مقایسه اثر بخشی الگوی چند محوری شفیع آبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز |
بخش دوم :تحقیقات انجام شده در داخل کشور………… 38
جمعبندی ……………………………………. 43
فصل سوم: روش پژوهش
روش پژوهش…………………………………… 45
جامعه آماری…………………………………. 45
نمونه و روش نمونهگیری ………………………. 45
ابزارهای پژوهش………………………………. 46
شیوه اجرای پژوهش ……………………………. 47
خلاصه جلسات آموزشی …………………………… 47
الگوی چندمحوری شفیع آبادی ……………………. 47
نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز……………….. 48
روش تجزیه و تحلیل دادهها……………………. ….48
ملاحظات اخلاقی……………………………….. ..49
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
بخش اول : آمار توصیفی………………………… 50
بخش دوم: آمار استنباطی……………………….. 53
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
خلاصه پژوهش …………………………………. 60
یافتههای پژوهش ……………………………… 60
محدودیتها…………………………………… 68
پیشنهادهای کاربردی…………………………… 68
پیشنهادهای پژوهشی……………………………. 69
منابع
منابع فارسی…………………………………. 70
منابع انگلیسی……………………………….. 77
پیوست
بسته های آموزشی…………………………….. 80
پرسشنامه رفتار کار آفرینانه ………………….. 98
چکیده:
هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان دختر دبیرستان دخترانه شهرستان مرودشت بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشآموزان دبیرستان دخترانه هاجر شهرستان مرودشت بودند. از بین دانشآموزانی که در پرسشنامه رفتار کارآفرینانه فکری، شفیعآبادی، نورانیپور، و احقر (1391) نمره کمتری کسب کرده بودند به صورت تصادفی 45 نفر انتخاب و به تصادف در سه گروه کنترل و آزمایش 1 و 2 جایگزین شدند. گروه آزمایش شماره یک 8 جلسه 5/1ساعته آموزش براساس الگوی چند محوری شفیعآبادی و گروه آزمایش شماره دو 8 جلسه 5/1 ساعته آموزش براساس نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز دریافت کردند و در گروه گواه مداخلهای صورت نگرفت. پس آزمون اجرا شد و دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شدند و مشخص شد که بین سه گروه تفاوت وجود داشته است . الگوی چند محوری شفیعآبادی و نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز هر کدام بر روی ابعاد رفتار کارآفرینانه (تصمیمگیری، شناخت فرصتها، تعیین ساختار، تعیین منابع و شرایط، و تعیین اهداف و راهبردها) تأثیر معنادار دارند. اما بین اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر ابعاد رفتارکارآفرینانه دانشآموزان تفاوت معنادار آماری وجود ندارد.
کلید واژه: الگوی چند محوری شفیعآّبادی، نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز، رفتار کارآفرینانه، دانشآموزان دختر
مقدمه:
یکی از بارزترین دغدغههای فکری جوانان بعد از فارغ التحصیلی یافتن شغل مناسب است. یکی از راههای مناسب ایجاد شغل برای خود و دیگران در دنیای امروز کارآفرینی است. آموزش کارآفرینی در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی در کشورهای در حال توسعه به عنوان ضرورت مطرح شد و این تفکر که کارآفرینان دارای ویژگی ذاتی هستند رد گردیده است اکبرنیا، 2005، به نقل از رضایی و رشوند، 1391).
یک مطلب دیگر :
با توجه به اینکه در طول تحصیل تمرکز بر فراگیری دروس میباشد کمتر به مقوله کارآفرینی و آموزش آن توجه شده است و دانشآموزان یا دانشجویان بعد از فارغ التحصیلی عموما به دنبال کار در شرکتها و مراکز دولتی میباشند که به دلیل اشباع نیرو در مراکز مختلف عدهای در یافتن شغل مناسب دچار سرگردانی میشوند. از آنجا که مدارس پایهایترین مرکز آموزشی میباشد و نقش به سزایی در هدایت دانشآموزان دارند لذا بهترین محیط برای آموزش و حداقل تلنگر فکری برای ایجاد کارآفرینی در آینده است. بنابراین آموزش کارآفرینی در مدارس تاثیر بسزایی در تصمیمگیری و جهت دادن آنان به آینده شغلی مناسب دارد و مسلماً عواملی که بتواند در این مساله تاثیرات مثبتی را داشته باشد مورد توجه مدیران قرار خواهد گرفت .در بین دورههای تحصیلی دوره متوسطه دوم ( دبیرستان ) مرحله پر اهمیتی به لحاظ یادگیری و جهتگیری دانش آموزان برای تعیین سرنوشت شغلی است بنابراین مشاوران مدارس میتوانند نقش مهمی را در آینده شغلی دانش آموزان در این دوره ایفا کنند. آموزش کارآفرینی توسط مشاوران میتواند هدف مهم برنامه آموزشی مدارس باشد و یکی از راهکارهای این آموزش میتواند استفاده از نظریههای مشاوره شغلی مختلف باشد. از آنجایی که مشاوره شغلی روشها و اطلاعات مفیدی از تواناییها، ویژگیها، رغبتها و خواستههای دانش آموزان را در اختیار آنان قرار میدهد، موجب افزایش انگیزش پیشرفت میگردد و نگرانیهای منفی آنان را در باب آینده تحصیلی- شغلی کاهش میدهد(آقایی، جلالی،و نظری،1390).
راهنمایی و مشاوره شغلی همچنین نقش محوری در افزایش کارآمدی فرد برای اشتغال دارد زیرا به فرد کمک میکند خود را بهتر بشناسد و از نیازهای جامعه و مشاغل گوناگون آگاهی یابد و از شرایط احراز آنها مطلع شده و در انجام امور شغلی خود تواناتر گردد (صالحی نجف آبادی، عابدی، و فرحبخش، 1385). بنابراین کاربرد نظریههای مشاوره شغلی در آموزش کارآفرینی در مدارس نباید نادیده گرفته شود لیکن از آنجا که بهرهگیری از نظریههای مشاوره شغلی برای آموزش کارآفرینی در مدارس کم بوده این پژوهش به دنبال بررسی اثر بخشی دو نظریه مختلف مشاوره شغلی و مقایسه آنها در آموزش کارآفرینی به دانش آموزان مدرسه است.
بیان مسأله:
یکی از محورهای اصلی و مهم زندگی هر جوان، انتخاب شغل است و به طور کلی، انتخاب شغل برای هر فرد با توجه به جنبههای مختلف شغل و محیط کار وی، مفهومی متفاوت دارد (مختاری، 1385).
مشاوران مدرسه با حضور خود در مدرسه و با اطلاعات تخصصی که در زمینه مشاوره دارد، علاوه بر کمکهای شایان توجه در سایر زمینهها میتواند نقش موثری در مشاوره شغلی دانشآموزان داشته باشد. هر چند دانشآموزان در حال تحصیل در مدرسه در همان زمان در جستجوی شغل و یا انتخاب شغل نیستند اما در صدد هستند که مراحل لازم برای رسیدن به مشاغل مورد نظر خود را پیریزی کنند. روشن است که گام اول در این جهت آشنایی با مشاغل گوناگون و شرایط و ویژگیهای آنهاست که مشاور شغلی با ارائه اطلاعات و یا ارائه منابع و کتب لازم در زمینههای مورد نظر میتواند راهنمای خوبی برای آنها باشد و علاوه بر این شیوه طرحریزی و برنامهریزی برای رسیدن به این مشاغل را ارائه دهد [1].
یکی از شیوه های مناسب اشتغال کارآفرینی است. نیروهای انسانی ارزشمندترین سرمایهسازان هستند که شکوفایی و توانمندیهای آنان میتواند تاثیر شگرفی در چرخه فعالیتهای یک کشور داشته باشد. بنابراین بیگمان یکی از عواملی که امروزه میتواند چهره اقتصاد و صنعت یک کشور را دگرگون سازد کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه است جوامعی وجود دارند که به رغم کمبود منابع طبیعی و به واسطه داشتن ایدههای نو در کارآفرینی به رفاه و آسایش رسیدهاند. (مصحف، عابدی، و بهرامی، 1384).
انگلیسیها سه اصطلاح با نامهای ماجراجو، متعهد و کارفرما را در مورد کارآفرین به کار میبردند. از نظر آنها، کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند. در واقع کارآفرین کسی است که نوآوری خاص داشته باشد. این نوآوری میتواند در ارائه یک محصول جدید، ارائه یک خدمت جدید در طرحی یک فرایند نوین و یا نوآوری در رضایت مشتری و… باشد[2].
در مدارس ضرورت و توجه کافی به آموزش کارآفرینی به خوبی احساس نمیشود و علیرغم اینکه قسمتی از رفتار در محیط آموزشی مانند مدرسه شکل میگیرد و یکی از مسائلی که کمتر در مدارس به آن پرداخته میشود آموزش رفتار کارآفرینانه است.
مشاوران مدارس همچنین میتوانند از نظریههای تخصصی مشاوره شغلی برای کمک به انتخاب شغل و آموزش کارآفرینی به عنوان یکی از شیوه های مناسب انتخاب شغل در عصر حاضر استفاده کنند. اما در حال حاضر از نظریههای مشاوره شغلی برای آموزش کارآفرینی کمتر استفاده شده است و تنها چند پژوهش داخلی توسط فکری، شفیعآبادی، نورانیپور و احقر (الف- 2012و ب-2012)، فکری و شفیعآبادی (2013)، فکری، شفیعآبادی، رفاهی و زابلی (الف-2014 و ب-2014) در این زمینه روی دانشجویان انجام شده است که اثر بخشی الگوی بومی شفیعآبادی، و نظریه گاتفردسون[3] و نظریه کرامبولتز[4] را در آموزش کارآفرینی نشان میدهد. همچنین پژوهشهای حریری (1393) و طاهری (1393) اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی را روی مهارتها و رفتار کارآفرینانه دانش آموزان نشان داده است.
از آنجایی که مشاوره بدون شناخت کافی فرهنگ و اداب و رسوم جامعه امکان پذیر نیست کاربرد الگوهای بومی مشاوره همواره باید مورد توجه قرار گیرد. بر اساس الگوی بومی چند محوری شفیعآبادی (1392) انتخاب شغل فعالیتی پویا و هدفمند است که با توجه به نوع خویشتن پنداری میزان ارضای نیازها و توان تصمیمگیری در درون شیوه زندگی رخ میدهد. پویایی در انتخاب شغل مبین تحرک، تغییرپذیری، خلاقیت و شادابی است. خویشتن پنداری قضاوتی است که فرد در زمینههای موفقیت یا شکست، ارزشها، تواناییها یا ضعفها، اهمیت و یا اعتبار یا بیاعتباری خود دارد. ارضای نیازهای اساسی از عوامل موثر در انتخاب شغل است به طوری که اگر شغلی نیازهای فرد را برآورده نسازد در شرایط عادی انتخاب نخواهد شد و در نهایت فرد باید در مسیر رشدی انتخاب شغل تصمیم بگیرد و شغلی را که با خویشتن پنداریش همسوست و نیازهایش را برآورده میسازد برگزیند.
مقایسه الگوهای بومی و غیر بومی مشاوره شغلی میتواند نقش مهمی در شناخت هرچه بهتر روشهای مناسب مشاوره شغلی داشته باشد. نظریه یادگیری اجتماعی یک الگوی چند محوری خارجی است که چهار عامل: استعداد ژنتیکی، رویدادها و شرایط محیطی، تجارب یادگیری و مهارتهای انجام کار را عوامل موثر در انتخاب شغل میداند منظور از استعداد ژنتیکی هر نوع توانایی و آمادگی ویژه ذاتی است که از طریق وراثت حاصل میشود. رویدادها و شرایط محیطی در انتخاب شغل موثرند. عملکرد شغلی انسان نیز نتیجه تجارب یادگیری گذشته اوست. مهارتهای انجام کار با مواردی نظیر هدفها و باورها و ارزش گذاریهای شغلی فرد و میزان اطلاعات او از مشاغل مختلف بستگی دارد (کرامبولتز، 1975، به نقل از شفیعآبادی، 1392). بنابراین مقایسه نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز با الگوی چند محوری شفیعآبادی میتواند اطلاعات مفیدی را در اختیار محققان و مسئولان آموزش و پرورش برای آموزش کارآفرینی قرار دهد. اما تا کنون در زمینه مقایسه اثر بخشی مشاوره شغلی در آموزش کارآفرینی روی دانشآموزان پژوهشی انجام نشده است. بنابراین با توجه به اهمیت ایجاد شغل ، نقش مدارس در ایجاد رفتار کار آفرینانه و کمبود پژوهشها در زمینه مقایسه الگوی بومیو غیر بومی بر رفتار کارآفرینانه این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که آیا بین اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تفاوت وجود دارد ؟
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-08-13] [ 01:11:00 ب.ظ ]
|