوالی مطرح می شود و آن این است که آیا ویژگیها و خصوصیات شخص رفتار وی را تعیین می کنند یا موقعیت؟ در ادبیات روانشناسی اجتماعی برخی ایده ها و نظریه های بسیار پیچیده درباره ی تأثیر متغیرهای شخصی و موقعیتی (مثل میانجی ها و واسطه ها) ارائه و ارزیابی شده اند (به نقل از احمدپور داریانی،1389). به عنوان مثال می توان به ویژگی های شخصیتی افراد و هوش هیجانی(شخصی) و سیستم ها و مکانیزم های انگیزشی برای تشویق به انجام رفتاری خاص، نیازهای شخصی، فرهنگ حاکم بر جامعه و…(محیطی) اشاره کرد(تولایی،1390).

هدف از پژوهش حاضر تبیین رابطه ی برخی از ویژگیهای روان شناختی دانشجویان با یک توانایی خاص یعنی توانایی کارآفرینی است. با توجه به اینکه دانشجویان جزء نیروهای بالقوه هر جامعه هستند که در مدت زمانی نسبتاً کوتاه به عنوان افراد شاغل به کار اشتغال خواهند یافت، نمونه ی مورد بررسی در این پژوهش نیز از این قاعده مستثنی نیست و کم و بیش در آینده ای نزدیک به جمع کارکنان جامعه خواهند پیوست. از سوی دیگر، اشتغال به کار فارغ التحصیلان در مشاغلی که علاوه بر خودشان بتوانند افراد دیگر را نیز به کار بگیرند و از منابع بکر برای رشد و توسعه ی اجتماعی و اقتصادی جامعه استفاده بکنند، به عنوان هدفی اساسی و اولویتی مهم

برای دیدن جزییات بیشتر و دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید

 برای مسئولین اجرایی کشور مطرح است.

از این رو پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا بین باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با توانایی کارآفرینی رابطه معناداری وجود دارد؟

اهمیت و ضرورت تحقیق

با نگاهی به روند رشد و توسعه جهانی درمی­یابیم که با افزایش و گسترش فناوریهای پیشرفته نقش و جایگاه کارآفرینان به طور فزاینده ای بیشتر می شود. امروزه کارآفرینی فردی و سازمانی از عوامل مهم رشد و توسعه اقتصادی به شمار می آید. در اکثر کشورهای پیشرفته و در حال توسعه مقوله کارآفرینی به عنوان اصلی ترین منبع توسعه مورد نظر قرار گرفته است، به گونه ای که رشد ثروت یا فقر یک کشور بستگی به  کارآفرینی مردم آن کشور دارد. کارآفرینان کسانی هستند که شم اقتصادی دارند و از موقعیتهای اقتصادی بهترین استفاده را می برند. کسانی که نوآوری دارند و کالاها و خدمات جدیدی را ایجاد و ارائه می کنند و کسانی که سرمایه و تمام کوشش خود را صرف کار خود می نمایند. امروزه کارآفرینی به یکی از مباحث مهم در زمینه اقتصادی در اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه مطرح می باشد و کشورها به طور جدی به این مقوله می پردازند. همانگونه که لوک[24] (1981) نیز در این زمینه می نویسد در دهه اخیر، تحقیقات کارآفرینی در آمریکا، اروپا و آسیای جنوب شرقی گسترش زیادی یافته است. در ایران نیز در چند سال اخیر، کارآفرینی هم به لحاظ ایجاد اشتغال و هم به لحاظ نقش آن در توسعه اقتصادی کشور و همچنین به خاطر بحث خصوصی سازی و مدیریت بهینه منابع کشور، مورد توجه قرار گرفته است(سالازار[25]، 1998).

امروزه همگان دریافته اند که جوامعی که بیشتر به فکر متکی بوده اند تا به منابع زیرزمینی در بلند مدت موفق تر و سرافرازتر بوده اند. منابع زیرزمینی در کشوهای جهان سوم علی رغم مزیت های آن، از جمله موانع  توسعه نیافتگی محسوب شده است. در صورتی که عدم وجود این منابع در بعضی از کشورها باعث شده است تا آنها با استفاده از نیروی فکر، خلاقیت و ابتکار و یا در یک کلمه کارآفرینی از جمله کشورهای پیشرو در جهان کنونی شوند. خصوصاً عصر حاضر عصر دانایی و خلاقیت و عصر تلفیق اندیشه ها و ابتکارات می باشد و توجه به کارآفرینی در توسعه و پیشرفت کشورها بسیار اهمیت دارند. (قاسمی افشار،1391).

کارآفرینی به عنوان عامل محرکه و نیروزا در هر اقتصاد، و همچنین به عنوان عامل رشد و توسعه اقتصادی هر کشوری محسوب می گردد. شومپیتر[26](1998) عقیده دارد که کارآفرینی موتور توسعه و رشد اقتصادی است که با تخریب خلاق شروع می شود. وی همچنین می نویسد که فردی که بتواند ایده جدید را به محصول یا خدمت تبدیل کند- یعنی فرد کارآفرین- قطعاً نیاز به آموزش و اطلاعات جدید دارد. آن چه که معمولاً کارآفرینان انجام می دهند تا ایده خود را به محصول یا خدمات تبدیل کند یک نوع مدیریت می باشد. به عبارت دیگر کارآفرینی ترکیبی خاص و بدیع از خلاقیت و مدیریت است. جهت دهی کارآفرینان و افراد دارای استعداد کارآفرینی به سمت کارهای مولد و فعالیتهای اقتصادی مورد نیاز جامعه که می بایست مورد حمایت قرار گیرند از اهمیت بالایی برخوردار است و این مهم در برنامه ریزیها و سیاست گذاریها توجه خاصی را می طلبد (به نقل از قاسمی افشار،1391).

از نظر شاین  (1994)، کارآفرینان واقعی مشاغل جدید را بیشتر به دلایل نوآوری و خلاقیت شروع می کنند تا به دلایل اقتصادی. در همین راستا، برخی از تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینان به دلایلی غیر اقتصادی عمل می کنند. مثلاً، سولومون  (1989؛ به نقل از فاریس ،1994) در یک بررسی 150 کارآفرین را مورد بررسی قرار داد و دریافت که تصمیم به تأسیس و برپایی مشاغل جدید، صرفاً به دلایل اقتصادی نبوده و تصمیم به سود و زیان اقتصادی، انگیزه و محرک اولیه رفتار کارآفرینی نبوده است. با توجه به این اثرهای عمده که کارآفرینان در رشد و توسعه ی اقتصادی و اجتماعی جامعه دارند، ضرورت ایجاب می کند که تحقیقاتی در جهت شناسایی کارآفرینان صورت گیرد، تا امکانات لازم در اختیار آنها قرار گیرد و حمایتهای ضروری از آنها به عمل آید. این تحقیق نخستین گامها را در جهت شناساسی کارآفرینان بالقوه برمی دارد و به دلیل کمبود انجام پژوهش در رابطه با کارآفرینی از منظر روانشناختی در دانشگاه، ضرورت و اهمیت این پژوهش دو چندان می شود و می تواند پایه و اساسی برای پژوهشهای بعدی در این حوزه باشد. ثانیاً، تحقیق در مورد افراد کارآفرین از منظر یک متغیر وابسته یا ملاک حائز اهمیت است، یعنی اینکه رفتار کارآفرینی تحت تأثیر چه متغیرهایی قرار می گیرد یا با چه خصوصیت و ویژگیهایی همبسته است. یکی از راههایی که اغلب در رابطه با بحث کارآفرینی در حوزه روانشناسی دنبال می شود، کوشش در ترسیم یک نیمرخ از ویژگیهای روانشناختی کارآفرینان و اندازه­گیری این ویژگیهاست. البته گاهی نیز به بررسی تفاوت ویژگیهای روانشناختی بین کارآفرینان و غیرکارآفرینان پرداخته می شود. از سوی دیگر، با توجه به اینکه بیش از نیمی از جامعه حدود 70 میلیونی کشورمان را جوانان تشکیل می دهند که مهمترین و شاید اولین دغدغه ذهنی آنها، خانواده هایشان و حتی سیاست گذاران جامعه « اشتغال» این افراد جویای کار است، آگاهی مدیریت اجرایی و اقتصادی جامعه از ویژگیهای کارآفرینان می تواند به شناسایی کارآفرینان بالقوه و هدایت آنها در جهت استفاده از تواناییهای بالقوه شان شود و شرایط را برای کارآفرینی و اشتغال فراهم آورد(به نقل از، کبری،1382).

از این رو پرداختن به مقوله ی کار آفرینی بخصوص در میان دانشجویان از اهمیت برخوردار است تا با کمک نتایج پژوهش هایی از این قبیل شرایط برای اشتغال دانشجویان در رشته های مختلف فراهم گردد.

اهداف پژوهش

هدف کلی

  • تبیین رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان

اهداف جزئی

  • تبیین رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی به تفکیک جنسیت دانشجویان.
  • پیشبینی کارآفرینی بر مبنای باور های هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دانشجویان.
  • پیش بینی کارآفرینی بر مبنای باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت به تفکیک جنسیت.

سوال های پژوهش

 

یک مطلب دیگر :

 
  • آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟
  • آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت به تفکیک جنسیت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟

فرضیه های تحقیق

فرضیه ی اصلی

  • بین باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی رابطه ی معنادار وجود دارد.

فرضیه فرعی

  • بین باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی به تفکیک جنسیت رابطه ی معناداروجود دارد.

تعاریف نظری و عملیاتی

الف)تعاریف نظری

باور های هوشی

باورهای هوشی نظام های معنایی هستند که به رفتارهای فرد جهت می دهند و پیش بینی رفتار او را برای دیگران ممکن می سازند. به عبارت دیگر باورهای هوشی زیربنای قضاوت فرد در باره ی خود، دنیا و افرادی که در آن زندگی می کنند، است(دویک و لاگیت،[27]1988، به نقل از، حجازی، عبدلوند و امام وردی،1382).

عزت نفس

پرکاربرد ترین تعریف از عزت نفس تعریفی است که روزنبرگ[28](1965) ارائه کرده است، که عزت نفس را نگرش مطلوب و نامطلوب فرد نسبت به خود تعریف کرده است(به نقل از، شکرکن و همکاران،1388).

انگیزه پیشرفت

انگیزه پیشرفت عبارت از نیروی انجام دادن خوب کارها نسبت به استانداردهای عالی(هرمنس،1970، به نقل از سیف،1383).

کارآفرینی

کار آفرینی به عنوان فرایند کشف فرصت ها و توصیف این که چرا بعضی ها در کارشان  بهتر از دیگران عمل می کنند، تعریف می شود( بهرنگی و طباطبایی ،1388).

ب)تعاریف عملیاتی

باورهای هوشی

منظور از باورهای هوشی در این پژوهش نمره ایست که آزمودنی از پاسخ گویی به پرسشنامه 14سوالی بابایی(1377) بدست می آورد.

عزت نفس

منظور از عزت نفس در این پژوهش نمره ایست که آزمودنی از پاسخ گویی به پرسشنامه 10سوالی روزنبرگ(1990)، ترجمه گنجی(1373) بدست می آورد.

انگیزه پیشرفت

منظور از انگیزه پیشرفت در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخگویی به پرسشنامه 29سوالی انگیزه پیشرفت ﻫﺮﻣﻨﺲ[29](1970) بدست می آورد.

کار آفرینی:منظور از کارآفرینی در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخ به پرسشنامه 20 سوالی کارآفرینی هومن(1381) بدست می آورد.

در این فصل پس از بیان مبانی نظری تحقیق در مورد متغیرهای مورد نظر (کارآفرینی، عزت نفس، انگیزه پیشرفت و باورهای هوشی)، به گزارش پیشینه تحقیق در داخل و خارج و جمع بندی پرداخته شده است.

مبانی نظری پژوهش

مبانی نظری بخشی از پژوهش می باشد که تاریخچه، مفاهیم و نظریه های مربوط به هر متغیر را مورد بررسی قرار می دهد.

الف)مبانی نظری کارآفرینی

کارآفرینی اولین متغیری است که در پژوهش حاضر مبانی نظری آن را مورد یررسی قرار داده ایم.

مفاهیم کارآفرینی

اقتصاددانان، نخستین کسانی بودند که در نظریه های اقتصادی خود به تشریح کارآفرین و کارآفرینی پرداختند. ژوزف شومپیتر کارآفرین را نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی می داند و می­گوید: «نقش کارآفرین نوآوری است.» از دیدگاه وی ارائه کالای جدید، ارائه روشی جدید در فرآیند تولید، گشایش بازاری تازه، یافتن منابع جدید و ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت و … از فعالیت کارآفرینان است.

موریز میچل[30] (1999)، نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی را مطرح نمود، معتقد است که عامل عقب ماندگی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه مربوط به عدم درک خلاقیت فردی است. بنابر عقیده ایشان با یک برنامه صحیح تعلیم و تربیت می توان روحیه کاری لازم را در جوامع تقویت نمود، به گونه ای که شرایط لازم برای صنعتی شدن جوامع فراهم آید(پور داریانی،1390).

کارلند و دنسرو[31] (2000) اهم ویژگی هایی را که در مورد کارآفرینان مورد بررسی واقع و تأیید شده بودند، جمع آوری نمودند که اهم آن ها عبارتند از:

  • نیاز به توفیق
  • تمایل به مخاطره پذیری
  • نیاز به استقلال
  • برخورداری از مرکز کنترل درونی
  • خلاقیت(به نقل از پور داریانی،1390).

مکاتب کارآفرینی

در مورد کارآفرینی سه مکتب فکری وجود دارد که عبارتند از:

الف- مکتب انسانی

ب- مکتب محیطی

ج- مکتب ریسکی (مخاطره ای)

در ادامه به توضیح هر یک پرداخته می شود.

    الف- مکتب انسانی: از دیدگاه مکتب انسانی کارآفرینی همانند بخشی از صفات رهبری است. این مکتب صفات خاصی را برای کارآفرینان موفق برمی شمارد.

جدول 1-2:بعضی ویژگی های رفتاری (صفات مشخصه) کارآفرینان (منبع: موریس،1999)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ویژگی های رفتاری گرایشات
موفقیت نیاز بالا به موفقیت شخصی
کنترل نیاز کم به کنترل، فعالیت خود تنظیمی، باور فوق العاده به توانایی خود در کنترل نتایج زندگی
استقلال نیاز بالا به استقلال و خودمختاری
ریسک پذیری ریسک پذیری متوسط (ریسک حساب شده بکار می برند)
تحمل ابهام تحمل ابهام زیاد، عدم اطمینان زیاد
عزت نفس (احترام به خود) عزت نفس بالا
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ب.ظ ]




3-… اصل معاد. 11

دیدگاه های روانشناسان غربی در مورد مذهب. 11

مذهب و نوجوانی. 17

مذهب به عنوان عامل پیشگیری. 19

ضرورت نگرش مذهبی. 19

مزایای نگرش مذهبی. 21

1-… خوش بینی. 21

2-… توکل. 21

3-… تسلیم در برابر اراده الهی. 22

4-… شادکامی. 23

سلامت روان. 25

مفهوم سلامت روان. 25

تاریخچه سلامت روان. 26

اهمیت سلامت روان. 27

جنبه های مختلف سلامت روان. 28

مولفه های مثبت در سلامت روانی. 30

سلامت روان از دیدگاه روان شناسان. 30

مدل های سلامت روان. 42

الگوی سلامت روانی کامل. 43

پیشینه ی پژوهشی. 53

الف) پیشینیه داخلی پژوهش. 53

ب) پیشینه خارجی پژوهش. 54

فصل سوم: روش پژوهش

3-1- طرح پژوهش. 57

3-2-معرفی متغیر ها. 57

3-3-جامعه ی آماری. 57

3-4-نمونه و روش نمونه گیری. 57

3-5-ابزار پژوهش. 57

1- پرسشنامه سلامت روانی (GHQ-28 ) گلدبرگ :. 57

اعتبار و پایایی پرسش نامه. 58

2- پرسشنامه نگرش مذهبی براهنی (گلریز و براهنی، 1353):  59

3-6- شیوه اجرا. 60

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها

4-1- روش تجزیه‫ و تحلیل داده ها . 62

4-2- یافته های توصیفی. 62

4-3- یافته های استنباطی. 63

فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری

بحث و تفسیر نتایج. 68

محدودیت های پژوهش. 73

پیشنهادات پژوهشی. 73

منابع…………………………………………… ………………………………………………………………………………………………….. 74

ضمائم…………………………………………… ………………………………………………………………………………………………….. 80

فهرست جداول

عنوان                                                    صفحه

جدول 1- میانگین و انحراف معیار متغیرهای سلامت روان و مولفه های آن ( اختلال افسردگی، عملکرد اجتماعی، اضطراب و نشان های جسمانی)    62

جدول 2- میانگین و انحراف معیار متغیر نگرش مذهبی……. 63

جدول 3- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و سلامت روان دانش آموزان 63

جدول 4- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و  نشانه های جسمانی دانش آموزان………………………………………… 64

جدول 5- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و  اختلال در عملکرد اجتماعی دانش‫آموزان…………………………………….. 65

جدول 6- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و  اختلال در عملکرد اجتماعی دانش‫آموزان…………………………………….. 65

جدول 7- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و  اختلال در عملکرد افسردگی دانش‫آموزان…………………………………….. 66

چکیده

نقش متغیرهای شناختی، شخصیتی و اجتماعی در تبیین رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی از اهمیت ویژه‫ای برخوردار است، اما کمتر به صورت تجربی مورد بررسی قرار گرفته است؛ بدین منظور در این پژوهش به بررسی رابطه نگرش مذهبی و سلامت روانی پرداخته شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانش آموزان دختر دبیرستانی بوده و فرضیه اصلی تحقیق این است که بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانش آموزان دختر دبیرستانی رابطه وجود دارد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه مورد بررسی 360 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانی که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تحصیل بودند و به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب گردیدند. آزمون نگرش مذهبی براهنی و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) برای سنجش ملاک های سلامت، شامل جسمی سازی، اضطراب و بی خوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی به عنوان ابزار تحقیق استفاده شد و داده های به دست آمده با روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره  مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین نگرش مذهبی و سلامت روان همچنین بین نگرش مذهبی و اضطراب و اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی و نشانه های جسمانی در سطح معناداری (01/0 p<)رابطه وجود دارد؛ ضرایب همبستگی منفی بدین معنی است که هرچه نگرش مذهبی بالاتر باشد، علائم بیماری کمتر و درنتیجه سلامت روان بیشتر است. به طور خلاصه می توان گفت یافته های این پژوهش بیانگر آن است که نگرش مذهبی با افزایش سلامت روان در رابطه است. پژوهش های آینده لازم است میزان تعمیم پذیری این یافته ها را بررسی کنند.

کلیدواژگان:

برای دیدن جزییات بیشتر و دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید

 

نگرش مذهبی، سلامت روانی، دانش آموزان دختر دبیرستانی

1-1- مقدمه

در مورد تأثیر و اهمیت اعتقادات دینی بر سلامت روان از گذشته تاکنون بحث های بسیاری انجام گرفته است و در سالهای اخیر روان شناسان به نقش دین در تأمین سلامت روان و درمان بیماری های روانی توجه ویژه ای داشته اند. آنها معتقدند در ایمان به خدا و نگرش مذهبی نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد و در تحمل سختی های زندگی، او را کمک می‫کند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم زمان ما در معرض ابتلا به آن هستند دور می سازد. سازمان بهداشت جهانی در آخرین بیانیه های خود که در دهه گذشته منتشر کرده است و بخصوص در مقدمه پروژه ۲۰۰۰ که طی آن برنامه وسیع بهداشتی برای کشورهای درحال توسعه در نظر گرفته شده ، سلامتی ر ا از چهار بعد اساسی یعنی ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی 1 مورد بررسی قرار داده است.تأکید بر بعد چهارم یعنی معنویت نمایانگر آگاهی مسئولین و متخصصین سلامت روان و تأکید بر اهمیت مذهب و معنویت در زندگی افراد جامعه است (کجباف،1387). در میان کسانی که به اهمیت مطالعات مذهبی اشاره کرده اند، می توان از بنیامین راش[1] (۱۷۴۵-۱۸۱۳) پدر روان پزشکی آمریکا یاد کرد؛ وی اظهار کرد «مذهب آن قدر برای پر ورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس» (کجباف و رئیس پور، 1387). ویلیامز جیمز بنیانگذار روان‫شناسی در آمریکا و نویسنده مقاله انواع تجارب مذهبی در سال ۱۹۰۲ بیان می کند: ایمان بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است . ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد و فقدان ایمان زنگ خطری است که شکست انسان را در برابر سختی های زندگی هشدار می‫دهد. یکی دیگر از موضوعات مهمی که در زندگی نوجوانان اهمیت دارد بحث سلامت روان است، موضوع سلامتی از بدو پیدایش بشر و در قرون واعصار متمادی مطرح بوده است اما هر گاه از آن سخنی به میان آمده عموماً بعد جسمانی آن مدنظر قرار گرفته و کمتر به سایر ابعاد به خصوص بعد روانی آن توجه شده است ( هاشمی و همکاران، 1387)سلامت روان به معنی اجرای موفقیت آمیز عملکرد درونی است که منجر به فعالیت های سازنده، برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه، توانایی تطبیق با تغییرات، یادگیری و اعتماد به نفس می‫شود (احمدی ، 1390).

با توجه به اهمیت توجه به دین و معنویت این پژوهش در همین راستا و با هدف بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش‫آموزان دبیرستان‫های دخترانه انجام شده است.

1-2-  بیان مسئله

یکی از هدف های بررسی‫های اسلامی در روان‫شناسی می‫تواند دست یافتن به الگوهای اسلامی در روان شناسی باشد که براساس آنها بتوان علت به وجود آمدن تداوم و پیشگیری از برخی اختلال های روانی را تبیین کرد و به راهکارها و معیارهای سودمندی در راستای پیشگیری و درمان اختلال های روانی و همچنین تأمین سلامت افراد جامعه دست یافت (کلانتری، ۱۳۷۸). یونگ ( 2000 ) دین را یکی از قدیمی ترین و عمومی‫ترین تظاهرات روح انسان دانست و از این رو، نمی‫توان دست کم اهمیت دین را به عنوان یک پدیده اجتماعی و تاریخی نادیده گرفت(نقل از احمدی، 1390). پارگامنت[2] ، نقش روان شناختی مذهبی را در کمک به مردم برای درک و کنا ر آمدن با رخدادهای زندگی توصیف نموده است : مذهب می تواند در ایجاد احساس امید، احساس نزدیک بودن به دیگران، آرامش هیجانی، فرصت خودشکوفایی، احساس راحتی، مهار تکانه، نزدیکی به خدا وکمک به حل مشکل مؤثر باشد (نیومن[3]  وپارگامنت،۱۹۹۰) معتقد بود که مذهب به سلامت روانی بیماران روانی کمک می کند و درنهایت اینکه او فساد اخلاقی را یکی از عوامل پیدایی مسئول بیماری های روانی می‫دانست (ریچاردسون[4]  ۱۹۷۸ ، به نقل از پهلوانی و دولتشاهی، ۱۳۷۵ ).  هیروث[5] اظهار کرد، فقدان باورهای مذهبی علت اصلی بیمار ی های روانی است وبیمار روانی از طریق آموزش اصول مذهبی بهتر درمان می شود به نقل از نیل من[6]  (2002).

پژوهشهای انجام شده در چند دهه گذشته نشان می‫دهد که ارتباط مثبتی بین مذهب و سلامت روان وجود دارد و روان شناسی مذهب حمایت های تجربی برای این عقیده فراهم کرده است . در یک مطالعه رابطه بین مذهبی بودن و معناداری زندگی وسلامت روانی توسط چامبر بنیاند[7] و همکاران ( ۱۹۷۸ ) و برگین و همکارانش با فراتحلیل ۲۴ مقاله پژوهشی به بررسی رابطه بین مذهب با بهداشت روانی پرداختند ؛ نتایج پژوهش ها نشان داد که در مجموع رابطه بین مذهب و بهداشت روانی مثبت است(خدارحیمی و جعفری،۱۳۷۷؛ نقل از احمدی 1390 ).

همچنین روی[8] و پیترسون[9] ( ۱۹۸۵) در مقاله پژوهشی خود با عنوان« جایگاه ایمان مذهبی در بهداشت روانی » نتیجه می گیرند که ایمان به خداوند و باور مذهبی در دوره های دشوار و تحمل ناپذیر ازجمله رویارویی با بیماری‫های سخت بدنی به انسان آرامش می بخشد. همچنین درمطالعه ای پرسمن[10] و همکاران ارتباط بین باورهای مذهبی، افسردگی و بهبودی بعد از جراحی لگن را در ۳۰ زن سالمند مورد بررسی قراردادند، این افراد همگی به علت شکستگی استخوان لگن مورد جراحی قرار گرفته بودند، نتایج نشان داد بیمارانی که باورهای مذهبی قوی تر داشتند و اعمال مذهبی را انجام می دادند نسبت به گروه دیگر کمتر افسردگی داشتند و راه طولانی تری را در هنگام ترخیص از بیمارستان پیاده روی کردند، همچنین دانستن خداوند به عنوان منشأ قدرت ، آرامش و انجام فرایض دینی به صورت معنی داری با درجه پایین افسردگی در هنگام ترخیص از بیمارستان ارتباط داشته است )پرسمن، لیونر، لارسون، استرین، ۱۹۹۰ ، به نقل از  محمدی، ۱۳90  ( همچنین فرانسیس[11] وهمکاران ( ۲۰۰۴ ) در پژوهش خود نشان دادند که تفاوت در نگرش های مذهبی مهم تر از اعمال مذهبی می تواند سلامت روانی افراد را پیش بینی کند. با توجه به پژوهش های کمی که درزمینه نگرش مذهبی و سلامت روان صورت گرفته است لذا این پژوهش بدنبال این است که آیا بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان های دخترانه کرمانشاه رابطه معنی داری وجود دارد؟

1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش

سبک زندگی افراد و چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی برای افراد هر جامعه ای از اهمیت بالایی برخوردار است از طرفی  رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند،زیارت و غیره …. می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت,موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست,تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد.

یک مطلب دیگر :

دانلود پایان نامه روانشناسی درباره مفهوم استرس

 به طوری که اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند,اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود(محمدی، 1390).

به همین دلیل گفته می‫شود که مذهب می تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله مؤثر باشد. به طور کلی مقابله مذهبی, متکی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی، برخورداری از حمایت های اجتماعی، حمایت روحانی و … همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می‫توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی، آسیب کمتری را متحمل شوند(صالحی فر،1382) . نتایجی که از این پژوهش بدست می‫آید می‫تواند با ارائه پیشنهادها و راهکارهایی کاربردی مورد استفاده آموزش و پرورش‫، خانواده‫ها و کلیه مراکز آموزشی قرار گیرد.

1-4- اهدف پژوهش

1-4-1- هدف اصلی

بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر کرمانشاه

1-4-2- اهداف فرعی

  1. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با کارکردجسمانی دانش آموزان .
  2. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با کارکرداجتماعی دانش آموزان .
  3. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با علائم اضطرابی دانش آموزان .
  4. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با علائم افسردگی دانش آموزان .

1-5- فرضیه های تحقیق

  1. بین نگرش مذهبی با کارکردجسمانی دانش آموزان رابطه وجود دارد
  2. بین نگرش مذهبی با کارکرداجتماعی دانش آموزان رابطه وجود دارد
  3. بین نگرش مذهبی با علائم اضطرابی دانش آموزان رابطه وجود دارد
  4. بین نگرش مذهبی با علائم افسردگی دانش آموزان رابطه وجود دارد

1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی

1-6-1- تعاریف مفهومی

نگرش مذهبی: نگرش مذهبی عبارتست از اعتقاد به اینکه یک نظام نامرئی در میان اشیا این جهان است و بهترین کار برای ما این است که خود را با این نظم هماهنگ کنیم (گنجی،1370)

سلامت روانی:توانایی سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود (احمدوند،1385)

1-6-2- تعاریف عملیاتی

نگرش مذهبی: نمره ای است که  آزمودنی ها از پرسشنامه استاندارد نگرش سنج مذهبی-براهنی بدست آورده اند.

سلامت روانی نمره ای است که آزمودنی ها  از آزمون استاندارد، سلامت روانی ( [12]GHQ) بدست آورده اند.

مذهب[13] از نظر لغوی

مذهب، اسم مکان از ریشه ذهب می باشد. و چون ذهب به معنی رفتن است پس مذهب یعنی « محلّ رفتن » ؛ و محلَ رفتن همان راه است. لذا مذهب یعنی راه. بر این اساس به هر کدام از مسیرهایی که افراد در یک دین پیش می گیرند مذهب گفته می شود[14].

تاریخچه  ادیان و مذاهب

نخستین دین بر اساس آنچه در قرآن، معجزه محمد امین (پیامبر اسلام) و همچنین تورات و انجیل آمده، یکتاپرستی بوده است که آدم نخستین پیامبر و انسان روی زمین، بر این دین بوده است. اما انواع بت پرستیهای مصنوعی و طبیعی بعد از او و به دلایل متفاوت بوجود آمده‌اند که برخی از آن‌ها نیز بت را نماینده خدا می‌دانستند. در این میان، بت‌های مصنوعی با سیمای بشری به مثابه آخرین و تکامل یافته‌ترین مذهب بت پرستی بوده‌است. پیوند دین و آدمی، پیوندی دیرین و پایدار، اما دستخوش تغییرات است. پس از ملت، مذهب، دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار می‌رود. دین، همچنان به عنوان مؤلفه‌ای بنیادین به حیات خود در جوامع گوناگون بشری ادامه خواهد داد، اما در عین حال، با تاثیر پذیرفتن انسان از زمانه و محیطی که به سرعت دگرگون می‌شود، جایگاه، نقش و عملکرد دین نیز دگرگون خواهد شد. از بزرگترین دینهای جهان می‌توان از دینهای ابراهیمی نام برد که همه از یک ریشه و منطقه‫ی خاورمیانه سرچشمه می‌گیرند و عبارتند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. از دینهای بزرگ دیگر در جهان می‌توان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوس نام برد. دینهای کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتی‌گری، مانی‌گری، مهرپرستی و جز اینها(عباسی، 1381).

اصول آثار نگرش مذهبی بر باورها

1-  اصل توحید

یکی از آثار روانی توحید این است که باورمندان به آن از قدرت تحمل زیادی در مصائب و مشکلات برخوردار می شوند. مصیبت و بلا نه تنها آنان را درهم نمی شکند و از پای نمی اندازد بلکه بر عمق و وسعت ایمان و باورشان می افزاید. آنان در سختیها، به خدا توکل می کنند و او را کافی می دانند.( سوره آل عمران، آیه 174) اینان در پناه توحید، هدف و سرْمنزل سعادت را می شناسند و راه آن را یاد می گیرند (هدایت).( سوره یونس، آیه 9)از دیگر آثار روانی و فردی توحید ثمربخشی است. مؤمن می داند که هر گامش او را یک قدم به هدف نزدیک می سازد،( سوره عنکبوت، آیه 69) تلاشش اثری مثبت و نیکو بر جای می گذارد(سوره انشقاق، آیه 6) و کمترین کوشش او ضایع نمی شود ( سوره کهف، آیه 30).

2-  اصل نبوت

اصل اعتقاد به این امر که «خداوند برای ابلاغ پیام خویش و هدایت بشر و ارائه دستور و برنامه زندگی مطلوب به او، کسانی را به عنوان پیامبر می فرستد» دارای این اثر روانی است که انسان، خود را رها شده و به خود وانهاده شده و در نتیجه حیران و سرگردان نمی یابد ؛ بلکه اطمینان دارد که به آسان ترین وجه می تواند به بهترین برنامه زندگی که متضمّن سعادت دنیا و آخرت و تأمین کننده مصالح جسم و روح او باشد، دست یابد. ضمناً لازم نیست برای یافتن حقایق، این در و آن در بزند و شخصاً به تجربه بپردازد و با آزمایش و خطا (در مواردی که ممکن باشد) راه درست زندگی را بشناسد و در نهایت هم مطمئن نباشد که آیا به نتایج درستی دست یافته است یا خیر و آیا توانسته است حقیقت را همان طور که هست دریابد یا احیاناً سراب را آب پنداشته و از حقایق به مجازها و از اصل هر چیز به سایه و نمونه ای بدلی از آن رسیده است.احساس رهانندگی و به خود وانهادگی، احساسی مخرّب و ویرانگر است و تهدیدی جدی برای سلامت روانی فرد به حساب می آید و در مقابل احساس تعلّق و اینکه کسی به فکر اوست و نسبت به سرنوشتش علاقه مند است و می خواهد و می تواند او را کمک کند و در شناختن و پیمودن راه سعادت یاریگر او باشد، احساسی مطلوب، خوشایند، مثبت و سازنده است و در سلامت روانی فرد نقش اساسی ایفا می کند(عباسی، 1381).

3-  اصل معاد

سومین اصل از اصول اعتقادی اسلام، اعتقاد به معاد است. معاد از ماده «عود» به معنای «بازگشت» است و در فرهنگ دینی به این معناست که همه انسانها پس از مرگ برای رسیدگی به اعمال و برخورداری از پاداش نیکیها و مکافات بدیها به سوی مبدأ (یعنی خداوند)، باز می گردند. اعتقاد به این اصل، دارای آثار متعدّد اجتماعی و فردی، روانی و رفتاری است. قرآن درباره معاد به چند نکته اساسی توجه دارد که عبارت اند از:

– این امر، قطعی است (.. و إنَّ الساعهَ آتیهٌ لا رَیبَ فیها)؛ (سوره حج، آیه 7)

– همگانی است (هذا یَومُ الفَصلِ جَمَعناکُم و الأولین) (سوره مرسلات، آیه 38)

– دقیق برگزار می شود (لا یُغادِر صَغیرهٌ و لا کَبیرهٌ إلّا إحصاها)؛( سوره کهف، آیه 49)

– عادلانه است (لایُظلمونَ فتیلاً).( سوره نساء، آیه 48)

از مهم ترین آثار باور به این اصل، می توان به امور زیر اشاره کرد:

بازدارندگی: آگاهی به این امر که پس از این زندگی، زندگی جاویدان دیگری وجود دارد و بر اساس باورها و اعمالی که فرد در این جهان کسب کرده سر از سعادت یا شقاوت، درمی آورد، هر انسانی را به فکر فرو می برد که اگر واقعاً چنین است پس نمی توان بی تفاوت بود و هر طور که خواست زندگی کرد، بلکه باید آن طور زندگی کرد که سرانجام برای پیمودن راه آخرت، آمادگیهای لازم را کسب نمود.یکی دیگر از آثار آگاهی و باور به معاد، وسعت افق دید است. انسان باورمند به معاد، زندگی را محدود به زندگی دنیوی نمی داند. اسلام به او چنین می آموزد که زندگی دنیا به منزله مقدمه ای برای حیات اخروی است. (عباسی،مجله حدیث زندگی،ص53،13،1381).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:31:00 ب.ظ ]




فصل دوم: مروری بر تحقیقات انجام شده

2- مروری بر تحقیقات انجام شده. 12

2-1- مقدمه:. 12

2-2- تعریف تفکر انتقادی. 13

2-3- تاریخچه تفکر انتقادی:. 15

2-4- عوامل بستر ساز تفکر. 18

2-5- ویژگی‌های ذهنی متفکر. 19

2-6- فعالیت‌های تشکیل دهنده تفکر انتقادی:. 20

2-7- خصوصیات تفکر انتقادی. 21

2-8- پنج نوع تکالیف نوشتاری برای تفکر انتقادی. 21

2-9- اهداف تفکر انتقادی. 22

2-10- مفاهیم و ابزارهای تفکر انتقادی. 22

2-11- ارتباط رشته‌های علوم انسانی با ترویج تفکر انتقادی و خلاق   23

2-11-1- فلسفه. 23

2-11-2- تعلیم و تربیت. 23

2-11-3- ادبیات. 24

2-12- ترکیب نظر فلاسفه و روانشناسان در تفکر انتقادی:   25

2-13- موانع تفکر انتقادی:. 26

2-14- روش‌های آموزش مهارت‌های تفکر انتقادی. 27

2-15- تفکر انتقادی و فراشناخت:. 28

2-16- تفکر انتقادی و حل مسئله:. 29

2-17- تفکر انتقادی و خلاقیت:. 30

2-18- آثار شناختی تفکر انتقادی:. 31

2-19- آثار اجتماعی تفکر انتقادی:. 32

2-20- آثار روانی تفکر انتقادی:. 32

2-21- آثار علمی تفکر انتقادی:. 33

2-22- تنش میان ذهنیت و عینیت در تفکر انتقادی:. 33

2-23- نظریه‌های یادگیری همسو با تفکر انتقادی:. 33

2-23-1- نظریه شناختی. 33

2-23-2- نظریه ساخت‌گرایی. 34

2-23-3- نظریه فراشناخت. 35

2-24- سلامت روانی:. 36

2-25- اصول اساسی بهداشت روانی:. 37

2-26- دو تفاوت بهداشت روان و سلامت روان:. 37

2-27- ابعاد سلامت روان:. 38

2-27-1- بعد جسمی. 38

2-27-2- بعد روانی. 38

2-27-3- بعد معنوی. 39

2-27-4- بعد اجتماعی. 39

2-28- هدف ایجاد سلامت روان. 39

2-28-2- پیشگیری ثانوی (درمان). 40

2-29- مفهوم سلامت روان از دیدگاه‌های مختلف. 41

2-29-1- مکتب روانکاوی:. 41

2-29-2- مکتب انسان‌گرایی. 44

2-29-3- مکتب رفتارگرایی. 45

2-29-4- مکتب زیست گرایی. 45

2-29-5- مکتب شناختی. 46

2-29-6- مکتب هستی گرایی. 46

2-29-7- مکتب بوم‌شناسی. 47

2-30- مروری بر تاریخچه مدل پنج عاملی:. 47

2-31- عوامل تاریخی مؤثر در نظریه‌های شخصیت:. 50

2-31-1- طب بالینی:. 50

2-31-2- روان‌سنجی:. 51

2-31-3- رفتارگرایی:. 51

2-31-4- روان‌شناسی گشتالت:. 51

2-35- عوامل زیستی شخصیت:. 52

2-35-1- نقش جنس:. 52

2-35-2- نقش سن:. 53

2-36- عوامل اجتماعی شخصیت:. 53

2-36-1- فرایند اجتماعی شدن:. 53

2-37-2- نقش اولین سال‌های زندگی:. 54

برای دیدن جزییات بیشتر و دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید

 

2-38- رویکردهای مطالعه شخصیت:. 54

2-38-1- نظریه‌های بیولوژیک: 54

2-38-2- نظریه‌:. 54

2-38-3- رویکرد روانکاوی:. 55

2-38-4- رویکرد انسان‌گرایی:. 55

2-38-5- رویکرد صفات:. 56

2-39- شخصیت و سلامت روان:. 57

2-40- شخصیت و تفکر انتقادی:. 58

2-41- تفکر انتقادی و سلامت روان:. 59

2-42- پیشینه پژوهش:. 60

فصل سوم: روش اجرای پژوهش

3- روش اجرای پژوهش. 65

3-1-طرح پژوهش:. 65

3-2- جامعه پژوهش:. 65

3-3- نمونه و نمونه‌گیری:. 65

3-4 ابزارهای پژوهش. 66

3-4-1 پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28):. 66

3-4-2 پرسشنامه پنج عاملی نئو:. 66

3-4-3  آزمون گرایش تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI):. 67

3-5 روند اجرای پژوهش. 67

3-6 شیوه تجزیه‌وتحلیل:. 68

فصل چهارم: تجزیه‌وتحلیل داده‌ها

4- یافته‌ها. 70

4-1- پیش درآمد. 70

4-2-2- ماتریس همبستگی صفر مرتبه بین متغیرها. 72

4-3- یافته‌های استنباطی. 73

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری، پیشنهادات

5-بحث و نتیجه‌گیری. 82

5-1- نتیجه‌گیری:. 82

محدودیت‌ها، مشکلات و موانع تحقیق:. 87

پیشنهادات. 88

منابع:. 89

ضمایم و پیوستها. 95

چکیده:

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه پنج عاملی شخصیت و گرایش تفکر انتقادی با نقش واسطه‌ای سلامت روان دانشجویان روان‌شناسی شهر یاسوج می‌باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان رشته روان‌شناسی دانشگاه آزاد و پیام نور واحد یاسوج در سال تحصیلی 92-91 می‌باشد که از این جامعه تعداد 200 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای ساده انتخاب شده‌اند. ابزار جمع‌آوری این پژوهش عبارتند از: پرسشنامه گرایش تفکر انتقادی (CCTDI)، پرسشنامه پنج عامل شخصیتی نئو، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ). جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از روش‌های آماری همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیون و همچنین نرم‌افزار لیزرل جهت تعیین نقش واسطه‌ای سلامت روان بین تیپ شخصیتی و نگرش تفکر انتقادی استفاده شده است، از یافته‌های به دست آمده می‌توان گفت: همچنان که تیپ‌های شخصیتی قدرت پیش‌بینی گرایش به تفکر انتقادی را ندارند، سلامت عمومی هم نمی‌تواند نقش واسطه‌ای بین تیپ شخصیتی و گرایش به تفکر انتقادی را داشته باشد. رابطه بین سلامت عمومی و تیپ شخصیتی معنادار می‌باشد، پنج عامل شخصیت می‌توانند سلامت عمومی را به ترتیب زیر پیش‌بینی و تبیین کنند: روان رنجور خویی در شخصیت به صورت مثبت و توافق پذیری و برون‌گرایی به صورت منفی اختلال سلامت روان را تبیین می‌کنند. رابطه نشانه‌های جسمانی و پنج عاملی شخصیت بدین گونه بود که روان رنجور خویی، به صورت مثبت و انعطاف‌پذیری به صورت منفی اختلال نشانه‌های جسمانی را پیش‌بینی می‌کنند. رابطه بین بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی با پنج عامل شخصیت به این صورت است که روان رنجورخویی به صورت مثبت و توافق پذیری به صورت منفی بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی را پیش‌بینی می‌کند، همچنین رابطه بین برون‌گرایی و افسردگی به صورت مثبت و معنادار تبیین شده است، رابطه بین نارساکنش وری اجتماعی و پنج عامل شخصیت کمتر از 10 درصد گزارش شده که این رابطه معنادار می‌باشد، همچنین بنا بر یافته‌های جانبی رابطه بین سلامت روان و گرایش تفکر انتقادی به صورت مثبت و معنادار حاصل گردیده. /05.>p                         

کلمات کلیدی: گرایش تفکر انتقادی، ویژگی‌های پنج عاملی شخصیت، سلامت عمومی

یک مطلب دیگر :

 

 1- مقدمه و بیان مسأله

1-1- مقدمه:

 تفکر انتقادی به عنوان یک فعالیت مثبت، فرایندی ضروری برای رشد هر جامعه و سازمان به شمار می‌رود (برخورداری، جلال منش، محمودی 1390).

در سال‌های اخیر متخصصان علوم تربیتی در مورد ناتوانی شاگردان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کرده‌اند؛ زیرا رشد و پرورش مهارت‌های فکری شاگردان همیشه مسئله‌ای پیچیده در آموزش بوده، ولی امروزه حالتی بحرانی به خود گرفته است، چون برونداد اطلاعاتی فرهنگ ما از قدرت تفکر انتقادی ما درباره آن اطلاعات فراتر رفته است (برخورداری و همکاران 1390).

تفکر انتقادی می‌تواند اندوخته‌های علمی را به حیطه عمل بکشاند و به کار گیرد. تفکر انتقادی در واقع راهی جهت از بین بردن خلأ و شکاف بین تئوری و عمل است. برای به کار بردن یک مهارت، شخص باید هم آن مهارت را داشته باشد و هم گرایش و تمایل به استفاده از آن را، لذا، تربیت متفکر انتقادی باید شامل دو جنبه‌ی، ایجاد مهارت‌های تفکر انتقادی و گرایش به تفکر انتقادی باشد. در حقیقت بدون گرایش مثبت به تفکر انتقادی این نوع تفکر رخ نداده و یا زیر سطح استاندارد نمود می‌کند (برخورداری و همکاران 1390).

تفکر انتقادی به عنوان یکی از شاخه­های مهم مقوله تفکر، مورد توجه بزرگترین سازمان‌های آموزشی بهداشتی و پزشکی جهان قرار گرفته است (فعال استاد زر، صبوری کاشانی، کریمی مونقی، قریب 1391).

از یک سو، مشکلات مرتبط با سلامتی، باعث اختلال در توجه شده و فرآیند تفکر دانشجویان را مختل می‌سازد و از سویی دیگر، توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه­های کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روان بهتری برخوردارند به‌عبارت‌دیگر، دانشجویانی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و سلامت روان پایین‌تری دارند. تحقیقات نشان داده فرآیندهای سطوح بالای فکری افراد بر رفتارهای آنان تأثیر می‌گذارند و برخی اوقات از طریق استدلال افراد می‌توان رفتارهای مربوط به سلامت آنان را پیش‌بینی نمود. در واقع، نگرش افراد در مورد رفتارهای مربوط به بهداشت و سلامت یعنی ارزیابی آنان در مورد این رفتارها، نقش مهمی در سلامت روانشان دارد همان‌گونه که استنباط می‌شود، استدلال و ارزشیابی به عنوان مهارت‌های تفکر انتقادی تأثیر مهمی بر رفتار و سلامت افراد دارند (حسینی، بهرامی،1390).

یکی دیگر از عوامل مؤثر در سلامت روان، تفکر انتقادی است که در عصر حاضر توجه بی‌سابقه‌ای به آن می‌شود. هیأت های ملی خاص رسیدگی به کیفیت نظام آموزشی، به فقدان توانایی تفکر انتقادی در برنامه‌های درسی نظام‌های آموزشی اذعان کرده و خواهان گنجانیدن آموزش تفکر انتقادی در برنامه‌های درسی شده‌اند. دانشجویانی که روی مسایل تفکر و تمرکز می‌کنند، با موقعیت‌های مختلف، بهتر سازگار گشته و در نهایت از سلامت روان بهتری برخوردار خواهند بود در مقابل، افرادی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و در نتیجه سلامت روانی کمتری خواهند داشت. تحقیقات نشان داده است که قرارگیری در موقعیت‌های آموزشی مربوط به سلامتی با توجه به تجزیه‌وتحلیل، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه‌ها، مهارت‌های تفکر انتقادی را افزایش می‌دهد (کارشکی، پاک مهر،1390).

با توجه به مسائلی که در مورد سلامت عمومی گفته شد، دانشجویان برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمی و توانایی مؤثر کار کردن در شرایط و به طور کلی برای حفظ سلامت عمومی خود باید توانایی تفسیر، تحلیل و ارزیابی مسائل مختلف را داشته باشند و این امر بدون برخورداری از مهارت‌های تفکر انتقادی غیرممکن خواهد بود. برنامه‌های آموزشی باید مؤلفه‌های تفکر انتقادی از جمله توانایی ارزشیابی، تحلیل، استنباط، استدلال قیاسی و استقرایی را به دانشجویان آموزش دهد، زیرا در غیر این صورت سلامت عمومی آنان به خطر افتاده و ممکن است دچار اختلالات روانی شوند (فعال استاد زر و همکاران 1391).

نباید از این مهم غفلت نمود که افراد با توجه به ویژگی‌های فرهنگی خود و تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی دارای روش خاصی برای تفکر و پردازش اطلاعات هستند، اعتقاد بر این است که ویژگی‌های شخصیتی، تعیین کننده تفکر و به دنبال کننده اموری هستند که از تفکر نشأت می‌گیرند. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی محسوب می‌شود. نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کرده‌اند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصیتی است. این طرح پیشنهادی به یک تئوری دو عاملی اشاره دارد: یک عامل، توانایی نگرش تفکر انتقادی است که این‌گونه مطرح می‌شود “گام اول در تجزیه‌وتحلیل اهداف، تصمیمات، برنامه‌ریزی، تدریس و ارزیابی، نگرش تفکر انتقادی است و بر این اساس نگرش تفکر انتقادی به ویژگی‌ها و توانایی‌ها تقسیم می‌شود.” عامل دوم، عمل کردن به توانایی‌های شناختی یا به صورت جداگانه، همان ویژگی‌های شخصیتی است. در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکران انتقادی مطرح می‌شود (سلطان قرایی، علایی،1390).

1-2- بیان مسئله:

در جهان‌ امروزی هر انسانی برای درست زیستن نیازمند فراگیری درست فکر کردن می‌باشد.

تفکر انتقادی[1] در واقع به نقد و تحلیل کشیدن تأثیرات رسانه‌ها و همسالان، تحلیل نگرش‌ها، ارزش‌ها، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات و عوامل تأثیرگذار بر آن‌ها و شناسایی اطلاعات مرتبط و منابع اطلاعاتی است (ایران‌نژاد،1379).

تفکر انتقادی فرآیند فعالیت منظم عقلانی و ماهرانه­ی مفهوم‌سازی، کاربرد، تجزیه‌وتحلیل، ترکیب و ارزشیابی مجموعه‌ای از اطلاعات و یا تعمیم آن می‌باشد که به وسیله‌ی مشاهده، تجربه، اندیشه، منطق یا ارتباط به عنوان راهنمای نگرش و رفتار عمل می‌نماید (همان منبع). در ادبیات تربیت انتقادی فرد نقاد کسی است که در جستجوی عدالت و رهاسازی است. وی نه تنها بی‌عدالتی را نمی‌پذیرد، بلکه درصدد تغییر آن است.  قبل از هر چیز باید بدانیم که دانش، ویژگی‌های شخصیتی و آزادی، عواملی هستند که بستری برای تفکر انتقادی فراهم می‌کنند منظور این است که شخص تا در یک زمینه، دانش کافی نداشته باشد نمی‌تواند منتقد آن حیطه باشد. او باید ویژگی‌های شخصیتی کنجکاوانه داشته باشد و دیگر اینکه در محیطی که اندیشه‌ها، مقتدرانه تحمیل می‌شود نباید به انتظار یک متفکر منتقد نشست. از دیرباز انسان در اندیشه بهداشت و سلامتی بوده است؛ اما ارتقاء سلامت به عنوان یک مفهوم منسجم و بخش اساسی از نهضت جدید بهداشت عمومی، مفهوم کاملاً نوینی در زمینه بهداشت است، (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

سلامت روانی[2] نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می‌کند سلامت عمومی به رفاه کامل ذهنی، روانی و اجتماعی هر فرد که بین این ابعاد تأثیر متقابل و پویا وجود دارد اطلاق می‌شود؛ بنابراین سلامت روان، به عنوان یکی از ملاک‌های سلامت عمومی افراد که عبارت است از احساس خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکا به خود، ظرفیت رقابت، تعلق بین نسلی و خود شکوفایی بالقوه فکری، هیجانی است، در نظر گرفته می‌شود. کریسنی[3]، سلامت روان را حالت ذهنی همراه با سلامت هیجانی نسبتاً رها شده از نشانه‌های اضطراب و ناتوانی در برقراری روابط سازنده، مقابله با خواسته‌ها و محرک‌های تنش‌زای زندگی می‌داند (معروفی، یوسف زاده، بخشکار،1391).

تفکر انتقادی نیز مانند سایر مهارت‌هاست، هر فرد شیوه خاص خود و توانمندی خاص خود را دارد ولی همه می‌توانند با کسب آگاهی و آموزش آن را کسب کنند در گذشته می‌آموختیم که چگونه مطلب خود را حفظ کنیم که درک و یادسپاری بهتری داشته باشیم اما اکنون می‌دانیم که حفظ کردن مطالب برای فکرها و مغزها بی‌فایده است و کمکی برای درک اطلاعات نمی‌کند (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

دانشجویان، سازندگان فردای کشور هستند و نقش آنان به عنوان سرمایه‌های انسانی در آینده کشور بسیار با اهمیت است در این میان تفکر انتقادی و سلامت روان دانشجویان از اهمیت بسیاری برخوردار است، گزارش‌ها حاکی از آن است که دانشجویان دانشگاه‌ها نیز به عنوان بخشی از نیروی جوان جامعه از آسیب‌های مختلف روانی – اجتماعی در امان نیستند و بعضاً در معرض خطر آسیب‌های اجتماعی هستند (ساعد، رسولی زاده، قنبری هاشم‌آبادی، شیرین زاده دستگیری، عالمی خواه، کاظمینی،1389).

آموزش تفکر انتقادی به عنوان یکی از اهداف آموزش عالی امری ضروری است. از یک سو مشکلات مرتبط با سلامتی باعث اختلال در توجه شده و فرایند تفکر دانشجویان را مشکل می‌سازد و از سوی دیگر توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه‌ای کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روانی بهتری برخوردارند، بهداشت روانی حالت خالی از روان است که سبب بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان می‌گردد و به فرد کمک می‌کند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشند. ویسینک و فوریه الگوی چند بعدی از سلامت روان را ارائه کردند در این الگو، سلامت روان ترکیبی از عناصر مختلف است که بعضی از این عناصر عبارتند از: پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود پیروی، غلبه بر محیط، هدفمندی در زندگی، رشد شخصیتی (خندقی، پاک مهر،1390).

در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکرانه انتقادی مطرح می‌شود. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی منصوب می‌شود، نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کردند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصی است (سلطان قرایی، علائی،1390).

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش:

با وجود اینکه سال‌های درازی است که مفهوم و ضرورت ایجاد تفکر انتقادی در بین محصلان مطرح شده است، محصلان ما هنوز جرأت نمی‌کنند که بگویند «من»، معمولاً می‌گویند «ما». دانش‌آموز اما بایستی بتواند «من» بگوید، تشویق شود که نظر خود را داشته باشد، با دیگران از جمله با آموزگار خویش بحث کند و نترسد از آنچه حقیقتش می‌داند، دفاع کند. «می‌اندیشم، پس هستم!» بدا به حال مردمانی که در میان آنان عکس این سخن صادق باشد: هستم، چون نمی‌اندیشم.

تحقیقات نشان داده است که تفکر انتقادی در میان دانشجویان ما نسبت به دانشجویان هم رشته در کشورهای دیگر تا حد قابل‌توجهی پایین است، یعنی بیشتر دانش‌آموزان و دانشجویان ما در حین تحصیل، به دنبال گرفتن مدرک بوده‌اند و نه تجهیز خودشان به مهارت‌های فکری. اصولاً چنین آموزش‌هایی به دانش‌آموزان و دانشجویان ما کمتر داده می‌شود و معمولاً از آن‌ها می‌خواهند یا وادار می‌شوند جزوه بردارند، یا جزوه ردوبدل کنند، کتاب بخرند و مطالبی را حفظ کنند. درصورتی‌که در فرایند یادگیری تفکر انتقادی به دانشجویان آموزش می‌دهند که مطلب را بخوانند، آن را درک کنند و تجزیه‌وتحلیل کننده؛ یعنی تفکر انتقادی را یاد بگیرند و به کار هم ببرند (همان منبع).

1-4- اهداف پژوهش:

اهداف کلی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:30:00 ب.ظ ]




2-1-4- نیازهای زیستی دوره نوجوانی. 17

2-1-5- نیازهای عاطفی مرحله نوجوانی. 18

2-1-6- نیازهای اجتماعی نوجوان. 18

2-2- تعریف خانواده وعملکرد آن. 19

2-2-1-  خانواده و اهیمت آن. 21

2-2-2-  ویژگی های خانواده. 22

2-2-3- کارکردهای خانواده. 24

2-2-4- انواع خانواده. 24

2-3- سبک های فرزند پروری. 26

2-3-1- تاریخچه سبک های فرزند پروری. 28

2-3-2- تنوع فرهنگ و فرزند پروری. 30

2-3-3- نظریه بامریند. 31

2-3-4- انواع متفاوت والدین در فرزند پروری. 32

2-3-5-  نظریه اریکسون. 33

2-3-6- الگوی زیگلمن. 34

2-3-7- الگوی شفر. 36

2-3-8- نظریه آدلر. 37

2-3-9- طبقه اجتماعی و سبک فرزندپروری. 38

2-4- تعریف هویت. 39

2-4-1- انواع هویت. 40

2-4-2- هویت ازدیدگاه روزنبرگ. 43

2-4-3- دیدگاه اریکسون درباره هویت. 47

2-4-4- دیدگاه مارسیا درباره هویت. 48

2-4-5- دیدگاه بروزنسکی درباره هویت. 50

2-5- پیشرفت تحصیلی. 51

2-6- مسئولیت پذیری. 53

2-6-1- خود مختاری ومسئولیت پذیری. 54

2-6-2- عزت نفس ومسئولیت پذیری. 54

2-7- واقعیت درمانی گلاسر. 55

2-8- زمینه پژوهش در داخل ایران. 57

2-9- زمینه پژوهش خارج از کشور. 62

فصل سوم روش پژوهش. 65

3-1- روش پژوهش. 66

3-2- جامعه آماری. 66

3-3- حجم نمونه و شیوه نمونه گیری. 66

3-4- ابزار پژوهش. 66

3-4-1- پرسشنامه محیط خانوادگی. 67

3-4-2- پرسشنامه مسئولیت پذیری. 68

برای دیدن جزییات بیشتر و دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید

 

فصل چهارم یافته های پژوهش. 70

4-1- بررسی وضعیت پاسخ گویان. 71

4-1-1- سن پاسخ گویان. 71

4-1-2- مقطع تحصیلی. 72

4-1-3- رشته تحصیلی. 72

4-2- بررسی وضعیت والدین پاسخ گویان. 73

4-2-1- سن پدر. 73

4-2-2- سن مادر. 74

4-3- بررسی وضعیت پاسخ گویان در خانواده. 74

4-3-1- چندمین فرزند بودن. 74

4-4-2- تعداد فرزندان خانواده. 75

4-5- داده های استنباطی. 75

4-5-1- همبستگی پیرسون بین سبک آزاد گذار و مسؤلیت پذیر نوجوانان   76

4-5-2- همبستگی اسپیرمن بین سبک استبدادی و مسئولیت پذیر نوجوانان   76

فصل پنجم بحث ونتیجه گیری. 77

5-1- بحث ونتیجه گیری. 79

نتیجه فرضیه اول. 79

نتیجه فرضیه دوم. 79

نتیجه فرضیه سوم. 79

5-2- محدودیتها. 82

5-3- پیشنهادات کاربردی. 82

5-4- پیشنهادات پژوهشی. 82

منابع. 84

منابع فارسی. 84

منابع لاتین. 93

پیوست ها. 97

چکیده

هدف تحقیق: این پژوهش با هدف بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری والدین با مسئولیت پذیری در نوجوانان دختر 15 تا 18 ساله شهرستان دالاهو، صورت گرفت.

روش تحقیق: پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها ، همبستگی است. جامعه این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر دبیرستان های شهرستان

یک مطلب دیگر :

پایان نامه رایگان درمورد درآمدهای نفتی، اقتصاد ایران، هزینه مبادله، نرخ رشد

 دالاهو،  که در سال92-93 مشغول به تحصیل بوده اند، تشکیل داد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 200 دانش آموز دختراز جامعه مورد تحقیق انتخاب شدند که با ابزارهای پرسشنامه مسئولیت پذیری ومحیط خانوادگی مورد اندازه گیری قرار گرفتند.

نتایج: نتایج در همبستگی پیرسون نشان می­دهد که بین سبک مقتدرانه و مسئولیت پذیری نوجوانان رابطه وجود دارد. همچنین نتایج در همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه نشان می دهند که 1- بین سبک آزاد گذار و مسئولیت پذیری نوجوانان رابطه وجود ندارد .2- بین سبک استبدادی و مسئولیت پذیری نوجوانان رابطه وجود دارد.

کلید واژه گان: شیوه های فرزند پروری، مسئولیت پذیری، نوجوانان دختر

فصل یکم

مقدمه پژوهش

 1-1- مقدمه

خانواده مهمترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین پرورشگاه فرد محسوب می­شود. بیان هر سخنی در باره تربیت کودک و نوجوان، بدون توجه به نقش حیاتی خانواده ناقص است(به پژوه،1380)عملکرد خانواده به زمینه های مانند خانواده در هماهنگی با تغییرات ،حل تعارضات وتضاد ها ،همبستگی بین اعضا، موفقیت در اعمال الگوهای انضباطی ،رعایت حدومرزبین افراد واجرای مقررات واصول بر این نهاد با هدف حفاظت از کل سیستم خانواده بستگی دارد(گلدنبرگ [1]وگلدنبرگ،1998). امروز جامعه در حال پیشرفت، نیازمند افرادی مسئول و خودکفا است و آموزش مسئولیت پذیری به کودکان نیازمند جوی خاص در خانه و مدرسه است.بایستی شرایطی فراهم کرد تا کودکان و نوجوانان، ابزارهای نگرش و ارزشیابی پیدا کنند تا به کمک آنها بتوانند بهتر تصمیم گیری کنند. تصمیماتی که آنان را در این دنیای پیچیده به سوی زندگی بارور و رضایت بخش رهنمون کند. انسانهای امروز بیش از بیش نیازمند پذیرش مسئولیت برای زندگی و سرنوشت خود هستند و این امر میسر نمی شود مگر اینکه مبنای آموزش و پرورش آنها مبتنی بر افزایش درک کودکان و نوجوانان در مورد نقش خود آنها به تعیین سرنوشت و ساخت کیفیت زندگیشان باشد و برای رسیدن به این اهداف، سعی و کوشش و برنامه ریزی دقیق لازم است.  اصل مسئولیت عبارت است از: «افزایش مقاومت فرد در برابر شرایط، تا به جای پیروی از فشار های بیرونی از الزام‏های درونی تبعیت کند که احساس مسئولیت یا احساس تکلیف نامیده می‏شود (باقری،1374) به عبارت دیگر، معنای مسئولیت این است که مددجو دیگران را به خاطر احساسات، افکار، تکانه‏ها و رفتارهای خود سرزنش نکند و مسئولیت آنها را بپذیرد و بداند آنچه را به دیگران نسبت می‏دهد (فرافکنی‏ها) در واقع متعلق به خود اوست.(ساسانی، 1382).

حوزه مسئولیت انسان شامل مسئولیت فردی، خانوادگی، اجتماعی، نزدیکان، و مسئولیت در برابر عهد و پیمان الهی است. (فرهادیان ، 1378) تناسب تکلیف با توان فرد و عمل به تکالیف از جمله نکات مهم در جهت افزایش مسئولیت است. تناسب تکلیف با ظرفیت و توان نوجوان از بروز احساس شکست در او جلوگیری می‏کند؛ احساسی که منجر به تسلیم شدن و سلب مسئولیت فرد می‏شود. در حوزه عمل قرار گرفتن نیز موجب افزایش حس مسئولیت شده، یک احساس ارزشمند و عشق را در دل انسان پدید می‏آورد، اما قرار گرفتن در دایره «آرزوها»، به بی‏اعتنایی نسبت به پذیرش مسئولیت و سلب اختیار و در نتیجه، شکست می‏انجامد؛ شکستی که احساس بی‏ارزشی را در پی دارد. امام علی )ع) در این زمینه می‏فرمایند: «عمل را رفیق خود قرار ده، اما آرزویت دشمن توست».(ساسانی، 1382). پژوهشهای وسیعی که در زمینه برخورد والدین با فرزندانشان صورت گرفته حاکی از آن است که روشهای تربیتی، الگوهای رفتاری و واکنشهای والدین، که تحت عنوان شیوه های فرزند پروری که مورد بحث قرار می گیرد اثرات طولانی مدت و عمیقیبر رفتار، عملکرد، ایجاد سازگاریها و مهارتهای مختلف در فرزندان و بطور کل رشد همه جانبه آنان دارد. در اینجا محقق در نظر دارد تا رابطه شیوه های فرزند پروری والدین با مسئولیت پذیری نوجوانان را مورد بررسی قرار دهد.

1-2- بیان مساله

خانواده نخستین پایگاه تربیتی و قطعاً اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح احیاء و شکوفایی استعدادهای کودکان است. بخش عمده ای از پرورش صحیح عقل و عاطفه که پایه­ی اساس سعادت انسان را تشکیل می دهد بر عهده­ی والدین می­باشد که باید از کودکی شروع شود (رحیم زاده،1381).  آدلر اولین کسی بود که به تاسیس درمانگاههای مشاوره و راهنمایی کودک پرداخت تا جائیکه شاگردانش اموزش فرزند پروری را در فهرست کارهایشان قرار دادند( علیزاه، 1383). به نظر آدلر[2] پدر باید کودک را طوری تربیت کند که آزادانه سوال بپرسد، پاسخ های کامل دریافت کند. به پیگیری علایق شخصی تشویق کند، فرزند را دست کم نگیرد، برای مادر وی جانشین پیدا نکند و در فراهم کردن نیازهای مادی وی کوشا باشد. وی معتقد است که این وظایف و رفتارها از سبک زندگی پیروی می کند و اگر سبک زندگی سالمی داشته باشد به این وظایف ونقشها آگاهی داشته و پایبند هستند، در غیر اینصورت نمی توانند حمایت کننده خوبی برای فرزندانشان باشند.(آلن ، 1994، به نقل از چاکرالحسینی ابرقویی،1385). شیوه های تربیتی والدین از عوامل مهم  و تاثیر گذار در تکوین شخصیت و ساز گاری او با شرایط مختلف اجتماعی و تحصیلی است (حسینی،1387). طبق دسته بندی بامریند در یکی از سبکهای فرزندپروری استبدادی، مقتدر و سهل گیرانه قرار می گیرد. والدین مستبد معمولاً دارای تعامل سرد همراه با کنترل زیاد با فرزندان هستند، در حالیکه والدین مقتدر کنترل همراه با رابطه گرم و پاسخگویی به فرزندان را شیوه خود می دانند، در مقابل والدین سهل گیر از فرزندان خود انتظارات اندکی داشته و هیچگونه کنترل و پاسخگویی نسبت به آنان ندارند(رجایی ،1387). همچنین عملکرد خانواده یکی از شاخصهای مهم تضمین کننده زندگی وسلامت روانی خانواده و اعضای آن است. تحقیقات نشان دادند در خانوادههایی که ارتباط میان اعضا و تعاملات داخل خانواده براساس صمیمت وتفاهم بین افراد استوار است همه اعضا نسبتاً علیه فشارهای زندگی مقاوم ومصون هستند. عملکرد خانواده با سلامت روانی اعضاء ارتباط دارد (قمری،1390). تحقیقات مختلف رابطه اختلال در عملکرد خانواده ومشکلات متعدد اعضای آن را نشان دادند، از جمله میلر[3] وهمکاران 2002؛ فرانکر[4]، کمبل[5]، سیدز [6]،2002؛پرکوم [7]وهمکاران،2005؛ کای- کن [8]و همکاران،2006؛ هر ، هامن و برنان [9]، 2008؛ صیادی، 1381؛یوسف نژاد، 1386؛ عباسی وهمکاران ، 1388(قمری،1390).  نویکی وکانتون (1994) نشان دادند که کنترل وصمیمیت والدین متغیرهای مهمی در رشد کودک هستند و همچنین محیطی که فرزندان در آن رشد می یابند در رشد انتظارات تعمیم یافته آنها بسیار مهم است . والدین که انتظارات درونی بیشتری از فرزندان خود دارند و به فعالیتهای فرزندان پاداش می دهند فرزند انها دارای کنترل دورنی می شود . چون در چنین موقعیتهایی مهمترین و اساسی ترین نکته ای که کودک می آموزد احتمال اخذ تقویت در قبال رفتارهای خود است. ولی چنانچه والدین رفتاری منع کننده، محدود کننده وطرد کننده همراه با انتقاد و خصومت به فرزندانشان اعمال نمایند، فرزند آنها دارای مکان کنترل بیرونی می شود.( یاسائی،1390(. در واقع چون عامل اصلی پرورش کودک والدینش هستند، ونگرش ورفتار والدین طبق نظریه روانشناسی فرد نگر آدلر[10] درباره سبک زندگی از الگوی مشخصی تبعیت می کند؛ می توان رابطه رویه مشخص والدین با روشهای تربیتی آنها را مورد بررسی قرار داد. نتایج پژوهشهای زیادی بیانگر این است که بین شیوه ای فرزند پروری والدین وعملکرد والدین با اختلالات روانشناختی فرزندان ارتباط معناداری وجود دارد.(ملسون[11]،2012؛ بشارت،عزیزی،پورشریفی.1390). پژوهشهای متعددی در رابطه با شیوه های فرزند پروری والدین ومسئولیت پذیری و بلوغ و سازگاری اجتماعی صورت گرفته است، که از آن جمله می توان به پژوهش سهرابی،(1391)، تحت عنوان رابطه عملکرد خانواده و سبکهای فرزند پروری با سازگاری اجتماعی دانش آموزان اشاره نمود؛ ونیز به پژوهش احمدی(1392)، تحت عنوان نقش شیوه های فرزند پروری بر خودپنداره وبلوغ اجتماعی دانش آموزان اشاره نمود. همچنین پژوهش هدایتی، فاتحی زاده، بهرامی ، اعتمادی وآکوچکیان(1389)، تحت عنوان رابطه شیوه های فرزند پروری والدین و مسئولیت پذیری نوجوانان دختر و پسر اشاره نمود. این پژوهش به طور خاص، میزان تأثیر سبک‏های والدینی (شیوه‏های فرزندپروری) را بر مسئولیت‏پذیری نوجوان بررسی می‏نماید.

1-3- اهمیت وضرورت تحقیق

اهمیت وضرورت رفتار والدین و مربیان به طور کلی بزرگترها با نوجوانان وکودکان خود ازاهمیت خاصی بر خورد است وآنها هستند که باکنش های بهنجار و ناهنجار خویش گاهی سر نوشت کودکان خود را تغییر می دهند و او را بیراهه می کشانند و یا راه درست زندگی را به او نشان می دهند دانستن این موضوع که فرزندان ما در سنین نوجوانی دستخوش چنین تغییراتی می شود و او باید خود را با تمام این تغییرات هماهنگ کند و به جای ایجاد نگرانی در نوجوانان احساس امید را در او پرورش داد پدر و مادر آگاه و فهمیده محیطی سرشار از محبت و تفاهم را به وجود می آورند و به فرزندان خود فرصت می دهند مشکلات و مسائل دوره­ی نوجوانی را به آسانی درمحیط خانواده حل نمایند والدین با مهرو محبت این حمایت را در نوجوان ایجاد کر ده و منجر به ارتقای سلامت روانی کودک و نوجوان می گردد . از آنجا که دانش آموزان از اقشار مستعد وبرگزیده جامعه و سازندگان آینده کشور وجامعه خویش هستند، توجه با مسائل آنها تاثیر بسزایی در یادگیری وافزایش آگاهی علمی و موفقیتهای تحصیلی و آموزشی آنها خواهد داشت. محیط دبیرستان به خاطر مسائل وچالشهایی که دارد، برای افراد استرسهای خاصی را به همراه دارد. بنابراین این مساله نیازمند آن است که فرد سازگاری و مقاومت بیشتری را در برابر مشکلاتی که با آنها مواجه است، داشته باشد. از آنجا که فرد با ورود به دبیرستان با افراد از خانواده های متنوع روبرو می شود ، نیازمند آن است که مسئولیت رفتارها و کارهای خودرا قبول کنند است. این عوامل باعث می شود که روانشناسان ومشاوران به مسئولیت پذیز بودن دانش آموزان توجه بیشتری نشان دهند. با توجه به اینکه خانواده نخستین و بادوام ترین عامل تاثیر گذار در رشد شخصیت وعملکرد و نحوه تربیت فرزندان می باشد، لذا مهم ترین نقش را در چگونگی رفتار وخصایص بعدی دارد. در واقع این پژوهش در صدد یافتن بهترین روشهای تربیتی والدین برای بهبود وافزایش مسئولیت پذیزی فرزندانشان می باشد.

1-4- اهداف پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:29:00 ب.ظ ]