فصل دوم: مروری بر تحقیقات انجام شده

2- مروری بر تحقیقات انجام شده. 12

2-1- مقدمه:. 12

2-2- تعریف تفکر انتقادی. 13

2-3- تاریخچه تفکر انتقادی:. 15

2-4- عوامل بستر ساز تفکر. 18

2-5- ویژگی‌های ذهنی متفکر. 19

2-6- فعالیت‌های تشکیل دهنده تفکر انتقادی:. 20

2-7- خصوصیات تفکر انتقادی. 21

2-8- پنج نوع تکالیف نوشتاری برای تفکر انتقادی. 21

2-9- اهداف تفکر انتقادی. 22

2-10- مفاهیم و ابزارهای تفکر انتقادی. 22

2-11- ارتباط رشته‌های علوم انسانی با ترویج تفکر انتقادی و خلاق   23

2-11-1- فلسفه. 23

2-11-2- تعلیم و تربیت. 23

2-11-3- ادبیات. 24

2-12- ترکیب نظر فلاسفه و روانشناسان در تفکر انتقادی:   25

2-13- موانع تفکر انتقادی:. 26

2-14- روش‌های آموزش مهارت‌های تفکر انتقادی. 27

2-15- تفکر انتقادی و فراشناخت:. 28

2-16- تفکر انتقادی و حل مسئله:. 29

2-17- تفکر انتقادی و خلاقیت:. 30

2-18- آثار شناختی تفکر انتقادی:. 31

2-19- آثار اجتماعی تفکر انتقادی:. 32

2-20- آثار روانی تفکر انتقادی:. 32

2-21- آثار علمی تفکر انتقادی:. 33

2-22- تنش میان ذهنیت و عینیت در تفکر انتقادی:. 33

2-23- نظریه‌های یادگیری همسو با تفکر انتقادی:. 33

2-23-1- نظریه شناختی. 33

2-23-2- نظریه ساخت‌گرایی. 34

2-23-3- نظریه فراشناخت. 35

2-24- سلامت روانی:. 36

2-25- اصول اساسی بهداشت روانی:. 37

2-26- دو تفاوت بهداشت روان و سلامت روان:. 37

2-27- ابعاد سلامت روان:. 38

2-27-1- بعد جسمی. 38

2-27-2- بعد روانی. 38

2-27-3- بعد معنوی. 39

2-27-4- بعد اجتماعی. 39

2-28- هدف ایجاد سلامت روان. 39

2-28-2- پیشگیری ثانوی (درمان). 40

2-29- مفهوم سلامت روان از دیدگاه‌های مختلف. 41

2-29-1- مکتب روانکاوی:. 41

2-29-2- مکتب انسان‌گرایی. 44

2-29-3- مکتب رفتارگرایی. 45

2-29-4- مکتب زیست گرایی. 45

2-29-5- مکتب شناختی. 46

2-29-6- مکتب هستی گرایی. 46

2-29-7- مکتب بوم‌شناسی. 47

2-30- مروری بر تاریخچه مدل پنج عاملی:. 47

2-31- عوامل تاریخی مؤثر در نظریه‌های شخصیت:. 50

2-31-1- طب بالینی:. 50

2-31-2- روان‌سنجی:. 51

2-31-3- رفتارگرایی:. 51

2-31-4- روان‌شناسی گشتالت:. 51

2-35- عوامل زیستی شخصیت:. 52

2-35-1- نقش جنس:. 52

2-35-2- نقش سن:. 53

2-36- عوامل اجتماعی شخصیت:. 53

2-36-1- فرایند اجتماعی شدن:. 53

2-37-2- نقش اولین سال‌های زندگی:. 54

برای دیدن جزییات بیشتر و دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید

 

2-38- رویکردهای مطالعه شخصیت:. 54

2-38-1- نظریه‌های بیولوژیک: 54

2-38-2- نظریه‌:. 54

2-38-3- رویکرد روانکاوی:. 55

2-38-4- رویکرد انسان‌گرایی:. 55

2-38-5- رویکرد صفات:. 56

2-39- شخصیت و سلامت روان:. 57

2-40- شخصیت و تفکر انتقادی:. 58

2-41- تفکر انتقادی و سلامت روان:. 59

2-42- پیشینه پژوهش:. 60

فصل سوم: روش اجرای پژوهش

3- روش اجرای پژوهش. 65

3-1-طرح پژوهش:. 65

3-2- جامعه پژوهش:. 65

3-3- نمونه و نمونه‌گیری:. 65

3-4 ابزارهای پژوهش. 66

3-4-1 پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28):. 66

3-4-2 پرسشنامه پنج عاملی نئو:. 66

3-4-3  آزمون گرایش تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI):. 67

3-5 روند اجرای پژوهش. 67

3-6 شیوه تجزیه‌وتحلیل:. 68

فصل چهارم: تجزیه‌وتحلیل داده‌ها

4- یافته‌ها. 70

4-1- پیش درآمد. 70

4-2-2- ماتریس همبستگی صفر مرتبه بین متغیرها. 72

4-3- یافته‌های استنباطی. 73

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری، پیشنهادات

5-بحث و نتیجه‌گیری. 82

5-1- نتیجه‌گیری:. 82

محدودیت‌ها، مشکلات و موانع تحقیق:. 87

پیشنهادات. 88

منابع:. 89

ضمایم و پیوستها. 95

چکیده:

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه پنج عاملی شخصیت و گرایش تفکر انتقادی با نقش واسطه‌ای سلامت روان دانشجویان روان‌شناسی شهر یاسوج می‌باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان رشته روان‌شناسی دانشگاه آزاد و پیام نور واحد یاسوج در سال تحصیلی 92-91 می‌باشد که از این جامعه تعداد 200 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای ساده انتخاب شده‌اند. ابزار جمع‌آوری این پژوهش عبارتند از: پرسشنامه گرایش تفکر انتقادی (CCTDI)، پرسشنامه پنج عامل شخصیتی نئو، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ). جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از روش‌های آماری همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیون و همچنین نرم‌افزار لیزرل جهت تعیین نقش واسطه‌ای سلامت روان بین تیپ شخصیتی و نگرش تفکر انتقادی استفاده شده است، از یافته‌های به دست آمده می‌توان گفت: همچنان که تیپ‌های شخصیتی قدرت پیش‌بینی گرایش به تفکر انتقادی را ندارند، سلامت عمومی هم نمی‌تواند نقش واسطه‌ای بین تیپ شخصیتی و گرایش به تفکر انتقادی را داشته باشد. رابطه بین سلامت عمومی و تیپ شخصیتی معنادار می‌باشد، پنج عامل شخصیت می‌توانند سلامت عمومی را به ترتیب زیر پیش‌بینی و تبیین کنند: روان رنجور خویی در شخصیت به صورت مثبت و توافق پذیری و برون‌گرایی به صورت منفی اختلال سلامت روان را تبیین می‌کنند. رابطه نشانه‌های جسمانی و پنج عاملی شخصیت بدین گونه بود که روان رنجور خویی، به صورت مثبت و انعطاف‌پذیری به صورت منفی اختلال نشانه‌های جسمانی را پیش‌بینی می‌کنند. رابطه بین بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی با پنج عامل شخصیت به این صورت است که روان رنجورخویی به صورت مثبت و توافق پذیری به صورت منفی بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی را پیش‌بینی می‌کند، همچنین رابطه بین برون‌گرایی و افسردگی به صورت مثبت و معنادار تبیین شده است، رابطه بین نارساکنش وری اجتماعی و پنج عامل شخصیت کمتر از 10 درصد گزارش شده که این رابطه معنادار می‌باشد، همچنین بنا بر یافته‌های جانبی رابطه بین سلامت روان و گرایش تفکر انتقادی به صورت مثبت و معنادار حاصل گردیده. /05.>p                         

کلمات کلیدی: گرایش تفکر انتقادی، ویژگی‌های پنج عاملی شخصیت، سلامت عمومی

یک مطلب دیگر :

 

 1- مقدمه و بیان مسأله

1-1- مقدمه:

 تفکر انتقادی به عنوان یک فعالیت مثبت، فرایندی ضروری برای رشد هر جامعه و سازمان به شمار می‌رود (برخورداری، جلال منش، محمودی 1390).

در سال‌های اخیر متخصصان علوم تربیتی در مورد ناتوانی شاگردان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کرده‌اند؛ زیرا رشد و پرورش مهارت‌های فکری شاگردان همیشه مسئله‌ای پیچیده در آموزش بوده، ولی امروزه حالتی بحرانی به خود گرفته است، چون برونداد اطلاعاتی فرهنگ ما از قدرت تفکر انتقادی ما درباره آن اطلاعات فراتر رفته است (برخورداری و همکاران 1390).

تفکر انتقادی می‌تواند اندوخته‌های علمی را به حیطه عمل بکشاند و به کار گیرد. تفکر انتقادی در واقع راهی جهت از بین بردن خلأ و شکاف بین تئوری و عمل است. برای به کار بردن یک مهارت، شخص باید هم آن مهارت را داشته باشد و هم گرایش و تمایل به استفاده از آن را، لذا، تربیت متفکر انتقادی باید شامل دو جنبه‌ی، ایجاد مهارت‌های تفکر انتقادی و گرایش به تفکر انتقادی باشد. در حقیقت بدون گرایش مثبت به تفکر انتقادی این نوع تفکر رخ نداده و یا زیر سطح استاندارد نمود می‌کند (برخورداری و همکاران 1390).

تفکر انتقادی به عنوان یکی از شاخه­های مهم مقوله تفکر، مورد توجه بزرگترین سازمان‌های آموزشی بهداشتی و پزشکی جهان قرار گرفته است (فعال استاد زر، صبوری کاشانی، کریمی مونقی، قریب 1391).

از یک سو، مشکلات مرتبط با سلامتی، باعث اختلال در توجه شده و فرآیند تفکر دانشجویان را مختل می‌سازد و از سویی دیگر، توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه­های کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روان بهتری برخوردارند به‌عبارت‌دیگر، دانشجویانی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و سلامت روان پایین‌تری دارند. تحقیقات نشان داده فرآیندهای سطوح بالای فکری افراد بر رفتارهای آنان تأثیر می‌گذارند و برخی اوقات از طریق استدلال افراد می‌توان رفتارهای مربوط به سلامت آنان را پیش‌بینی نمود. در واقع، نگرش افراد در مورد رفتارهای مربوط به بهداشت و سلامت یعنی ارزیابی آنان در مورد این رفتارها، نقش مهمی در سلامت روانشان دارد همان‌گونه که استنباط می‌شود، استدلال و ارزشیابی به عنوان مهارت‌های تفکر انتقادی تأثیر مهمی بر رفتار و سلامت افراد دارند (حسینی، بهرامی،1390).

یکی دیگر از عوامل مؤثر در سلامت روان، تفکر انتقادی است که در عصر حاضر توجه بی‌سابقه‌ای به آن می‌شود. هیأت های ملی خاص رسیدگی به کیفیت نظام آموزشی، به فقدان توانایی تفکر انتقادی در برنامه‌های درسی نظام‌های آموزشی اذعان کرده و خواهان گنجانیدن آموزش تفکر انتقادی در برنامه‌های درسی شده‌اند. دانشجویانی که روی مسایل تفکر و تمرکز می‌کنند، با موقعیت‌های مختلف، بهتر سازگار گشته و در نهایت از سلامت روان بهتری برخوردار خواهند بود در مقابل، افرادی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و در نتیجه سلامت روانی کمتری خواهند داشت. تحقیقات نشان داده است که قرارگیری در موقعیت‌های آموزشی مربوط به سلامتی با توجه به تجزیه‌وتحلیل، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه‌ها، مهارت‌های تفکر انتقادی را افزایش می‌دهد (کارشکی، پاک مهر،1390).

با توجه به مسائلی که در مورد سلامت عمومی گفته شد، دانشجویان برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمی و توانایی مؤثر کار کردن در شرایط و به طور کلی برای حفظ سلامت عمومی خود باید توانایی تفسیر، تحلیل و ارزیابی مسائل مختلف را داشته باشند و این امر بدون برخورداری از مهارت‌های تفکر انتقادی غیرممکن خواهد بود. برنامه‌های آموزشی باید مؤلفه‌های تفکر انتقادی از جمله توانایی ارزشیابی، تحلیل، استنباط، استدلال قیاسی و استقرایی را به دانشجویان آموزش دهد، زیرا در غیر این صورت سلامت عمومی آنان به خطر افتاده و ممکن است دچار اختلالات روانی شوند (فعال استاد زر و همکاران 1391).

نباید از این مهم غفلت نمود که افراد با توجه به ویژگی‌های فرهنگی خود و تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی دارای روش خاصی برای تفکر و پردازش اطلاعات هستند، اعتقاد بر این است که ویژگی‌های شخصیتی، تعیین کننده تفکر و به دنبال کننده اموری هستند که از تفکر نشأت می‌گیرند. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی محسوب می‌شود. نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کرده‌اند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصیتی است. این طرح پیشنهادی به یک تئوری دو عاملی اشاره دارد: یک عامل، توانایی نگرش تفکر انتقادی است که این‌گونه مطرح می‌شود “گام اول در تجزیه‌وتحلیل اهداف، تصمیمات، برنامه‌ریزی، تدریس و ارزیابی، نگرش تفکر انتقادی است و بر این اساس نگرش تفکر انتقادی به ویژگی‌ها و توانایی‌ها تقسیم می‌شود.” عامل دوم، عمل کردن به توانایی‌های شناختی یا به صورت جداگانه، همان ویژگی‌های شخصیتی است. در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکران انتقادی مطرح می‌شود (سلطان قرایی، علایی،1390).

1-2- بیان مسئله:

در جهان‌ امروزی هر انسانی برای درست زیستن نیازمند فراگیری درست فکر کردن می‌باشد.

تفکر انتقادی[1] در واقع به نقد و تحلیل کشیدن تأثیرات رسانه‌ها و همسالان، تحلیل نگرش‌ها، ارزش‌ها، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات و عوامل تأثیرگذار بر آن‌ها و شناسایی اطلاعات مرتبط و منابع اطلاعاتی است (ایران‌نژاد،1379).

تفکر انتقادی فرآیند فعالیت منظم عقلانی و ماهرانه­ی مفهوم‌سازی، کاربرد، تجزیه‌وتحلیل، ترکیب و ارزشیابی مجموعه‌ای از اطلاعات و یا تعمیم آن می‌باشد که به وسیله‌ی مشاهده، تجربه، اندیشه، منطق یا ارتباط به عنوان راهنمای نگرش و رفتار عمل می‌نماید (همان منبع). در ادبیات تربیت انتقادی فرد نقاد کسی است که در جستجوی عدالت و رهاسازی است. وی نه تنها بی‌عدالتی را نمی‌پذیرد، بلکه درصدد تغییر آن است.  قبل از هر چیز باید بدانیم که دانش، ویژگی‌های شخصیتی و آزادی، عواملی هستند که بستری برای تفکر انتقادی فراهم می‌کنند منظور این است که شخص تا در یک زمینه، دانش کافی نداشته باشد نمی‌تواند منتقد آن حیطه باشد. او باید ویژگی‌های شخصیتی کنجکاوانه داشته باشد و دیگر اینکه در محیطی که اندیشه‌ها، مقتدرانه تحمیل می‌شود نباید به انتظار یک متفکر منتقد نشست. از دیرباز انسان در اندیشه بهداشت و سلامتی بوده است؛ اما ارتقاء سلامت به عنوان یک مفهوم منسجم و بخش اساسی از نهضت جدید بهداشت عمومی، مفهوم کاملاً نوینی در زمینه بهداشت است، (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

سلامت روانی[2] نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می‌کند سلامت عمومی به رفاه کامل ذهنی، روانی و اجتماعی هر فرد که بین این ابعاد تأثیر متقابل و پویا وجود دارد اطلاق می‌شود؛ بنابراین سلامت روان، به عنوان یکی از ملاک‌های سلامت عمومی افراد که عبارت است از احساس خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکا به خود، ظرفیت رقابت، تعلق بین نسلی و خود شکوفایی بالقوه فکری، هیجانی است، در نظر گرفته می‌شود. کریسنی[3]، سلامت روان را حالت ذهنی همراه با سلامت هیجانی نسبتاً رها شده از نشانه‌های اضطراب و ناتوانی در برقراری روابط سازنده، مقابله با خواسته‌ها و محرک‌های تنش‌زای زندگی می‌داند (معروفی، یوسف زاده، بخشکار،1391).

تفکر انتقادی نیز مانند سایر مهارت‌هاست، هر فرد شیوه خاص خود و توانمندی خاص خود را دارد ولی همه می‌توانند با کسب آگاهی و آموزش آن را کسب کنند در گذشته می‌آموختیم که چگونه مطلب خود را حفظ کنیم که درک و یادسپاری بهتری داشته باشیم اما اکنون می‌دانیم که حفظ کردن مطالب برای فکرها و مغزها بی‌فایده است و کمکی برای درک اطلاعات نمی‌کند (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

دانشجویان، سازندگان فردای کشور هستند و نقش آنان به عنوان سرمایه‌های انسانی در آینده کشور بسیار با اهمیت است در این میان تفکر انتقادی و سلامت روان دانشجویان از اهمیت بسیاری برخوردار است، گزارش‌ها حاکی از آن است که دانشجویان دانشگاه‌ها نیز به عنوان بخشی از نیروی جوان جامعه از آسیب‌های مختلف روانی – اجتماعی در امان نیستند و بعضاً در معرض خطر آسیب‌های اجتماعی هستند (ساعد، رسولی زاده، قنبری هاشم‌آبادی، شیرین زاده دستگیری، عالمی خواه، کاظمینی،1389).

آموزش تفکر انتقادی به عنوان یکی از اهداف آموزش عالی امری ضروری است. از یک سو مشکلات مرتبط با سلامتی باعث اختلال در توجه شده و فرایند تفکر دانشجویان را مشکل می‌سازد و از سوی دیگر توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه‌ای کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روانی بهتری برخوردارند، بهداشت روانی حالت خالی از روان است که سبب بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان می‌گردد و به فرد کمک می‌کند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشند. ویسینک و فوریه الگوی چند بعدی از سلامت روان را ارائه کردند در این الگو، سلامت روان ترکیبی از عناصر مختلف است که بعضی از این عناصر عبارتند از: پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود پیروی، غلبه بر محیط، هدفمندی در زندگی، رشد شخصیتی (خندقی، پاک مهر،1390).

در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکرانه انتقادی مطرح می‌شود. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی منصوب می‌شود، نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کردند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصی است (سلطان قرایی، علائی،1390).

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش:

با وجود اینکه سال‌های درازی است که مفهوم و ضرورت ایجاد تفکر انتقادی در بین محصلان مطرح شده است، محصلان ما هنوز جرأت نمی‌کنند که بگویند «من»، معمولاً می‌گویند «ما». دانش‌آموز اما بایستی بتواند «من» بگوید، تشویق شود که نظر خود را داشته باشد، با دیگران از جمله با آموزگار خویش بحث کند و نترسد از آنچه حقیقتش می‌داند، دفاع کند. «می‌اندیشم، پس هستم!» بدا به حال مردمانی که در میان آنان عکس این سخن صادق باشد: هستم، چون نمی‌اندیشم.

تحقیقات نشان داده است که تفکر انتقادی در میان دانشجویان ما نسبت به دانشجویان هم رشته در کشورهای دیگر تا حد قابل‌توجهی پایین است، یعنی بیشتر دانش‌آموزان و دانشجویان ما در حین تحصیل، به دنبال گرفتن مدرک بوده‌اند و نه تجهیز خودشان به مهارت‌های فکری. اصولاً چنین آموزش‌هایی به دانش‌آموزان و دانشجویان ما کمتر داده می‌شود و معمولاً از آن‌ها می‌خواهند یا وادار می‌شوند جزوه بردارند، یا جزوه ردوبدل کنند، کتاب بخرند و مطالبی را حفظ کنند. درصورتی‌که در فرایند یادگیری تفکر انتقادی به دانشجویان آموزش می‌دهند که مطلب را بخوانند، آن را درک کنند و تجزیه‌وتحلیل کننده؛ یعنی تفکر انتقادی را یاد بگیرند و به کار هم ببرند (همان منبع).

1-4- اهداف پژوهش:

اهداف کلی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...