کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


آخرین مطالب



جستجو


 



2-2-4-3 نظریه سائق. 17

2-2-4-4 نظریه  ناکامی-  پرخاشگری. 17

2-2-4-5 نظریه شناخت اجتماعی. 18

2-2-4-6 نظریه شناختی. 19

2-2-4-7 الگوی عمومی پرخاشگری  (GAM). 19

2-2-4-8مدل شرمساری-پرخاشگری تانجی. 22

2-2-4-9 نظریه انتقال هیجان. 22

2-2-4-10 نظریه فردیّت­زدایی–پرخاشگری زیمباردو (1969). 24

2-2-5 تفاوت­های جنسیتی در پرخاشگری. 24

2-3 سبک­ها یا شیوه­های فرزندپروری. 24

2-3-1 تعریف فرزندپروری. 24

2-3-2 دیدگاه­های نظری سبک­های فرزندپروری. 26

2-3-2-1 دیدگاه شیفر. 26

2-3-2-2 دیدگاه آلپورت. 26

2-3-2-3 دیدگاه­های بالدوین، کلهورن و پریس. 27

2-3-2-4دیدگاه بامریند. 27

2-4 مهارت­های اجتماعی. 30

2-4-1 عوامل تعیین کنندۀ مهارت­های اجتماعی. 32

پیشینه تجربی. 35

نتیجه­گیری. 38

فصل سوم

3-1 مقدمه. 40

3-2 جامعه آماری. 40

3-3 نمونه، روش نمونه­گیری و روش اجرا. 40

3-4طرح پژوهش. 41

3-5 ابزارهای پژوهش. 41

3-6 روش تجزیه و تحلیل. 42

فصل چهارم

4-1 مقدمه. 45

4-2یافته­های توصیفی پژوهش. 45

4-3: تحلیل استنباطی داده­های پ‍‍ژوهش. 56

فصل پنجم

5-1 بحث. 64

5-2 نتیجه­گیری. 67

5-3 محدودیت­ها. 68

5-4 پیشنهادهای کاربردی. 68

5-5 پیشنهادهای پژوهشی. 68

منابع و مآخذ

پایان نامه

 

منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………………….71

منابع انگلیسی ……………………………………………………………………………………………………………..77

مقدمه

‌‌‌‌‌‌یکی‌از متداول­ترین مشکلات رفتاری دوران کودکی پرخاشگری است. مراجعه افراد به مراکز بالینی، از شیوع این مشکل خبر می­دهد. برآوردها نشان می­دهند که مراجعات به درمانگاه­های سرپایی برای مشکلات سلوک، یک سوم تا نیمی از کلّ موارد مراجعان کودک و نوجوان را شامل می­شود(هربرت،1387).

آنچه باعث توجه محقّقان به رفتارهای پرخاشگرانه شده است، اثر نامطلوب آن بر رفتارهای بین­فردی و هم­چنین اثر ناخوشایند آن بر حالت درونی و روانی افراد است (نژادی کاشانی، مهرزمانی، داورمنش و صالحی، 1389).

از طرف دیگر، اختلالات رفتاری تا حدّ‌ زیادی وضعیّت تحصیلی و رشد اجتماعی کودکان را تحت­الشّعاع خود قرار می­دهند، تا آنجا که این کودکان نمی­توانند به درستی مسیر سالم و تکاملی رشد را طی کنند (عبدالهی بقرآبادی، شریفی درآمدی و دولت­آبادی1389). هم­چنین، پرخاشگری تأثیرات بلند­مدّت جبران­ناپذیری بر کودکان برجا می­گذارد. مانند خودپندارۀ ضعیف و افسردگی، تکانشگری و بیش‌­فعّالی و طرد شدن از سوی همسالان که خود می­تواند زمینه­ساز بسیاری از مشکلات هم­چون اخراج از مدرسه و بزهکاری باشد (ماتسوریا، هاشمیموتو و تویکی[1]، استرو و گودلاسکی[2]، کریک و گرات پیتر[3]؛ نقل از نصیرزاده و روشن، 1389).

بسیاری از عواملی که منجر به بروز عصبانیّت و پرخاشگری  می­شود، شامل مواردی از این دست هستند؛ عدم کنترل خشم، ناتوانی در تعدیل احساسات و پردازش اطّلاعات اجتماعی، برخوردهای خصمانه و مهارت ضعیف در حلّ مشکلات، هم­چنین برخی عوامل خطر محیطی نیز وجود دارند که شامل سخت­گیری بیش از حدّ والدین، نظارت کم و بی­کفایتی در پرورش کودک می­شود (فیندلر[4]، نقل از دروز1389). از سوی دیگر، پژوهش­های انجام شده حاکی از ارتباط پرخاشگری با مشکلات یادگیری است. به عنوان نمونه یک­چهارم کودکانی که دچار کند­خوانی هستند و یک­سوم کودکان مبتلا به اختلال ناتوانی در خواندن پرخاشگر هستند. علاوه بر این، رابطه منفی همدلی با پرخاشگری در پژوهش میلر و آیزنک[5] مشخص شده است (هاشمی؛ میرزمانی؛ داورمنش؛ صالحی 1389).

هم­چنین کودکان پرخاشگر معمولاً در خواندن نشانه­های هیجانی، درک دیدگاه طرف مقابل و مدیریت خشم مشکل دارند. از طرف دیگر، به نظر می­رسد این کودکان به‌طور مداوم در موقعیّت­های اجتماعی ­مبهم، نیّات­خصمانه استنباط می­کنند. آن‌ها در مقابله با همسالان غیرپرخاشگر خود، پاسخ­های ناشایسته­تر و پرخاشگرانه­تری نسبت به مسائل اجتماعی بروز می­دهند و راه­حل­های بسیار پرخاشگرانه را برای دست­یابی به پیامدهای مثبت در پیش می­گیرند (واحدی، 1385). درکل، رویکردهای مختلف روان‌شناختی روان­تحلیل­گری، گشتالتی، یادگیری اجتماعی، شناختی و رفتاری و نیز دیدگاه زیست­شناختی در ارتباط با علل پرخاشگری مطرح است.

1-2 بیان مسئله

یکی از شایع‌ترین مشکلات رفتاری کودکان که موجب ناراحتی و پریشانی دیگران می­شود و بهداشت روانی فرد، خانواده و جامعه را مختل می­کند پرخاشگری است (نمازی، 1377). پرخاشگری در حقیقت یکی از نمود­های رشد اجتماعی است، که کودک به اشکال مختلف از قبیل خراب کردن، برداشتن اسباب بازی کودکان دیگر، جیغ زدن، گریه کردن، زد­ و خورد کردن و ناسازگاری و اختلاف ظاهر می­کند (ماسن[6]، 1383).

بارون[7] معتقد است که واژه پرخاشگری زیرمجموعه اختلال سلوک[8]از ریشه لاتین (Aggredi) مشتق شده که به معنای پیش رفتن و نزدیک شدن به هدفی می­باشد. امّا روان‌شناسان اجتماعی، پرخاشگری را مشتمل بر رفتارهایی می­دانند که به واسطه آن‌ها فرد به خود یا دیگران آزار جسمانی وارد می­کند. به‌عبارت دیگر، پرخاشگری را می­توان تحمیل عمده برخی از شکل­های صدمه و آسیب به خود و دیگران معنی کرد (نقل از یعقوبی، سهرابی و مفیدی، 1390). به نظر لورنز هم پرخاشگری نوعی غریزه است، یعنی تکانه­ای ارثی است نه خودمختار، که در کودکان به سرعت رام و پالایش می­شود. لورنز[9] پرخاشگری و جلوه­های ضدّاجتماعی آن را براساس تحوّل گرایش­های ذاتی و فطرتی و نظام­های­کنترلی که برای مقابله با این گرایش­ها پدید می­آیند تبیین می­کند (هربرت،1387).

یک مطلب دیگر :

 

به نظر پژوهشگران، نخستین طلیعه رفتار پرخاشگرانه، بازشناسی خشم در چهره افراد است که توانایی تشخیص آن از سه ماهگی در اطفال بوجود می­آید. مرحله بعدی، ابراز خشم در واکنش به ناکامی است. که از نیمه دوم سال اول زندگی آغاز می­شود. الگوهای رفتاری پرخاشگری به هنگام تعارض با همسالان و بزرگسالان در سال­های دوّم و سوّم زندگی شکل می­گیرد و در غالب بدعنقی و اعمال زور مثل زدن، هل دادن، لگدزدن بروز می­کنند (کراهه،1390).

پژوهش­های تحولی نشان می­دهند که تفاوت­های جنسی در رفتار پرخاشگرانه در سنین پایین، از حدود 2 ـ 3 سالگی بروز می­کند و پسران پرخاشگرتر از دختران می­شوند. پسرها اغلب بیشتر از دخترها پرخاشگری فیزیکی از خود نشان می­دهند، امّا دخترها بیشتر به پرخاشگری کلامی(ناسزاگویی، بددهنی) و پرخاشگری رابطه­ای متوسل می­شوند (کوی و داج[10]؛ مکوبی[11]؛ کریک و گرات پیتر[12]؛ به نقل از کراهه، 1390).

در سبب­شناسی پرخاشگری، گلدشتاین، کراستر و گارفیلد (1988) مطرح کردند که رفتار پرخاشگرانه یک زنجیره رفتاری است علّت واحدی ندارد و مجموعه ای از عوامل در پیدایش آن مؤثر هستند، به‌طوری‌که‌ از عوامل ژنتیکی گرفته تا عوامل اجتماعی و روانی مطرح را نموده اند. ازجمله، در زمینه مسائل ژنتیکی راشتون و  همکاران (1985؛ نقل از ناظر، بیرشک و جلیلی، 1379). نشان دادند که میزان پرخاشگری در دوقلوهای یک تخمکی بیشتر از دوقلوهای دوتخمکی است.

در زمینه مسائل اجتماعی برخی محقّقان  نیز مشکل کودک و نوجوان پرخاشگر را نداشتن کنترل کلام درونی بر روی رفتارها می‌دانند؛ لذا آموزش خویشتن‌داری یا خودآموزی کلامی یا به‌عبارتی خودکنترلی را پیشنهاد می­دهند(کنراد و همن[13] 1985). به اعتقاد صاحب­نظران فوق هر انسانی قبل از هر عمل فکر می کند، تدبیری می اندیشد و در ذهن خود مسئله را تجزیه و تحلیل می­کنند، سپس دست به عمل می­زند. این محقّقان معتقدند که کودکان پرخاشگر تا حدّ زیادی تکانشی هستند؛ یعنی قبل از عمل تفکر ندارند یا کلام درونی که اعمال آشکار آن‌ها را هدایت نماید ندارند، لذا بدون خویشتن‌داری و برنامه ریزی قبلی دست به عمل می­زنند. به همین خاطر در درمان سعی می­شود کنترل کلام درونی بر روی رفتار آشکارا افزایش یابد تا از این طریق جلوی اعمال ناشایست گرفته شود(کنرادو همن؛1985).

بعضی از محقّقین نیز مشکل کودک و نوجوان پرخاشگر را نداشتن مجموع مهارت­های اجتماعی لازم در شرایط بحرانی می­دانند، لذا آموزش مهارت­های اجتماعی مورد نیاز را توصیه می­کنند. ازجمله سیورد و سیپواک (1980؛ عطاری، شهنی ییلاق، کوچکی، بشلیده1384)؛ در مرکز بهداشت روان در فیلادلفیا چنین مطرح کرده­اند که بسیاری از مشکلات مربوط به ناسازگاری رفتاری که کودکان با آن روبرو هستند احتمالا تاحدودی نتیجه کمبود مهارت­های شناختی-اجتماعی در حلّ مسائل بین اشخاص است. بدین معنا که کودکان پرخاشگر یا تکانشی یا کودکانی که از دیگران ترس بسیار دارند ممکن است مهارت­های اساسی ادراک دیگران، کنار آمدن با روابط بین اشخاص را نداشته باشند (نقل ازعطاری، شهنی ییلاق، کوچکی، بشلیده1384).

تحقیق لیوارجانی و غفاری (1389) نیز نشان می­دهد که کودکانی که در مهارت­های اجتماعی نقص دارند اغلب با مشکلات یادگیری و رفتاری مواجه می شوند. چنان­که نقص در مهارت­های اجتماعی پایه­ای باقی بماند، در درازمدّت فرد را با مشکلاتی از قبیل چرخه‌های شکست، طرد شدن از طرف همسالان، ضعف تحصیلی در مدرسه و مشکلات سازگاری در بزرگسالی مواجه می­سازد. وامّادر تعریف و معنا ومفهوم مهارت­های اجتماعی، این مهارت‌ها را به رفتارهایی اطلاق می­کنند که شالودۀ ارتباطات موفق و رودررو را تشکیل می­دهند (هارجی، ساندرز و دیکسون 1384).

با توجه به دلایل مختلفی که برای پرخاشگری کودکان بیان می­کنند. علل خانوادگی نیزبه عنوان یک- سری از عوامل محیطی در بررسی عوامل تربیتی افراد مؤثر می­باشند. چرا که خانواده به عنوان اولین محیط اجتماعی زندگی افراد بسیار می­باشد. و خیلی از چیزها را افراد در سال­های اولیه حیات اجتماعی خود می­آموزند. سبک تربیتی خانواده از جهات مختلف می­تواند موجب بروز و یا تشدید پرخاشگری شود که مهم‌ترین این عوامل عبارتند از:

1.نحوۀ برخورد والدین با نیازهای کودک    2.وجودالگوهای نامناسب     3.تنبیه والدین و مربیان    4.تشویق رفتارهای پرخاشگرانه- تأثیر رفتارهای پرخاشگرانه، خصوصا در هنگام کودکی ونیز طرد کودک از سوی والدین عاملی است در جهت تشدید رفتارهای پرخاشگرانه (ماسن، 1387).

بنابراین خانواده و سبک فرزند پروری خانواده تأثیر زیادی می­تواند در پرخاشگری داشته باشد، تحقیقات زیادی در ارتباط پرخاشگری و سبک فرزند- پروری انجام شده است.

تحقیقی با عنوان برّرسی رابطه شیوه­های فرزند پروری والدین با پرخاشگری فرزندان آن­ها و دانش­آموزان پسر توسط کرام، مهرآیین و صباعی (1388)، انجام گرفته که حاکی از ارتباط این دو می­باشد.تحقیقات بندورا[14] (1973)نیز نشان داده است که پرخاشگری کاملا جنبه تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب می­شود (کریمی، 1378).

تحقیق دیگری نیز توسط یوسفی (1386) و…انجام گرفته که نشان دادند سبک­های فرزند پروری و مهارت­های زندگی با پرخاشگری رابطه دارند.

بابا­خانی(2011)درتحقیقی به بررسی تأثیر آموزشی مهارت­های اجتماعی بر کاهش پرخاشگری(فیزیکی و کلامی)پرداختند. نتایج تحقیقات آن­ها نشان داد که آموزش مهارت­های اجتماعی در کاهش پرخاشگری فیزیکی تاثیری ندارد ولی پرخاشگری کلامی را کاهش می­دهد.

با توجه به فزونی پرخاشگری در جامعه صنعتی شهری امروز و با توجه به نظریات و یافته­های فوق در این تحقیق بنا داریم به تعیین میزان پرخاشگری و نقش سبک­های فرزندپروری و مهارت­های اجتماعی در پرخاشگری دانش­آموزان پایه چهارم و پنجم شهر زنجان بپردازیم.

1-3 اهمیّت و ضرورت مسئله

پرخاشگری در دوران کودکی یک مشکل فراگیر، پایدار و خطرناک است که توجه روزافزون را به خود جلب کرده است و روان‌شناسان و دست­اندرکاران و کسانی که با کودک سروکار دارند، در جستجوی راه­حلّی برای این معضل اجتماعی هستند. آمار خشونت و رفتارهای پرخاشگرانه از دیرباز در جوامع بشری شایع بوده است. مراجعه به آمار مندرج در پژوهش­ها و منابع علمی خبر از شیوع این مشکل اجتماعی در 30 درصد کودکان و نوجوانان که دائماً درگیر رفتارهای پرخطر بوده گزارش می­نمایند. همین­ طور، 35 درصد آن­ها هر ازچندگاهی درگیر این مسائل هستند (واحدی، 1385). برخی از تخمین­ها به افزایش10درصد اختلال سلوک و افزایش نافرمانی­ها در بین کودکان در یک دهه‌ی گذشته خبر می­دهند (لووت[15] و شیفلد[16]، 2007).

یافته­های برآمده از پژوهش­های پیشین از یک سو حاکی از آن است که کودکان پرخاشگر در بزرگسالی هم به ادامه پرخاشگری تمایل دارند و از سوی دیگر بررسی­ها از گسترش روزافزون خشونت و رفتار­های پرخاشگرانه در مدارس به‌ویژه در سال­های اخیر حکایت می­کند (سیلور[17]، 2005).

رفتار­های پرخاشگرانه آسیب­های ­روانی و اجتماعی بسیار بالایی برای کودک به وجود می­آورد و دست آورد ضعیف تحصیلی، عزّت­نفس پایین، تحمّل سرخوردگی، مهارت­های اجتماعی ضعیف و علایم افسردگی را شامل می­شود. گریز از مدرسه و آسیب­ به روابط خانواده و همسالان نیز از پیامد­های رفتار پرخاشگرانه به­شمار می­آید (ساندرز[18]، قولی[19] و نیکلسون[20]،2000).

علاوه بر این­ها پرخاشگری بر قربانیان این­گونه رفتار­ها نیز پیامد­های منفی مانند افسردگی، اضطراب، احساس تنهایی، عزّت­نفس پایین، فکر خودکشی درپی دارد. و هم‌چنین باعث شکل گرفتن دیدگاه منفی به مدرسه می­شود و در نتیجه به ترک تحصیل قربانیان منجر می­شود (رابین[21]، دویر[22]، بوث-لافورس[23]، کیم[24]، بورگس[25] و روس-کراسنر[26]، 2004).

ازسویی نیز،کاهش پرخاشگری کودکان نیازمند برنامه­ریزی صحیح و اصولی و برخورد جدّی و البته علمی مسئولان است. لازمه‌ی‌ چنین مقابله­ای، بیش از هر چیز آگاهی از چگونگی پیدایش، عوامل تأثیرگذار، سیر تغییرات و نیز میزان شیوع آن در بین دانش­آموزان است. این تحقیق در راستای دانش­افزایی در این مورد و کمک به دست­اندرکاران نظام آموزشی و نیز والدین جهت برنامه­ریزی صحیح درمورد تربیت یا مقابله مؤثر با افزایش میزان انواع اختلالات پرخاشگری در دانش­آموزان می­تواند مثمرثمر باشد.

1-4 اهداف پژوهش

هدف کلی:

تعیین میزان رفتارهای پرخاشگرانه و نقش سبک­های فرزندپروری و مهارت­های اجتماعی در پرخاشگری دانش­آموزان شهر زنجان.

اهداف جزئی:

  1. تعیین میزان شیوع رفتارهای پرخاشگرانه در دانش­آموزان دختر وپسر پایه­های چهارم و پنجم ابتدایی
  2. تعیین تفاوت میزان مؤلفه­های پرخاشگری در بین دانش­آموزان دختر و پسر
  3. تعیین نقش سبک­های فرزندپروری در پرخاشگری در دانش­آموزان پایه­های چهارم و پنجم ابتدایی
  4. تعیین نقش مهارت­های اجتماعی در پرخاشگری دانش­آموزان

1-5 سؤال­های پژوهش

  1. میزان شیوع اختلال پرخاشگری دانش­آموزان دختر وپسر پایه­های چهارم و پنجم ابتدایی چقدر است؟

2.آیا میزان مؤلفه­های پرخاشگری در بین دانش­آموزان دختر و پسر متفاوت است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-08-13] [ 02:06:00 ب.ظ ]




2-1-2  ارزیابی­های خودکارآمدی در سنین مختلف…………………………………………………………………………13

2-1-3  احساس خودکارآمدی……………………………………………………………………………………………………..14

2-1-3-1  سن وتفاوت­های جنسیت ……………………………………………………………………………………………15

2-1-3-2 ظاهر جسمانی……………………………………………………………………………………………………………..15

2-1-4  مراحل رشد سرمشق­گیری و احساس کارآیی………………………………………………………………………15

2-1-4-1  کودکی…………………………………………………………………………………………………………………….. 15

2-1-4-2 نوجوانی……………………………………………………………………………………………………………………..15

2-1-4-3   بزرگسالی………………………………………………………………………………………………………………….15

2-1-4-4   پیری………………………………………………………………………………………………………………………..16

2-1-5  منابع ارزیابی­های خودکارآمدی…………………………………………………………………………………………18

2-1-6 احساس خویشتن……………………………………………………………………………………………………………..19

2-1-7  چگونه به تفکر و تخیل فعال دست یابیم……………………………………………………………………………19

2-1-8  افراد دارای خودکارآمدی بالا…………………………………………………………………………………………….20

2-1-9 مردم با خودکارآمدی پایین………………………………………………………………………………………………..20

2-1-10 راهکارهایی برای رسیدن به خودکارآمدی بالا…………………………………………………………………….21

2-2 شخصیت ……………………………………………………………………………………………………………………………22

2-2-1 شخصیت شما تابع اندیشه­های شماست………………………………………………………………………………23

2-2-2 ابعاد شخصیت از نظر آیزنک …………………………………………………………………………………………….24

2-2-2-1 برون­گرایی، درون­گرایی…………………………………………………………………………………………………25

2-2-2-2 روان­رنجورخویی………………………………………………………………………………………………………….25

2-2-3 اصول شخصیت شناسی…………………………………………………………………………………………………….26

2-2-3-1 ثبات بین فرهنگی ……………………………………………………………………………………………………… 26

2-2-3-2 ثبات عوامل ………………………………………………………………………………………………………………..26

2-2-4 عوامل به وجود آورنده شخصیت ………………………………………………………………………………………27

2-2-4-1 عوامل رفتار ………………………………………………………………………………………………………………..27

2-2-4-2 عوامل زیستی شخصیت ……………………………………………………………………………………………….31

2-2-4-2-1 عوامل جنسیت ……………………………………………………………………………………………………….31

2-2-4-2-2 عوامل سن ……………………………………………………………………………………………………………..33

2-2-5 عوامل موثر بر شکل­گیری شخصیت …………………………………………………………………………………..33

2-2-5-1 عامل وراثت…………………………………………………………………………………………………………………33

2-2-5-2 عامل محیط…………………………………………………………………………………………………………………34

2-2-5-3 عامل یادگیری………………………………………………………………………………………………………………35

2-2-5-4 عامل والدین ……………………………………………………………………………………………………………….35

2-2-5-5 عامل رشد……………………………………………………………………………………………………………………35

2-2-5-6 عامل هوشیاری…………………………………………………………………………………………………………….35

2-2-5-7 عامل ناهوشیار……………………………………………………………………………………………………………..36

2-2-6 نظریه­های مرتبط با صفات و سنخ­های شخصیت و خودکارآمدی …………………………………………..36

2-2-6-1 اصول شخصیت شناسی موری……………………………………………………………………………………….37

2-2-6-2 صفات شخصیت …………………………………………………………………………………………………………38

2-2-6-3 رویکرد کتل به صفات شخصیت…………………………………………………………………………………….39

2-2-6-4 نظریه­های خلق و خوی باس و پلامین…………………………………………………………………………….40

2-2-6-5 درماندگی آموخته شده­ی سلیگمن………………………………………………………………………………….41

2-2-7 ساخت شخصیت در اسلام ……………………………………………………………………………………………….42

2-3  پیشینه تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………44

2-3-1 تحقیقات داخلی……………………………………………………………………………………………………………….44

2-3-2 تحقیقات خارجی……………………………………………………………………………………………………………..46

پایان نامه

 

فصل سوم: روش اجرای تحقیق

مقدمه ………………………………………………………………………………………………………………………………………..49

3-1   روش پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………49

3-2  جامعه آماری، نمونه آماری، روش نمونه گیری………………………………………………………………………..49

3-3  ابزارهای جمع­آوری اطلاعات……………………………………………………………………………………………….51

3-3-1 پرسشنامه خودکارآمدی شرر………………………………………………………………………………………………51

3-3-2 پرسشنامه شخصیت نئو……………………………………………………………………………………………………..53

3-3-2-1 حیطه­ها و جنبه­های پرسش­نامه شخصیت NEO……………………………………………………………..55

3-4 نحوه­ی اجرای پرسشنامه­ها…………………………………………………………………………………………………….60

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده­ها

مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………………………61

4-1  آمار توصیفی……………………………………………………………………………………………………………………….61

4-2 آمار استنباطی……………………………………………………………………………………………………………………….63

4-3 آزمون فرضیه­های پژوهش……………………………………………………………………………………………………..64

فصل پنجم: نتیجه­گیری و پیشنهادات

مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………………………69

5-1 بحث و نتیجه­گیری……………………………………………………………………………………………………………….69

5-3   محدودیت­های پژوهش……………………………………………………………………………………………………….71

5-4  پیشنهادات پژوهش……………………………………………………………………………………………………………  71

منابع مآخذ   …………………………………………………………………………………………………………………………….. 72

فهرست منابع فارسی  ……………………………………………………………………………………………………………….. 72

فهرست منابع انگلیسی  ……………………………………………………………………………………………………………….75

پیوست­ها   ……………………………………………………………………………………………………………………………….78

چکیده انگلیسی   ……………………………………………………………………………………………………………………….91

چکیده

هدف از ای پژوهش بررسی رابطه بین خودکارآمدی و سنخ­های شخصیت در معلمان می­باشد. جامعه آماری این پژوهش معلمان شهرستان عنبرآباد به تعداد 1500 نفر می­باشند که 150نفر از آنان به عنوان نمونه آماری به روش طبقه­بندی و در درون هر طبقه­ تصادفی منظم انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسش­نامه شخصیت نئو، (NEO)، با روایی72/. وتست خودکارآمدی عمومی شرر با روایی 81/. است. داده­ها با استفاده از نرم­افزار SPSS و با روش آماری رگرسیون گام­به­گام و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته­ها نشان داد که بین وظیفه­شناسی، گشودگی به تجربه وتوافق با خودکارآمدی رابطه مثبت معنا داری وجود دارد. اما بین روان­رنجورخویی و خودکارآمدی رابطه­ای وجود ندارد. و بین برونگرایی و خودکارآمدی نیز رابطه­ای وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که متغیر­های جمعیت­شناختی، (سن، تحصیلات و سابقه کار) با خودکارآمدی معلمان رابطه­ای ندارند.

واژه­های کلیدی: خودکارآمدی، سنخ­های شخصیت، معلمان شهرستان عنبرآباد

مقدمه

اساس و استمرار جوامع بشری از دیرباز بر شالوده آموزش و پرورش استوار بوده است و هر چه گردونه تاریخ به جلو می­رود روز­به­­روز بر اهمیت و نقش اساسی آن افزوده می­شود. چرا که این نهاد وظیفه­ی مهم تعلیم و تربیت آدمیان را بدوش می­کشد و ترقی و سعادت جوامع در گرو کارکرد صحیح، سالم و پویای آن می­باشد. در میان عوامل و عناصر متعدد و فراوانی که در حوزه آموزش و پرورش دخیل هستند، یقیناً نقش معلم به عنوان محور و مدار علم و دانش و چراغ هدایت از سایرین برجسته­تر و اصلی تر است.

بدیهی است که معلم زمانی می­تواند به رسالت آموزشی خود عمل نماید و انتظارات اجتماعی را برآورده سازد که از ویژگی­های مکفی و لازم برخوردار باشد (کرمی پور،

یک مطلب دیگر :

پایان نامه با واژگان کلیدی عملکردی، 00/0، حیطه

 1383). یکی از این ویژگی­ها که با موفقیت یا شکست معلمان در ارتباط است، خودکارآمدی می­باشد. آلبرت بندورا[1] (1978) خودکارآمدی را باور فرد نسبت به توانایی­اش در انجام وظایف محوله تعریف نموده است. خودکارآمدی بر این موضوع دلالت دارد که نحوه اندیشه، باور و احساس افراد بر رفتار آنها تأثیر می­گذارد (اسدبرقی، 1389).

خودکارآمدی معلمان نقش اساسی در تربیت و آموزش دانش آموزان دارد. لذا وجود هر گونه مشکل در خودکارآمدی معلمان می­تواند بر عملکرد شغلی آنها تأثیر گذاشته و به جامعه دانش آموزی و طبیعتاً آینده کشور منتقل شود (توبین[2]، 2006).

در حقیقت رهبری نسل آینده هر جامعه ای بدست معلمان آن جامعه است. بنابراین معلم باید از لحاظ شخصیت[3] آن ­چنان باشد که دانش­آموزان او را به عنوان یک رهبر و راهنمای مطلع، مهربان و صدیق بپذیرند و الگوی رفتاری خویش قرار دهند. ( شعاری نژاد، 1375).

2- بیان مسئله

شاید برای همه­ی ما زیاد اتفاق افتاده باشد که به قول معروف بر سر دو­راهی گیر کرده باشیم و وقتی که می­خواهیم کاری را انجام دهیم ولی نمی­دانیم که آیا می­توانیم آن کار ­را به درستی به پایان برسانیم یا نه؟ بی­تردید عوامل و ویژگی­هایی در هر یک از افراد وجود دارد که هر کدام از آنها  را وادار به گرفتن تصمیمی متفاوت از بقیه می­نماید.

بندورا به­تدریج بر اهمیت ادراک فرد از خودکارآمدی به­عنوان میانجی شناختی عمل انسان تأکید کرد، وقتی انسان در حال بررسی عمل است و یا این­که به آن مشغول است، قضاوت­هایی نیز از توانایی خود در انجام دادن وظایف گوناگون و شرایط آن­ها به عمل می­آورد، این قضاوت­ها ممکن است در سطوح مختلف تفکر، هیجان و عمل انجام گیرد. (شولتز[4]،1990؛ ترجمه سید­محمدی، 1388).

حسین نوید­نیا رابطه میان پنج عامل بزرگ شخصیت و باور­های کارآمدی معلمان را مورد ارزیابی قرار داد. نتایج این مطالعه نشان داد که دو متغیر برون گرایی و وجدان با باورهای کارآمدی معلمان پیش بینی معنی­داری داشت.

تحقیقات زیادی نشان داده­اند که باورهای خودکارآمدی نقش کلیدی و مهمی در سنخ­های شخصیتی افراد بازی می­کنند، منظور از باورهای خودکارآمدی ارزیابی شناختی افراد در زمینه توانایی خوبی برای انجام تکالیف می­باشد (یازمن[5]، 2001).

با این­حال برخی شواهد موجود حاکی از آن است که سنخ­های شخصیتی افراد  نه به­خاطر عدم توانایی بلکه به­خاطر ضعف در باور خودکارآمدی نسبت به برخی سنخ­های شخصیتی احساس ناتوانی می­کنند. (بست[6]، 1981).

بر حسب نظر بندورا (1997) وقتی فرد باور داشته باشد که توانایی پیشرفت و کسب موفقیت را داراست به خودکارآمدی دست یافته است. الگوی فکری، انگیزش، واکنش­های هیجانی و برداشت انسان از خودکارآمدی خود، از طریق انتخاب فعالیت­ها، میزان تلاشی که برای یک موقعیت صرف می­کند، هنگام انجام یک فعالیت بر عملکردش تأثیر دارد. بنابراین یک معلم با خودکارآمدی قوی، با انگیزه بالاتر و پافشاری بیشتر با موانع روبرو شده و کارایی بیشتری از خود نشان خواهد داد (کاکروگلو[7]، 2008).

هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی کردن سنخ­های شخصیتی با خودکارآمدی معلمین می­باشد. براین اساس در این پژوهش این سؤالات مورد بررسی قرار می­گیرند که آیا بین سنخ­های شخصیت (روان­رنجوری، برون­گرایی، توافق، وظیفه­شناسی و گشودگی به تجربه) با خودکارآمدی در بین معلمان رابطه وجود دارد؟

بنابر­این در این تحقیق به دنبال این هستم به بررسی رابطه[8] سنخ­های شخصیتی[9] با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد بپردازم و این­که خودکارآمدی چه تأثیری بر سنخ­های شخصیتی دارد و سنخ­های شخصیتی چه­قدر باعث می­شود که خودکارآمدی جامعه آماری پژوهش بالا برود و چه تأثیری می­تواند بر روند کاری آن­ها داشته باشد؟

3- ضرورت و اهمیت تحقیق

اگر­چه انسان تحت تأثیر و موقعیت­ها قرار دارد، به دلیل تعیین هدف برای خود و قضاوت درباره خودکارآمدی و خود­سنجی موجودی فعال است(کدیور، 1386).

در تحقیقی که توسط رحیم بدری در سال (1391) که هدف آن تعیین نقش جهت گیری هدف، خودکارآمدی در خودتنظیم­گری و شخصیت در دانشجویان بود، نشان داد  که بین خودکارآمدی در خود تنظیمی و وظیفه شناسی در شخصیت رابطه مثبت و بین خودکارآمدی در خود تنظیمی و روان­رنجورخویی رابطه منفی وجود دارد. بنابر­این شناخت شخصیت فرد به او کمک می­کند که بتواند احساس کارآمدی و یا خودکارآمدی[10] خود را در زندگی تقویت کرده و آن را بالا ببرد.

بنا­بر­این اگر افراد خود و احساس خودکارآمدی خود را بر اساس ویژگی­های شخصیتی خود بشناسند بهتر می­توانند در زندگی موفق شوند، همان­گونه برای هر­کدام از ما اتفاق افتاده است وقتی می­بینیم یک نفر در حال انجام کار سختی است و سعی دارد آن­را انجام دهد برای­ این­که به او اعتماد به نفس دهیم به او می­گوییم تو می­توانی. برای این­که خودش را باور کند.

شهریار عزیزی در سال (1384) در تحقیقی با عنوان بررسی الگوی خودکارآمدی عمومی،  خودکارآمدی اینترنتی و نوع شخصیت در دانشجویان دانشگاه‌ شهید بهشتی انجام داد که ، به رابطه­ی مثبت بالایی بین خودکارآمدی عمومی و نوع شخصیت افراد دست یافت.

در پژوهش­های جدید تمرکز عمده­ای بر مدل پنج عاملی وجود دارد که در آن پنج عامل یا ابعاد اصلی شخصیت عبارتند از: روان­رنجور­خویی[11] ، برون­گرایی[12]/درون­گرایی، گشودگی­به­تجربه[13]، توافق­جویی[14] /مخالفت­ورزی، وظیفه­شناسی[15] (دیویسون­و­همکاران[16]، 2007؛ ترجمه شمسی­پور، 1388).

چگونگی شخصیت افراد در سازگاری شغلی و بالا بردن خودکارآمدی اهمیت زیادی دارد. بعضی مشاغل برای افراد سر­به­زیر و ساکت مناسب است در حالی که تعدادی از مشاغل برای افراد برون­گرا مناسب به نظر می­رسد توانایی سازگاری اجتماعی سهم بزرگی در موفقیت شغلی و خودکارآمدی دارد(قدسی، 1387، 97). سازش و هماهنگی بین نوع محیط باعث بالا رفتن خودکارآمدی می­گردد و این به نوبه خود تحت تأثیر ویژگی­های شخصیتی افراد  به رضایت خاطر منجر می­شود.(حسینی، 1383). اهمیت این موضوع را از آن­جا می­توان فهمید که در روایات و احادیث بسیاری آمده است که:  «خود­شناسی سودمند­ترین دانش­هاست». و هم­چنین روایات بسیاری با این مضمون آمده است:(من عرف نفسه فقد عرف ربه)« هرکس خود را بشناسد ،خدای خود را می­شناسد».

با توجه به تحقیقات انجام شده و بررسی­هایی که انجام گرفته و نقش مهم شخصیت و ویژگی­های آن در خودکارآمدی، ما می­توانیم با انجام این تحقیق به اهمیت تحقیق دست پیدا کنیم و از این طریق به بهبود کارآیی معلمان کمک کنیم. بنابر­اینا با توجه به پیچیدگی ویژگی­های انسان و روحیات و اخلاق و افکار او اگر ما بخواهیم معلمان­مان در کارشان دارای خودکارآمدی باشند، ضرورت دارد که این ویژگی­ها را مورد پژوهش قرار داده، شناسایی کرده و متناسب با آن­ها راهکار­های مناسبی ارائه کنیم.

4- اهداف تحقیق

4-1-هدف[17] کلی

تعیین رابطه سنخ­های شخصیتی با خود کارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد

4-2- اهداف ویژه[18]

1-تعیین رابطه بین روان­رنجورخویی با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد

2- تعیین رابطه بین برون­گرایی با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد

3- تعیین رابطه بین توافق با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد

4- تعیین رابطه بین وظیفه­شناسی با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد

5- تعیین رابطه بین گشودگی به تجربه با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد

5-فرضیه­های تحقیق

5-1-فرضیه[19] کلی[20]

بین سنخ­های شخصیتی با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد رابطه وجود دارد.

5-2- فرضیه­های ویژه

1- بین روان­رنجورخویی با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد رابطه وجود دارد.

2- بین برون­گرایی با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد رابطه وجود دارد.

3- بین توافق با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد رابطه وجود دارد.

4- بین وظیفه­شناسی با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد رابطه وجود دارد.

5- بین گشودگی به تجربه با خودکارآمدی در معلمان شهرستان عنبرآباد رابطه وجود دارد.

6-تعاریف عملیاتی واژه­ها و اصطلاحات[21]

سنخ­های شخصیتی: به مجموعه ویژگی­های جسمی، روانی ورفتاری گفته می­شود که هر فرد را از دیگری متمایز می­کند(ترجمه­ی کریمی، 1384).

سنخ­های شخصیتی عبارتند از: برون­گرایی، روان­رنجورخویی، توافق، وظیفه­شناسی، گشودگی به تجربه

خودکارآمدی: بندورا(2001)خودکارآمدی را به صورت اعتقاد افراد به توانایی­شان در اعمال کردن مقداری کنترل بر عملکرد خودشان و بر رویداد­های محیطی تعریف کرد.

تعاریف عملیاتی

 سنخ­های شخصیتی

در این پژوهش سنخ­های شخصیتی عبارت است از  نمره­ای که آزمودنی از طریق تکمیل کردن مقیاس شخصیتی نئو پی آی-آر[22] به دست می­آورد.

خودکارآمدی

در این پژوهش منظور از خودکارآمدی نمره­ای است که معلمان از پرسشنامه خودکارآمدی شرر[23] و همکاران به­دست می­آورند.

 مقدمه:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:05:00 ب.ظ ]




2-1- دلزدگی و دلزدگی زناشوئی……………………………………………………………………………………………12

2-2- تعریف دلزدگی…………………………………………………………………………………………………………….12

2-3- چگونگی پدیدآیی و تحول دلزدگی………………………………………………………………………………….14

2-4- علائم دلزدگی………………………………………………………………………………………………………………15

2-5- دلزدگی زناشویی………………………………………………………………………………………………………….18

2-5-1- تعریف دلزدگی زناشوئی…………………………………………………………………………………………….18

2-5-2 مبانی نظری دلزدگی…………………………………………………………………………………………………….19

2-5-3- دلزدگی زناشوئی از دیدگاه اصالت وجودی و روان تحلیل گری……………………………………….19

2-5-4- سایر دیدگاه ها دلزدگی……………………………………………………………………………………………..21

2-6- متغیرهایی که سبب تشدید دلزدگی می شوند…………………………………………………………………….21

2-6-1- متغیرهایی که از دلزدگی پیش گیری می کنند…………………………………………………………………23

2-7- عوامل مرتبط با دلزدگی زناشوئی…………………………………………………………………………………….24

2-7-1- استرس و دلزدگی زناشوئی…………………………………………………………………………………………24

2-7-2- وظایف والدینی و دلزدگی زناشوئی……………………………………………………………………………..26

2-7-3- دلزدگی زناشویی و طول مدت ازدواج………………………………………………………………………….27

2-8- تفاوت روند طبیعی زندگی مشترک و دلزدگی زناشوئی……………………………………………………….28

2-8-1- راه های جلوگیری از دلزدگی زناشوئی…………………………………………………………………………29

2-9- شخصیت…………………………………………………………………………………………………………………….31

2-10- نظریه های شخصیت……………………………………………………………………………………………………34

2-10-1- رویکرد روان تحلیل گری…………………………………………………………………………………………34

2-10-2 رویکرد پدیدار شناختی………………………………………………………………………………………………35

2-10-3- رویکرد شناختی……………………………………………………………………………………………………..36

2-10-4- رویکرد رفتاری……………………………………………………………………………………………………….37

2-10-5- رویکرد یادگیری اجتماعی………………………………………………………………………………………..37

2-10-6- نظریه کتل……………………………………………………………………………………………………………..39

2-10-7- نظریه بقراط……………………………………………………………………………………………………………39

2-10-8- نظریه کرچمر………………………………………………………………………………………………………….40

2-10-9- رویکرد صفات……………………………………………………………………………………………………….41

2-11- تیپ های روان شناختی یونگ……………………………………………………………………………………….42

2-12- پیشینه تاریخی مدل پنج عامل شخصیت………………………………………………………………………….43

2-13- عوامل پنج گانه شخصیت……………………………………………………………………………………………..46

2-13-1- روانژندی……………………………………………………………………………………………………………….

پایان نامه و مقاله

47

2-13-2- برون گرایی……………………………………………………………………………………………………………48

2-13-3- انعطاف پذیری……………………………………………………………………………………………………….49

2-13-4- دلپذیر بودن……………………………………………………………………………………………………………50

2-13-5- مسئولیت پذیری و با وجدان بودن……………………………………………………………………………..50

2-14- سبک مقابله ای…………………………………………………………………………………………………………..51

2-14-1- طبقه بندی فرآیند مقابله ای……………………………………………………………………………………….53

2-15- پیشینه تحقیق……………………………………………………………………………………………………………..55

 

فصل سومروش اجرای تحقیق

3-1- روش شناسی تحقیق……………………………………………………………………………………………………..58

3-2- متغیرهای پژوهش………………………………………………………………………………………………………….58

3-3- جامعه آماری………………………………………………………………………………………………………………..59

3-4- نمونه و روش نمونه گیری………………………………………………………………………………………………59

3-5- ابزار پژوهش………………………………………………………………………………………………………………..59

3-5-1- پرسشنامه فرسودگی زناشوئی………………………………………………………………………………………59

3-5-2- سیاهه ی پنج عامل شخصیت و فرم تجدید نظر شده ی آن……………………………………………….61

3-5-3- مقیاس راهبردهای مقابله با تنیدگی……………………………………………………………………………….63

3-6- روش اجرای پژوهش…………………………………………………………………………………………………….64

2-7- ابزار تجزیه و تحلیل داده ها……………………………………………………………………………………………65

 

فصل چهارم:تجزیه و تحلیل داده ها

4-1- مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………….67

4-2- یافته های توصیفی پژوهش…………………………………………………………………………………………….67

4-3- یافته های استنباطی……………………………………………………………………………………………………….71

 

فصل پنجم:نتیجه گیری و پیشنهادات

5-1- تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش………………………………………………………………………………..90

5-2- محدودیت های پژوهش……………………………………………………………………………………………….98

5-3- پیشنهادهای پژوهش…………………………………………………………………………………………………….98

5-1-3- پیشنهادهای پژوهشی……………………………………………………………………………………………….98

5-3-2- پیشنهادهای کاربردی……………………………………………………………………………………………….99

 منابع و مآخذ

فهرست منابع فارسی…………………………………………………………………………………………………………….100

فهرست منابع لاتین………………………………………………………………………………………………………………101

پیوست ها ………………………………………………………………………………………………………………………….106

 هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه بین پنج عامل بزرگ شخصیت و سبک های مقابله ای با فرسودگی زناشویی در زنان کارمند شهرستان اسلام آبادغرب بود.پژوهش حاضر توصیفی از نوع مطالعات همبستگی می‏باشد. جامعه آماری را کلیه زنان کارمند شهرستان اسلام آبادغرب تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش 144 کارمند زن بود که

یک مطلب دیگر :

چرا باید از تلگرام برای کسب و کارمان استفاده کنیم؟

 از بین اداره های این شهرستان به صورت خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای به کار گرفته شده شامل، مقیاس فرسودگی زناشویی پاینز و نانز، مقیاس پنج عاملی جدید شخصیت و فرم تجدیدنظر شده آن از مک کری و کاستا، مقیاس راهبردهای مقابله با تنیدگی اندلر و پارکر بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان صورت گرفت. نتایج نهایی پژوهش حاکی از آن بود که موافق بودن (عامل چهارم ویژگی های شخصیتی) می تواند فرسودگی زناشویی را پیش بینی کند، اما سائر عامل ها پیش بینی کننده فرسودگی زناشویی نیستند. همچنین نتایج نشان داد که  از بین سبک های مقابله ای سبک هیجان مدار و سبک اجتنابی می توانند فرسودگی زناشویی را پیش بینی کنند. بنابراین یافته های به دست آمده نشان داد که گشودگی، موافق بودن، سبک هیجان مدار، وسبک اجتنابی توان پیش بینی فرسودگی زناشویی را دارند.

کلید واژه ها: ویژگی های شخصیتی، سبکهای مقابله ای، فرسودگی زناشویی

  مقدمه:

به طور سنتی و معمول اساس تشکیل خانواده با ازدواج گذاشته می شود. ازدواج، اولین ومهمترین مرحله در چرخه زندگی خانوادگی است که در آن انتخاب همسر صورت می گیرد و موفقیت در دیگر مراحل زندگی به موفقیت در این مرحله بستگی دارد(نیتزل[1] و هاریس[2]،2008). ازدواج مهم ترین رویداد زندگی فرد است و مهمترین مرحله چرخه ی زندگی خانوادگی محسوب می شود(سیاتیری،1384). بدین منظور، وجود مجموعه ای از آگاهی ها و اطلاعات در جهت ارتقای کیفیت ازدواج الزامی می باشد (رفاهی،1387). ویژگی های شخصیتی عامل مهمی است که در کیفیت زندگی فرد تأثیر گذار است. شناخت شخصیت می تواند به انسان کمک کند تا خود و دیگران را بهتر بشناسد، از طریق شخصیت می توانیم پی ببریم که آدمی در یک موقعیت خاص چه رفتاری از خود نشان می دهد وترجیحات وی چیست؟ (شولتز و شولتز،13799). عامل دیگری که در کیفیت زناشویی می تواند مهم باشد سبک های مقابله ای است.

توجه روز افزون به نقش فرسودگی  در زندگی روزمره و اثر آن در ارتباط با ابعاد مختلف شخصیت و شیوه هایی که افراد در مقابله با این تنیدگی به کار می برند زمینه ساز انجام تحقیقات متعدد شده است. شواهد بدست آمده حاکی از آن است که شخصیت با هر دو عامل فرسودگی و سبک مقابله مرتبط است. لذا با توجه به اهمیت موضوع، در این تحقیق نیزسعی شده که رابطه میان پنج عامل بزرگ شخصیت و سبک های مقابله ای با فرسودگی زناشویی مورد مطالعه قرار گیرد.

 1 -1 بیان مساله

خانواده از ارکان عمده و نهادهای اصلی هر جامعه و یکی از طبیعی­ترین گروههایی است که می­تواند نیازهای مادی، عاطفی، تکاملی و همچنین نیازهای معنوی انسانها را برطرف نماید.

این واحد اجتماعی عدالت انسانی و کانون صمیمانه­ترین روابط و تعاملات بین­فردی است(حسینی، 1382). ازدواج نخستین پیمان عاطفی و قانونی زندگی به شمار می­رود و همسر گزینی و پیمان زناشویی، هر دو نشانه بالندگی و پیشرفت شخصی هستند(برنشتاین و برنشتایین[3]، ترجمه پورعابدی و منشی، 1380). در دوران معاصر وقوع وقایعی چون انقلاب­ها، صنعتی شدن جوامع، جنبش فمینیستی، فراگیر شدن رسانه­ها، خانواده را دستخوش تغییراتی کرده است. در نتیجه قوی­ترین پیوندهای انسانی در خانواده در معرض تهدید جدی قرار گرفته و آشفتگی در روابط رخ داده است. آثار این آشفتگی ها درخانوده در قالب مشکلات فردی وخانوادگی بروز می کند که یکی از آنها فرسودگی زناشویی[4] است(هالفورد[5]، 1998؛ به نقل از شاهکوه و تبریزی، 1391).

فرسودگی زناشویی، کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی به همسر است که با احساس بیگانگی، بی علاقگی و بی تفاوتی زوجین به یکدیگر و جایگزینی عواطف منفی به جای عواطف مثبت به همراه است. در یک ازدواج سرخورده یکی یا هردو زوج ضمن تجربه احساس گسستگی از همسر و کاهش علایق و ارتباطات متقابل، نگرانی های قابل توجهی در خصوص تخریب فزاینده رابطه و پیشروی به سمت جدایی و طلاق دارند (کایزر[6]، 1996). فرسودگی از پا در افتادن جسمی، عاطفی و روانی است که از عدم تناسب بین توقعات ناشی می شود. فرسودگی یک روند تدریجی است و به ندرت به طور ناگهانی بروز می کند. در واقع صمیمیت و عشق به تدریج رنگ می بازد و به همراه آن احساس خستگی عمومی عارض می شود. در شدیدترین نوع آن، این فرسودگی باعث فروپاشی رابطه می شود. فرسودگی طبق تعریف، از پا افتادگی جسمی، عاطفی و روانی است که ناشی از عدم تناسب مزمن بین انتظارات و واقعیت است (پاینز[7]،1996؛ ترجمه گوهری راد و افشار، 1383).

رویکرد صفات یه شخصیت امروزه جایگاه ویژه ای را در مطالعات شخصیت کسب کرده است. بسیاری از محققان رویکرد صفات برآنند که می توان صفات را بر اساس پنج بعد گسترده تر و دو قطبی تنظیم کرد. این ابعاد به عنوان پنج عامل بزرگ[8] خوانده می شوند که عبارتند از روان آزرده خویی،[9] برون گرایی[10]، سازگاری[11]، پذیرا بودن به تجربه[12]و مسئولیت پذیری[13] (قلی زاده، برزگری، غریبی، بابا پور، 1388) کاستا و مک کری (1990) در نظریه ی خود پنج ویژگی شخصیت را به این صورت تعریف کرده اند؛ روان رنجورخویی به سازگاری، ثبات عاطفی فرد، ناسازگاری و روان نژندی مربوط است. داشتن احساسات منفی همچون ترس، غم، برانگیختگی، خشم، احساس گناه، احساس کلافگی دائمی و فراگیر مبنای این مقیاس را تشکیل می دهند (صفری، گودرزی، 1388). برون گراها افرادی اجتماعی هستند اما اجتماعی بودن فقط یکی از ویژگی های این افراد است. افزون بر این آنان در عمل قاطع، فعال و حراف یا اهل گفتگو هستند. این افراد هیجان و تحرک را دوست دارند و برآنند  که به موفقیت در آینده امیدوار باشند. مقیاس برون گرایی نشان دهنده ی علاقه افراد به توسعه صنعت و کار خود است. سازگاری بر گرایش های ارتباط بین فردی تأکید دارد (صفری، گودرزی، 1388). فرد موافق اساساً نوعدوست است، با دیگران احساس همدردی می کند و مشتاق برای کمک به آنان است. عناصر تشکیل دهنده گشودگی نسبت به تجربه، تصورات فعال، حساسیت به زیبایی، توجه به تجربه های عاطفی درونی و داوری مستقل می باشد، در باروری تجربه های درونی و دنیای پیرامون کنجکاو بوده و زندگی آنها سرشار از تجربه است. منظور از با مسئولیت و باوجدان بودن کنترل خویشتن به فرآیند فعال طراحی، سازماندهی و اجرای وظایف است (صفری، گودرزی، 1388).

از دیگر موضوعات مورد بررسی در این پژوهش راهبردهای مقابله­ای[14] است. در دنیای امروز تنیدگی به عنوان یکی از آفات نیروی انسانی شناخته شده است و اثرات مخرب آن بر زندگی فردی و اجتماعی افراد، به ویژه کارکنان یک سازمان کاملاً مشهود است. افراد سازمان در موقعیت های تنیدگی زا از شیوه­های مقابله­ای متفاوتی استفاده می­کنند (هارن و میشل[15]، 2003). مفهوم مقابله از دهه­های گذشته به طور رسمی در حوزه روان شناسی مطرح شده است و طی سال­های اخیر مطالعات زیادی در خصوص فرآیند مقابله و انواع سبک­های مقابله­ای انجام شده است. پژوهش­های اخیر نشان داده­اند که نوع راهبرد مقابله­ای فرد نه تنها سلامت روانی، بلکه بهزیستی جسمانی وی را نیز تحت تأثیر قرار می­دهد(ایرلند[16] و همکاران، 2005 ).

لازاروس و فولکمن[17] از اولین پژوهشگرانی بودند که در یک چارچوب منسجم به موضوع مقابله پرداخته­اند. افراد به منظور جلوگیری، مدیریت و کاهش تنیدگی، تلاش­های شناختی و رفتاری انجام
می دهند که لازاروس و فولکمن آن را مقابله نامیده­اند.

اندلر و پارکر[18](1990) سه نوع سبک مقابله­ای را مطرح کردند که عبارتند از: 1: سبک مقابله
­)مساله مدار 2) سبک مقابله هیجان­مدار 3) سبک مقابله­ای اجتنابی. در سبک مقابله­ای مسأله­ مدار[19] فرد بر مسأله متمرکز می­شود و سعی در حل آن دارد. در این سبک فرد به جمع­آوری اطلاعات مربوط به حادثه فشار زا می­پردازد، درباره آن فکر می­کند، منابعی را که از آن برخوردار است ارزیابی می­کند، و برای استفاده از منابع در دسترس خود طرح و برنامه­ای آماده می­کند. مقابله هیجان­مدار بر کنترل هیجانات و واکنش­های عاطفی تأکید می­نماید. افراد در این سبک مقابله، هیجانی برخورد می­کنند و با گریه کردن، عصبانب شدن و فریاد زدن با فشار روانی مقابله می­کنند(کلینکه، 1999؛ به نقل از محمد خانی و باش­قره، 1387 ). در سبک مقابله­ای اجتنابی، فرد سعی در تغییرات شناختی و دور شدن از واقعیت­های فشارآور دارد و با فاصله گرفتن از مشکل، اقدام به فرار و اجتناب کرده و برای دریافت حمایت عاطفی تلاش می­کند. در این حالت فرد به دنبال برگرداندن آرامش بهم خورده­ای است که به خاطرموقعیت فشارزا، به وجود آمده است وکوشش می­کند تا خود را از آشفتگی های موجود و پریشانی برهاند(ایرلند و همکاران، 2005).

برای رویارویی با رویدادهای زندگی آگاهی از عوامل شخصیتی بسیار مهم است. زیرا عوامل شخصیتی با این مسئله که یک فرد چگونه دنیا را مشاهده می­کند و چگونه به عوامل و موقعیت­های تنش­زا پاسخ می­دهد ارتباط نزدیکی دارد (کلینگ، به نقل از پوریوسف و آزاد فلاح، 1391). با نگرش به تأثیرگذاری برخی از عوامل شخصیتی بر کاربرد راهبردهای مقابله­ای، مثلاً این که، با وجدان بودن، راهبردهای مقابله­ای سازگارانه را تسهیل می­کند و برعکس روان آزرده­گرایی، راهبردهای مقابله­ای ناسازگارانه را تسهیل می­کند و با شناخت هر چه بیشتر و بهتر عوامل شخصیتی و به تبع آن راهبردهای مقابله­ای می­توان فرسودگی زناشویی را پیش­بینی کرد. ویژگی­های شخصیتی و راهبردهای مقابله­ای در کنار متغیرهای بسیاری از جمله فرسودگی شغلی، سلامت روان، رضایت زناشویی، سازگاری زناشویی و… مورد سنجش قرار گرفته است. حال باتوجه به نقش این دو متغیر در موارد مشابه همچون سازگاری و رضایت زناشویی و خلاء سنجش آن با فرسودگی زناشویی، انجام چنین پژوهشی در خور توجه است. از این رو در این پژوهش، در پی پاسخ به این سؤال هستیم که آیا ویژگی­های شخصیتی و سبک­های مقابله­ای می­توانند فرسودگی زناشویی را پیش­بینی کنند؟

هدف اصلی این پژوهش آن است که: باتوجه به ویژگی های شخصیتی و سبک های مقابله ای افراد، به پیش بینی فرسودگی زناشویی زنان شاغل شهرستان اسلام آبادغرب اهتمام نماید.

          1-2- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:04:00 ب.ظ ]




2-3      تنظیم هیجان…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………… 57

2-4     جمع بندی پایانی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. 80

فصل سوّم: روش پژوهش

3-1     مقدّمه………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………82

3-2   طرح پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. 82

3-3    جامعه، نمونه و روش نمونه گیری……………………………………………………………………………………………………………………………………82

3-4     ابزارهای جمع آوری اطّلاعات…………………………………………………………………………………………………………………………………………82

3-4-1   پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی…………………………………………………………………………………………………………………….82

3-4-2   مقیاس شخصیّت مرزی………………………………………………………………………………………………………………………………………………..83

3-4-3    فرم تجدیدنظر شده سایکوپاتی…………………………………………………………………………………………………………………………………..83

3-4-4    پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………84

3-5      روش جمع آوری داده ها………………………………………………………………………………………………………………………………………………85

3-6      روش تجزیه و تحلیل داده ها………………………………………………………………………………………………………………………………………… 85

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها

4-1      مقدّمه…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….87

4-2     یافته های توصیفی…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………87

4-3    یافته های استنباطی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..89

4-4     تحلیل سؤالات پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………………………………………..94

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1   مقدّمه………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..99

5-2    بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………99

5-3   محدودیّت ها……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..105

5-4   پیشنهادات…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………105

منابع

منابع فارسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….106

منابع انگلیسی…………………………………………………….

۱-۱مقدمه

در حال حاضر اختلالات روانی به دلیل ماهیت آشفته ساز،شیوع فراوان و پیچیدگی های ماهیتی و نیز       هزینه های گزاف مراقبتی مورد توجه فراوان قرار گرفته اند.بعلاو

مقالات و پایان نامه ارشد

ه نگاه جامعه ی امروز به آنها،نگاه علمی و به سرعت در حال پیشرفت است(بخشی پور،دژکام،مهریار و بیرشک ،۱۳۸۳). در این میان، اختلالات شخصیت در زمره مهمترین مشکلات اجتماعی و پزشکی هستند که روانپزشکان، متخصصان بهداشت روانی، جامعه شناسان و…توجه جدی بدان داشته اند. شیوع آنها در جمعیت عمومی بین ۱۰ تا ۲۰ درصد تخمین زده می شود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت معمولاً برچسب های آزارنده، پرتوقع، یا انگل دریافت می کنند و کلاً پیش آگهی آنها نامطلوب شمرده می شود. تقریباً نیمی از تمام بیماران روان پزشکی دچار اختلالات شخصیت هستند که غالباً توأم با اختلالات محور یک است. اختلال شخصیت در عین حال زمینه ساز سایر اختلالات روانپزشکی نظیر    سوء مصرف مواد، خودکشی، اختلالات عاطفی، کنترل تکانه، اختلالات خوردن و اختلالات اضطرابی است و این امر موجب تداخل در درمان و افزایش ناتوانی، بیماری و مرگ و میر در این بیماران می گردد(کاپلان و سادوک[1]،۱۳۸۲).

انجمن روان پزشکی آمریکا (۲۰۰۰APA,)[2]،۱۰نوع اختلال شخصیت را در۳ خوشه طبقه بندی کرده است. خوشه A با رفتار عجیب و غریب مشخص شده و مرکب از اختلالات پارانویید، اسکیزوئید و اسکیزوتایپال است. خوشه B که با رفتارهای هیجانی و نمایشی مشخص شده است، شامل اختلالات شخصیت ضداجتماعی، نمایشی، مرزی و خودشیفته است. خوشه C هم که با رفتارهای اضطرابی مشخص می شود، شامل اختلالات شخصیت اجتنابی، وابسته و وسواسی-جبری است (کاپلان و سادوک،۱۳۸۲).

در این بین، اختلال شخصیت مرزی با شیوع ۱ تا ۲درصد در جمعیت عمومی و ۱۰ درصد در جمعیت غیربستری و ۲۰-۲۵درصد در جمعیت بستری شده،یکی از اساسی ترین دغدغه های بهداشت روانی است(اسوارتز[3] و همکاران؛۱۹۸۹،پارک؛پارک[4]،۱۹۹۷؛گاندرسون[5]؛‍۱۹۸۴وایدیگر[6]؛۱۹۸۶،به نقل از جرج کروس و رینولدز،۲۰۰۱). همپوشی این اختلال با اختلالات محور یک حدوداً بین ۴۰-۶۰ درصد تخمین زده می شود (مارزیالی[7] و مونرو-بلوم[8]،۱۹۹۴،به نقل از جرج کروس و رینولدز،۲۰۰۱) که افسردگی و اختلال دوقطبی  متداول ترین اختلالات بوده و بیان می شود ۸۷ درصد مرزی ها علایم اختلال افسردگی را نشان                 می دهند(کوروبلی و همکاران[9]،۱۹۹۶؛هادزیاک و همکاران[10]،۱۹۹۶،به نقل ازجرج کروس و رینولدز،۲۰۰۱).

از سویی، اختلال شخصیت ضداجتماعی نیز به موجب نقش عظیمی که روی سلامتی عمومی و وضع اقتصادی جوامع دارد، نسبت به دیگر اختلالات شخصیت، مرجّح ترین اختلال شخصیت برای پژوهش است. بیماران مبتلا به این اختلال نسبت به جمعیت عمومی، به احتمال بیشتری با اختلالات محور یک، هم ابتلایی دارند، این اختلالات شامل افسردگی اساسی(۳۰٪)،اختلال دوقطبی،پانیک[11]،اختلال نقص توجه و بویژه اختلال مصرف مواد است. برآورد می شود که ۸۰ درصد بیماران ضداجتماعی می توانند سوء مصرف کنندگان مواد باشند. آمارها نشان می دهند که تقریباً ۳درصد مردان و۱ درصد زنان در بین جمعیت عمومی آمریکا، ویژگی های مربوط به ملاک های اختلال شخصیت ضداجتماعی را نشان می دهند (جرج کروس[12] و رینولدز[13]،۲۰۰۱).

با توجه به شیوع، پیچیدگی، همایندی بالا با اختلالات محور یک و نیز هزینه های گزافی که در قبال این اختلالات چه از جنبه مراقبتی و چه از نظر خساراتی که از سوی

یک مطلب دیگر :

رابطه بین جهت گیری ارزشی و تعهد سازمانی - دانلود پایان نامه ها

 مبتلایان به این اختلالات شخصیتی  به جوامع تحمیل می شود، پرداختن به اختلالات شخصیت مرزی و ضداجتماعی از اولویت های پژوهشی در حوزه سلامت روانی است. در این راستا، فهم سازه های تأثیر گذار و بیان صریح عواملی که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بر این اختلالات اثر می گذارند، کاری بس دشوار است، با این حال تلاش محققان در این زمینه نتایج   امیدوارکننده ای در پی داشته است.در همین راستا، توجه به نقش سازه روانشناختی تنظیم هیجان و بالاخص راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در سبب شناسی اختلالات شخصیت ضداجتماعی و مرزی باتوجه به وجود    بی ثباتی هیجانی و ناتنظیمی هیجانی در خوشه  Bاختلالات شخصیت (کریک و جی گر[14]؛۲۰۰۱) و بررسی اثرات مستقل این راهبردها با بهره گیری از نظام تحلیلی آماری پیشرفته مدل یابی معادلات ساختاری[15] جهت پیش بینی و تبیین اثرات این سازه ها بر این حوزه از اختلالات شخصیت، می تواند کمک کننده پژوهش ها و رویکردهای درمانی آتی در زمینه اختلالات شخصیت باشد.

۲-۱ بیان مسأله

زمانی که فردی در کنار آمدن با مسائل زندگی مشکلاتی داشته باشد و رفتار وی به طور پایدار، مقاوم و انعطاف ناپذیر، موجب پریشانی و آشفتگی دیگران شود، در چنین شرایطی، اختلال شخصیت مطرح می شود(کریس هیلی[16]؛۲۰۰۸). اختلالات شخصیت بیانگر مجموعه ای از رفتارهای گوناگون و پیچیده هستند. جلوه  آشفتگی روانی در هر یک از این اختلالات کاملأ متفاوت است، با این حال مشکلاتی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت تجربه می کنند، هر روز و در اغلب تعامل های آنها با دیگران وجود دارد. مشکلات این افراد اعم از اینکه وابستگی شدید، ترس از صمیمیت زیاد، نگرانی شدید، دروغگویی فراوان و بی دلیل و رفتار های استثمارگرایانه  یا خشم کنترل ناپذیرباشد، به هر حال این افراد معمولاً ناخشنود و ناسازگارند. آنها در دور معیوبی گرفتار      می شوند که درآن، سبک شخصی آشفته شان دیگران را بیزار نموده و از این رو شیوه های برقراری ارتباط مشکل آفرین آنها را تشدید می کند (هالیجین[17] و ویتبورن[18]؛۲۰۰۳).

درDSM-IV-TR[19] اختلالات شخصیت به سه گروه یا خوشه تقسیم بندی شده اند. خوشه A مرکب از اختلالات پارانویید، اسکیزوئید و اسکیزوتایپال است. خوشه B شامل اختلالات شخصیت ضداجتماعی، نمایشی، مرزی و خودشیفته بوده و خوشه C هم، شامل اختلالات شخصیت اجتنابی، وابسته و وسواسی جبری است (۲۰۰۰ APA,). در این بین، اختلالات شخصیت خوشه ی  Bکه با رفتارهای نمایشی و هیجانی مشخص       می شوند، جزء متداول ترین و پربسامدترین اختلالات شخصیت معرفی شده در DSM-IV-TRهستند (به نقل از کریستالین سالترز-پدنئولت[20]،۲۰۱۱). مطالعات انجام شده نیز همواره حاکی از آن بوده است که این اختلالات، مشکلات و عوارض بسیاری را سبب می شوند. از این میان، دو اختلال شخصیت ضداجتماعی و مرزی به دلیل همایندی بالا با بیشتر اختلالات از جمله اختلالات خلقی، اضطرابی، اختلال مصرف مواد، همچنین خودکشی و به هم زدن نظم عمومی و ایجاد مسایل قانونی از اهمیت ویژه ای برخوردارند (جرج کروس و رینولدز،۲۰۰۱).

اختلال شخصیت مرزی یکی از شایعترین اختلالات شخصیت در بیماران بستری و در مراجعان به       کلینیک های روانشناسی و روانپزشکی است (بارلو و دوراند[21]،۲۰۰۲ ،به نقل از حنایی؛۱۳۸۸). شیوع آن در حدود ٪۱۵ جمعیت عمومی و ٪۵۰ در میان مبتلایان به اختلالات شخصیت تخمین زده می شود (وایدیگر[22] و ویسمن[23]،۱۹۹۱، به نقل از حنایی؛1388). اکثر افراد مبتلا به این اختلال(۵۰ درصد) در دوره سنی ۱۸ تا ۲۵ سال، مبتلا به این اختلال تشخیص داده می شوند. همچنین دو سوم کل جمعیت بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را زنان تشکیل می دهند(گاندرسون،۲۰۰۸؛ به نقل از محمودعلیلو و شریفی،۱۳۹۰)[24].     استرن[25] ( ۱۹۳۸) معتقد است که بیماران مبتلا به این اختلال در مرز بین نوروز[26] و سایکوز[27] قرار دارند به طوری که وقتی تحت فشار روانی شدید قرار می گیرند به رفتار ها و فرآیند های فکری سایکوتیک دچار  می شوند و سریعاً به سطوح سالم تری از کارکرد روانی باز می گردند (به نقل از کریس هیلی،۱۳۹۰). مشخصه بارزشان ناپایداری در خلق، حالات عاطفی، واقعیت آزمایی و خودانگاره است. به نظر می رسد این بیماران همیشه در بحران به سر می برند. چرخش های سریع خلق، رفتارهای غیرقابل پیش بینی، خودزنی های مکرر، هم زمان بودن احساس خصومت و وابستگی و روابط بین فردی آشفته از خصوصیات بارز این نوع اختلال شخصیت است. همچنین تکانشی بودن، احساس مزمن پوچی و فقدان احساس هویت، دوپاره سازی در روابط بین فردی و خودکشی از دیگر ویژگی های این اختلال است (نوردهال[28]،نیساتر[29]،۲۰۰۵؛سادوک و سادوک[30]،۲۰۰۵ ؛به نقل از حنایی، ۱۳۸۸).

از سویی، یکی از راه های توصیف اختلال شخصیت مرزی استفاده از حروف اول علایم این اختلال است که در مجموع عبارت «من ناامیدم»[31]را تشکیل می دهند و شامل، آشفتگی هویت(I)[32]، بدتنظیمی هیجانی(D)[33]، احساس تهی بودن(E)[34]،رفتار خودکشی گرایانه(S)[35]، عقاید پارانوئید(P)[36]، احساس رهاشدگی(A)[37]، تکانشگری(I)[38] و خشم®[39] است. در خصوص رفتارهای آسیب به خود این بیماران، داستی میلر[40](۱۹۹۴) معتقد است که چنین اعمالی آن قدر معانی متعدد و نهفته دارد که حتی شخصی که اقدام به آن می کند، همیشه از دلایل آن آگاه نیست. در مورد برخی از معانی یا دلایل نهفته در اعمال خودآسیب زنی می توان به نوعی راهبرد مقابله ای یا کنار آمدن با فشار روانی، روشی برای ابراز خشم شدید و یا فریاد کمک طلبی و عملی به عنوان توجه برگردانی اشاره نمود (کریس هیلی،۱۳۹۰).

علاوه بر این،اختلال شخصیت ضداجتماعی یکی دیگر از اختلالات شخصیت خوشه B است که شاید بیشترین مطالعات انجام شده درباره اختلالات شخصیت مربوط به این اختلال است(هیثر بارنت ویگ[41]،۱۳۸۸).

پیش تر، این اختلال با عناوینی چون، سایکوپاتیک[42]، سوسیوپاتیک[43]، دیس سوشیال[44] و شخصیت جنایی[45] شناخته می شد. باور و نگرش اساسی این افراد آنست که حق دارند قوانین و اصول را بشکنند. جنگ جویی،   بهره کشی در روابط، فقدان همدلی و حساسیت های اجتماعی جزء خصایص معمول این بیماران است (جرج کروس و رینولدز،۲۰۰۱).

ناتوانی برای سازگاری با موازین اجتماعی در ارتباط با رفتار قانونی، که با دست زدن به اعمال تکراری،که زمینه را برای دستگیری فراهم می کند، تظاهر می کند؛ فریبکاری و دروغگویی های مکرر؛ رفتار تکانشی و ناتوانی برای طرح ریزی های پیشاپیش؛ تحریک پذیری و پرخاشگری به همراه نزاع و حملات فیزیکی مکرر؛   بی احتیاطی نسبت به ایمنی خود و دیگران؛ عدم احساس مسئولیت مستمر که با ناتوانی برای حفظ رفتار شغلی با ثبات تظاهر می کند و فقدان احساس پشیمانی، ویژگی های توصیف کننده مبتلایان به اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند،از طرفی،این اختلال در مردان سه برابر بیشتر از زنان است(کاپلان و سادوک،۱۳۸۲).

اختلال شخصیت ضداجتماعی سیر بدون پسرفت دارد و اوج شدت آن معمولاً دراواخر نوجوانی است. پیش آگهی اختلال متغیراست و گزارش هایی از کاهش علایم با افزایش سن داده شده است، البته مشخص نیست که این کاهش علایم به خاطر بالا رفتن سن است یا افزایش آگاهی اجتماعی. افسردگی، اضطراب، الکلیسم و         سوء مصرف دارو اختلالاتی هستند که بیشترین همایندی را با اختلال شخصیت ضداجتماعی دارند (کاپلان و سادوک،۱۳۸۲).

اختلال شخصیت ضداجتماعی و مرزی نیز همانند دیگر اختلالات شخصیت، بواسطه نشانه های رفتاری، هیجانی، شناختی و نیز بین فردی شان به کارکردهای روزانه‌‌ مبتلایان، تأثیرات منفی بر جا می گذارند (هالیجین و ویتبورن،۲۰۰۳).روابط بین فردی مختل، مشکلات هویتی، مشکلات تحصیلی و شغلی و نیز   درگیری های قانونی ازجمله این مشکلات هستند(کاپلان و سادوک،۲۰۰۷).مسأله تنظیم هیجان به عنوان یک مشکل و مشخصه اساسی مبتلایان به اختلالات شخصیت خوشه Bاست (کریک و جی گر؛۲۰۰۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یک مطلب دیگر :

منبع مقاله با موضوع عقد اجاره، سند رسمی، قانون مدنی

 

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

صفحه   عنوان
1   چکیده
    فصل اول: طرح تحقیق
2   مقدمه
4   ضرورت انجام تحقیق
5  

اهداف کلی و جزئی 

 

6  

فرضیه ها 

 

6  

تعاریف مفهومی وعملیاتی متغیرها 

 

    فصل دوم: پیشینه‌ی پژوهش
10  

مقدمه 

 

13  

تعامل والدین- فرزند در ایران 

 

14  

مبانی نظری متغیرها 

 

16  

تحقیقات داخلی و خارجی انجام یافته در ارتباط با موضوع 

 

17  

جمع‌بندی از مبانی نظری و عملی برای ساختن پشتوانه‌ی معتبر تحقیق 

 

    فصل سوم: روش تحقیق
20  

مقدمه 

 

21  

جامعه آماری 

 

21  

ابزارهای گردآوری داده ها 

 

23  

شیوه تجزیه و تحلیل داده ها 

 

    فصل چهارم: یافته‌های تحقیق
24  

مقدمه 

 

33  

فرضیه ها 

 

39  

بحث و نتیجه­گیری 

 

40  

منابع 

 

 

چکیده

در این رساله به بررسی رابطه­ی بین وضعیت سلامت عمومی و شیوه های فرزند پروری جانبازان با وضعیت تحصیلی فرزندان آن­ها در استان اصفهان پرداخته شده است. جامعه مورد بررسی فرزندان جانبازان تحت پوشش ستاد شاهد آموزش و استان اصفهان است که بدین منظور نمونه ای به حجم 141 نفر از بین دانش آموزان پسر و دختر مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از ابزارهای اندازه گیری تحقیق شامل پرسشنامه شیوه های فرزند پروری دیانا بامریند (1971) و پرسشنامه سلامت عمومی GHQ-28 و وضعیت تحصیلی و سایر اطلاعات جمیت­شناختی جمع­آوری شد.

در ادامه از ضریب همبستگی پیرسون و کندال توسط نرم­افزار SPSS نسخه 19 جهت بررسی رابطه بین شیوه فرزند پروری مقتدارانه، استبدادی و سهل­گیرانه و وضعیت تحصیلی استفاده گردید. در نتیجه شیوه فرزندپروری مقتدرانه با وضعیت تحصیلی دانش­آموزان مقطع ابتدایی و افسردگی و عملکرد اجتماعی پدر با وضعیت تحصیلی دانش­آموزان مقطع راهنمایی ارتباط معنی داری داشت.

 فصل اول

طرح تحقیق

مقدمه

موضوع افت تحصیلی دانش آموزان و پیشرفت آموزشی آنها به منظور کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری و کارایی نظام آموزشی در سه دهه اخیر به یکی از مهم ترین مباحث مهم نظام آموزشی ما تبدیل شده است، این چالش که در حال حاضر مسئولان نظام آموزشی و بسیاری از اولیای دانش آموزان را به نحوی با خود درگیر کرده است، به یکی از حوزه­های فعال در تحقیقات پژوهشگران تبدیل شده است و مباحث­ علمی فراوانی در بین روانشناسان، مشاوران و متخصصان تعلیم و تربیت، پیرامون ابعاد مختلف این موضوع تا به امروز در جریان است، به عنوان مثال می­توان به مهدوی­غروی مریم، خسروی معصومه و نجفی محمود (1391)، مظاهری امیر و مظاهری مسعود (1392) سورگی سیروس (1392) و بسیاری دیگر اشاره کرد.

از آن­جایی­که خانواده نقش اساسی در حفظ سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی کودکان دارد، یکی از مهم­ترین عناصر تاثیرگذار بر عملکرد تحصیلی دانش­آموزان نیز به شمار می­رود، ازاین رو نابسامانی خانوادگی، مشکلات روحی و روانی نوجوانان و جوانان، عدم کنترل پدر و مادر بر انتخاب دوستان، قایل شدن آزادی بی حد و حصر یا به عبارت دیگر اعتقاد به رهایی و بی بند و باری فرزندان و تمایل نوجوانان و جوانان به تفریحات ناسالم از جمله عناصری هستند که می تواند یک فضای نا سالمی را به وجود آورد و وضعیت تحصیلی فرزندان را تحت الشعاع خود قرار دهد.

تاکنون تحقیقات بنیادی فراوانی در خصوص ساختار خانواده و رابطه آن با رشد و توسعه شخصیت فرزندان در ابعاد مختلف صورت پذیرفته است. براساس نظریه بامریند[1](1991)، سبک های فرزند پروری به عنوان واسطه ی بین متغیرهای هنجاری آنان و جامعه پذیری فرزندان عمل می کند و با شایستگی های اجتماعی آنان رابطه دارد. الیس[2](2003)، نشان داد که بین سبک های فرزند پروری مقتدرانه با سازماندهی، پیشرفت تحصیلی و جهت گیری عقلانی در کودکان رابطه مثبت وجود دارد هم­چنین تحقیقات دیگری نشان داده است که نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند ونمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته باشند شاید به این دلیل که به قدر کافی فرصت نداشته اند که عقاید خود را بیازمایند یا مستقلانه مسئولیت قبول کنند در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر واستقلال وخلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ اخلاقی کمتر رشد یافته اند ودر برخورد با مشکلات روزمره عملی، تحصیلی وذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند (گوای[3] ،1997).

علاوه براین جامعه مورد بررسی در این رساله یعنی فرزندان جانبازان جنگ در استان اصفهان، به طور خاص با مسائل جبری دیگری که ساختار خانواده و والدین و دانش­آموزان را به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر قرا می­دهد دست به گریبان هستند. توجه به اینکه در هر جنگی علاوه بر آسیب های جبران ناپذیر جسمی، صدمات روحی روانی (که اصطلاحاً PTSD[4] نامیده می شود) نیز  به شرکت کنندگان در آن وارد می شود، که از جمله علائم آن ، سعی در اجتناب کردن از افکار و احساس های مربوط به ضربه، فعالیت­ها، مکان­ها یا افراد یاد آور خاطره ضربه، کاهش قابل ملاحظه علاقه یا شرکت در فعالیت­های مهم اجتماعی، احساس گسستگی با دیگران ، محدودیت عاطفی مثل نداشتن احساس­های عاشقانه ، احساس کوتاه­تر شدن آینده، نداشتن انتظار شغل، ازدواج، فرزند، عمر طبیعی داشتن، اختلال خواب، احساس تحت فشار بودن، اختلالات درکی و تفکر (از جمله هذیان، توهم، تصورات آزاردهنده، خطاهای حسی کاذب و واکنشهای هذیانی)، دردهای روان‌تنی (از جمله سردرد، خستگی و دردهای عضلانی، ناتوانی در نقشهای اجتماعی و …) می‌باشد. با توجه به این مسائل در خانواده جانبازان  PTSDنیز  به دلیل مشکلات خاص جانباز و تأثیر این مشکلات بر همسر و فرزندان، جوّ خانواده آرامش لازم را نخواهد داشت، چرا که در نتیجه عوارض ناشی از جنگ این افراد برخلاف افراد عادی، معمولا با مسائلی ازجمله عدم مسؤولیت‌پذیری، ناتوانی در انجام نقش پدری و …روبرو هستند و جرّ و بحثهای کلامی زیادی با افراد خانواده خود دارند (شریفی­راد غلامرضا و مطلبی محمد 1385). لذا کودکان چنین خانواده‌ای در شرایط یکسانی نسبت به سایر کودکان قرار ندارند، از این رو ممکن است از وضعیت تحصیلی متفاوتی نیز برخوردار باشند. بنابراین بررسی وضعیت تحصیلی فرزندان جانبازان PTSD از اهمیت زیادی برخوردار است و لازم است به طورخاص مورد توجه محققان، روانشناسان، روانپزشکان، مسؤولین بنیاد ، مسئولین آموزش و پرورش و معلّمان قرار بگیرند.

به منظور برطرف نمودن مشکلات تحصیلی فرزندان شاهد و ایثارگر، ستادی در آموزش و پرورش به همین نام به وجود آمده است. در بین مسئولین این ستاد که مسئولیت رسیدگی و بهبود شرایط تحصیلی فرزندان جامعه تحت پوشش خود را برعهده دارند، همواره این سئوال مطرح بوده که با توجه به اینکه فرزندان جانبازان بدلایل ذکر شده در شرایط یکسانی نسبت به فرزندان سایر خانواده­ها قرار ندارند، و فرزندان شهدا نیز از نعمت وجود پدر در خانواده بهره مند نیستند، آیا نیاز به حمایت های آموزشی و پرورشی بیش­تری دارند؟ و مهم­تر این­که کدامین ابعاد از شرایط زندگی فرزندان، برای بهبود و یا اصلاح در اولویت قرار دارند؟ در این راستا دو بعد از مسائل این قشر خاص مورد توجه محقق قرار گرفته است. یکی از این ابعاد وضعیت سلامت عمومی جانبازان است، که شامل 4 خرده مقیاس شامل افسردگی، اختلال در عملکرد اجتماعی، اضطراب و بی­خوابی و علائم روان­تنی است که تصور می­شود ساختار خانواده و در نتیجه شرایطی که فرزندان در آن درحال رشد هستند، تاثیر قابل ملاحضه­ای داشته است. همچنین شیوه فرزندپروری آن­ها و ارتباط آن با وضعیت روحی و جسمانی آن­ها نیز بعد دیگری از وضعیت خاص این جامعه است که مورد بررسی قرار گرفت. بنابراین پژوهش حاضر با هدف برسی رابطه بین سلامت عمومی جانبازان و سبک های فرزند پروری آنان با وضعیت تحصیلی فرزندان انجام پذیرفت. لذا سئوال کلی که در این پژوهش به آن پاسخ داده شد، این است که کدام یک از سبک های فرزند پروری با وضعیت تحصیلی فرزندان شاهد و ایثارگر رابطه دارد و تاثیر آسیب های وارده ناشی از جنگ در وضعیت تحصیلی در چه حدی می باشد ؟

ضرورت انجام تحقیق

جنگ به عنوان یک عامل استرس زا می تواند منجر به عوارض ناگواری در زندگی انسان­ها شود. افرادی که مستقیما در جنگ شرکت می کنند و به نوعی در معرض ترومای ناشی از این بلای خانمان سوز قرار می گیرند، اولین قربانیان جنگ هستند. اثرات جنگ تا اعماق خانواده ها و جامعه نیز نفوذ می کند. خانواده مجروحین، معلولین، شهدا و اسرا قربانیان فراموش شده جنگ محسوب می شوند. شیوه های فرزندپروری جانبازان ممکن است متاثر از وضعیت جانبازی و سلامت روانی آنان باشد که می­تواند در وضعیت تحصیلی فرزندان آن­ها موثر واقع شود. از طرف دیگر، یکی از وظایف ذکر شده در اساسنامه طرح شاهد، تربیت، آموزش و رشد همه جانبه فرزندان شاهد و فرزندان جانبازان می باشد که در آینده بتوانند باکسب دانش و معنویت اسلامی انسانهایی مفید و مثمرثمر برای جامعه خویش باشند.

با استفاده از نتایج این تحقیق می­توان با تعیین نوع ارتباط سبک تربیتی ایشان بر نتیجه عملکرد تحصیلی فرزندان در جهت اصلاح شیوه های فرزندپروری آن­ها ازطریق اطلاع رسانی و برگزاری دوره های مشاوره خانواده اقدم نمود. لذا علاوه بر ستاد شاهد آموزش و پرورش، بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز می تواند براساس یافته های این تحقیق اقدام به برنامه ریزی از طریق اختصاص اعتبارات لازم در راستای تقویت بنیه علمی فرزندان جانبازان نماید.

برخی از صاحب‌نظران در حیطه‌ی تعلیم و تربیت مانند جودیت ریچ هریس[5] معتقدند که والدین، هیچگونه اثر بلند مدتی بر روی شخصیت یا هوش فرزندان خود ندارند . به نظر او ، والدین کودک ، نقش اساسی در دوران کودکی فرزند خود دارند اما هیچگونه تاثیر بلند مدت بر هوش یا شخصیت یا شیوه ی رفتارفرزند خود، در شرایطی که کنار او نیستند ، بر جا نمی گذارند . بر اساس نظر وی ، بررسی تازه یی نشان داده کودکانی که بیشترین اوقات 3 سال اول زندگی خود را در مراکز مهد کودک سپری کرده بودند با کودکانی که د رخانه بودند ، از نظر رفتار یا سازگاری ، فرقی با هم نداشتند .کودکانی که باید با خواهران وبرادران خود برای جلب توجه والدین رقابت کنند ، از نظر شخصیتی ، با تک فرزندان خود فرقی ندارند .

البته برخی از محققان نیز مانند جروم کیگان[6] با این نظر مخالفند. به نظر او اثرات والدین بر کودکان تاثیر آشکاری دارد. والدینی که به طور مستمر با فرزندان خود حرف می‌زنند و برای آن‌ها کتاب می‌خوانند، معمولاً کودکانی به وجود می‌آورند که وسیع ترین خزانه لغات، بالاترین نمره هوش و بهترین نمرات درسی را دارند.

اهداف کلی و جزئی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:01:00 ب.ظ ]