کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


آخرین مطالب



جستجو


 



 

    1. نوع سوم سببیت معروف به مسلک سلوکی است که تصویب شیعی قلمداد می­ شود. شیخ انصاری که رسماً پایه­گذار مصلحت سلوکی قلمداد می­ شود، مضمون سخنش در شرح این مسلک آن است که ما نمی­گوییم حکم جاهل منحصر در مؤدای اماره است؛ بلکه حکم واقعی مشترک میان عالم و جاهل است؛ ولی عمل بر طبق اماره، مصلحتی به وجود می‌آورد که در صورت خطای اماره فوت مصلحت واقع را جبران می­ کند.

منظور از سلوک اماره آن است که عمل به استناد اماره باشد؛ یعنی اگر اماره فلان عمل را مستحب دانسته آن را به ‌عنوان مستحب انجام می­دهم و اگر گفته مباح است، آن را مرتکب می­شوم؛ چون مباح است؛ نه آنکه اگر اماره بر اباحه دلالت کرد، آن عمل بر ما واجب باشد. پس منظور لزوم استناد است نه لزوم عمل؛ چنان که ‌در مورد قطع به حکم نیز چنین است.

 

تفاوت مصلحت سلوکی با تصویب معتزلی این است که مصلحت سلوکی در عمل به اماره و مترتب کردن احکام واقع بر مؤدای آن است؛ امّا در سببیت معتزلی، مؤدای اماره بر مکلف، جعل می‌شود و مصلحت در همان است؛ مثلاً اگر اماره بر وجوب نماز جمعه قائم شود، ولی واجب واقعی نماز ظهر باشد، درصورتی که نماز جمعه دارای مصلحتی باشد که فوت مصلحت نماز ظهر را جبران می­ کند، نماز ظهر برای این شخص خالی از مصلحت ملزمه است و نمی­تواند وجوب واقعی داشته باشد و نماز جمعه، واقعاً و ظاهراًً واجب است؛ اما چنانچه نماز دارای چنان مصلحتی نباشد که مصلحت از دست رفته­ی نماز جمعه را جبران کند. پس چرا باید به اماره عمل کنیم؟ اخذ به اماره موجب تفویب واجب است و در هر صورت حکم واقعی اختصاص دارد به غیر آن کسی که نزد او اماره­ی مخالف با واقع برپا شده است. پس سببیت نوع سوم، به سببیت نوع دوم باز می­گردد که قیام اماره سبب می­ شود تا مؤدای آن به ‌عنوان حکم واقعی جعل شود و حکم شرعی به وجوب نماز جمعه در مثال مذکور منحصر گردد که این همان تصویب باطل است.[۵۵]

 

آیت الله خویی می­فرمایند: سببیت نوع سوم، مستلزم تبدّل حکم واقعی و نوعی تصویب است؛ زیرا اگر فرض کنیم سلوک اماره مشتمل بر مصلحتی است که جای مصلحت واقع را می‌گیرد، پس چرا شارع استیفای مصلحت واقع را تعییناً واجب ‌کرده‌است؛ درحالی که باید مخیّر می­کرد میان ایجابی واقع و سلوک اماره. بر این اساس، قاعده­ اشتراک حکم واقعی میان عالم و جاهل مخدوش می­ شود؛ چون در حق عالم، حکم واقعی تعیینی و در حق جاهل تخییری خواهد بود و این نوعی تصویب است.[۵۶]

 

آنچه که از ظاهر عبارت ایشان درباره وجه تمایز بین سببیت محض و بین مصلحت سلوکیه ‌می‌توان فهمید این است که بنا بر قول اول مصلحت در ذات فعل است ولی بنا بر قول دوم مصلحت در عنوان دیگری که سلوک است وجود دارد. ‌بنابرین‏ مصلحت سلوک با مصلحت عمل تزاحم نمی­کند.

 

ولی ما نمی­توانیم این وجه تمایز مذکور را تصوّر کنیم؛ زیرا این وجه تمایز تنها در صورتی درست است که بتوانیم برای عنوان سلوک، یک عنوانی تصوّر کنیم که در وجود خود از ذات عمل مستقل بوده و برآن منطبق نشود و با آن یکی نباشد تا اینکه مصلحت سلوک با مصلحت عمل تزاحم نکند، درحالی که تصوّر این مطلب بی­نهایت مشکل است.

 

نتیجه ­گیری از مصلحت سلوکیه:

 

باید متوجه باشیم که مصلحت سلوکیه منتهی به «تصویب» می­ شود و قائل بودن به جعل حجیّت و جعل هویت بین مؤدای اماره و واقع نیز سر از تصویب درمی­آورد که باطل است؛ زیرا لازمه­اش این است که حکم واقعی متعدد داشته باشیم.

 

راه حل دیگری که از کلمات شیخ انصاری به دست می ­آید آن است که موضوع حکم ظاهری با موضوع حکم واقعی متفاوت است و چون وحدت موضوع موجود نیست وجود دوگونه حکم برای هر چیز با وجود فعلیت هردوی آن ها اشکالی ایجاد نمی­کند.

 

موضوع حکم واقعی ذات شیء است؛ ولی موضوع حکم ظاهری شیء است به ملاحظه آنکه حکم واقعی­اش مشکوک است. پس در موضوع حکم ظاهری شک در حکم واقعی اخذ شده و بدین لحاظ حکم ظاهری، دو رتبه متأخر از حکم واقعی است؛ یکی تأخر حکم ظاهری از موضوع خودش و دیگر تأخر موضوع حکم ظاهری از حکم واقعی، بدین ترتیب معذوری در اجتماع دو حکم نیست.[۵۷] به نظر می‌رسد که این پاسخ شیخ اعظم در جمع حکم واقعی و حکم ظنی یا اماره صحیح باشد.

 

گفتار دوم: تأسیس اصل در عمل به ­ظن

 

مقصود از اصل در اینجا، اقتضاء ادله­ی اجتهادی است که از آن به مقتضای قاعده اولیه تعبیر می­ شود نه اینکه مقصود از اصل، اصل عملی باشد.[۵۸]

 

مشهور فقها می‌فرمایند : «اصل حرمت عمل به ظن است مگر آنچه که با دلیل خارج شود»[۵۹].

 

و به آیاتی استناد کرده‌اند از جمله: آیاتی از قرآن کریم: «قل ارایتم ما انزل الله لکم من رزق فجعلتم منه حراماً و حلالاً قل الله اذن لکم ام علی الله تفترون»[۶۰]

 

«بگو به من خبر دهید آنچه از روزی که خداوند بر شما فرود آورده است بخشی از آن را حرام و بخشی دیگر را حلال گردانیده­اید، بگو آیا خدا به شما اذن داده یا بر خدا دروغ می­بندید».

 

این آیه دلالت دارد بر اینکه نسبت دادن چیزی به خدا لازم است که همراه با اذن خدای سبحان باشد درغیر این صورت دروغ شمرده می­ شود چه اذن مشکوک باشد همان‌ طور که در بحث ما چنین است و چه اذن مقطوع­العدم. آیه شامل هر دو اذن می­ شود.فرض نیز آن است که عامل به ظن در اذن خدای سبحان شک دارد با این حال حکم ظنی را به خداوند نسبت می­دهد.[۶۱]

 

همینطور خدای سبحان در آیه دیگری می­فرمایند:

 

«واذا فعلوا فحشه قالوا وجدنا علیها ءاباءنا والله امرنا بها قل انَّ الله لایأمرنا بالفحشاء اتقولون علی الله ما لا تعلمون»[۶۲]. از این آیه فهیمده می‌شود که خدای سبحان سخن گفتن را درباره‌ چیزی که حدودش از جانب او معلوم نشده مذموم می‌داند چه مخالف با واقع باشد و چه مخالف نباشد. عامل به ظن (در بحث ما) بدون آگاهی چیزی را به دروغ به شارع نسبت می‌دهد.

 

آخوند خراسانی (ره)نیز می‌فرمایند: هرجا شک در حجیّت ظن کردیم بنا بر عدم حجیّت گذاشته و می‌گوییم که این ظن یا اماره حجت نیست، یعنی آثار حجیّت بر آن مترتب نیست، حال این آثار حجیّت عبارتند از :

 

۱، منجزیت عندالاصابه: اگر مکلف قاطع به وجوب نماز جمعه (مثلاً) شد و قطع او هم مصیب و مطابق واقع بود، حتماً واقع که وجوب نماز جمعه باشد، در حق او منجّز می­ شود و مخالفت با آن قطعاً مؤاخذه دارد و مولی بر عبد حجت دارد و علیه او احتجاج می­ کند.

 

همچنین اگر اماره ظنیه معتبره داشته باشد و آنهم مصیب باشد باز واقع را در حق مکلف حجت و منجز می­ کند و حق ندارد مخالفت کند، ولی اگر اماره مشکوک است و فرض هم بکنیم که در واقع مصیب هم باشد؛ ولی ما که خبر نداریم و در چنین موردی واقع در حق ما منجز نمی­ شود و اگر با این طریق مشکوک مخالفت کردیم، مؤاخذه ندارد. پس اولین اثر، منجزیت بود که بر طریق مشکوک مترتب نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-18] [ 03:38:00 ق.ظ ]




 

    1. – Clark, Beck & Alford ↑

 

    1. – Klien ↑

 

    1. – Barlow & Durand ↑

 

    1. – Gotlib, I. H. & Schraedly ↑

 

    1. – American Psychiatric Association ↑

 

    1. – Goodman ↑

 

    1. -Minuchin ↑

 

    1. -Bernstien& Bernstien ↑

 

    1. -Halford ↑

 

    1. -Bowlby ↑

 

    1. Crain,W ↑

 

    1. -Kelly&Conley ↑

 

    1. -Hallford ↑

 

    1. -Licksley ↑

 

    1. -Haekins& Booth ↑

 

    1. -Pansrasa ↑

 

    1. -Yogev et al. ↑

 

    1. -Karlson & et al ↑

 

    1. -Bekk ↑

 

    1. -Williams ↑

 

    1. -Allison & et al ↑

 

    1. -Dikinson ↑

 

    1. -Cerov &Reedle ↑

 

    1. Dymaate ↑

 

    1. Sarason ↑

 

    1. dann ↑

 

    1. Edlin ↑

 

    1. death ↑

 

    1. disease ↑

 

    1. discomfort ↑

 

    1. disability ↑

 

    1. dissatisfaction ↑

 

    1. . Holistic 1 ↑

 

    1. ۱. Schultz ↑

 

    1. ۲. Chang ↑

 

    1. ۳. Imholm ↑

 

    1. ۴. Smith ↑

 

    1. ۵. Martin ↑

 

    1. ۶. attribution theory ↑

 

    1. ۷. Fritz – Hayder ↑

 

    1. ۸. Meyer ↑

 

    1. native analysis action ↑

 

    1. ۲٫ effective personal force ↑

 

    1. ۳٫ effective environmental force ↑

 

    1. ۴٫ Weiner ↑

 

    1. ۱٫ Kaplan ↑

 

    1. ۲٫ Mayedz ↑

 

    1. ۳٫ Internal – External Scale ↑

 

    1. ۱٫ Duherty ↑

 

    1. ۲٫ Betel ↑

 

    1. ۱٫ Teylor ↑

 

    1. ۲٫ Jamison ↑

 

    1. ۱٫ Fullekman ↑

 

    1. ۲٫ internal health locus of control ↑

 

    1. ۳٫ powerfull other health locus of control ↑

 

    1. ۱٫ chang other health locus of control ↑

 

    1. – Brown ↑

 

    1. – Lawson, W. A. ↑

 

    1. – dynamics ↑

 

    1. – interaction ↑

 

    1. – dyad ↑

 

    1. – Zielinski, J.J. ↑

 

    1. – loss of romantic love ↑

 

    1. – power struggle ↑

 

    1. – conscious evolution ↑

 

    1. – passionate friendship ↑

 

    1. – Attachment ↑

 

    1. – Exploration ↑

 

    1. – Identify ↑

 

    1. – Power & Cometence ↑

 

    1. – Concern ↑

 

    1. – unreliable ↑

 

    1. – fear of abandonmen ↑

 

    1. – attachment ↑

 

    1. – frustration ↑

 

    1. – hurt ↑

 

    1. – Brainerd ↑

 

    1. Systemic Therapy ↑

 

    1. Approach to cognitive – behavioral ↑

 

    1. – Insight Oriented Couple Therapy (IOCT) ↑

 

    1. – Synder ↑

 

    1. – Framo, J. ↑

 

    1. – differentiation ↑

 

    1. – Carlson, J. ↑

 

    1. – Sperry, L. ↑

 

    1. – committed ↑

 

    1. – McMahon, M. N. ↑

 

    1. – Empathic ↑

 

    1. – Now-centered ↑

 

    1. – Empathy ↑

 

    1. – Safety ↑

 

    1. – Vulnerability ↑

 

    1. – Surogate Parents ↑

 

    1. – locate ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-17] [ 11:28:00 ب.ظ ]




 

نفوذ اعمال اداره کننده مطابق این ماده به امور اداری محدود شده است و تصرفات انتفاعی را در بر نمی گیرد .

 

در این جا نمی توان به وضوح مرزی بین اعمال اداری و غیر آن رسم کرد و باید در هر مورد خاص بررسی جداگانه صورت گیرد . اما آنچه مسلم است این است که اداره کننده ای را که کالای در معرض فساد را به فروش می رساند تجاوز کننده از حدود اختیارات این ماده دانسته نمی شود و عمل وی رامشمول تصرفات ناظر به اداره مال به حساب می‌آید [۱۹۲]۲ .

 

برای ایجاد نهاد اداره مال غیر شرایطی باید محقق گردد که در زیر مورد بررسی قرار می‌دهیم :

 

۱ ) دخالت فضولی

 

۲ ) قصد احسان یا اداره برای دیگری

 

۳ ) ناتوانی مالک از اداره

 

۴ ) ضرورت اداره

 

الف : دخالت فضولی

 

قانون‌گذار این شرط را با این بیان نشان می‌دهد « بدون اجازه مالک یا کسی که حق اجازه دارد » .

 

منظور این است که اداره کننده هیچ وظیفه و تعهدی به انجام این کار نداشته و همان طور که قبلاً گفتیم از روی احسان اقدام ‌به این امر نموده است . به عبارت دیگر اداره مال غیر بر طبق قرارداد و یا به حکم محکمه و یا به موجب قانون باشد خارج از قلمرو ماده ۳۰۶ قانون مدنی است [۱۹۳]۱ .

 

پس اگر کسی بر اساس قرارداد مثل وکیل و یا بر اساس حکم محکمه مثل قیم و یا به موجب قانون مثل ولی اقدام به اداره مال دیگری ( موکل ، محجور ) نماید ، اعمال این افراد مشمول اداره مال غیر نمی باشد .

 

ب : قصد احسان یا اداره برای دیگری

 

برای اجرای قواعد حاکم بر اداره فضولی مال غیر ، کافی نیست که شخص بدون داشتن نمایندگی به اداره مال دیگری بپردازد بلکه آنچه این عمل را مشروع می‌سازد قصد احسانی است که اداره کننده دارد ، به عبارت دیگر قصد اداره به حساب و برای مالک است و عامل احسان است که عمل وی را مباح می‌سازد [۱۹۴]۲ .

 

نکته مهمی که باید به آن اشاره شود این است که این نهاد یک تکلیف نیست بلکه اداره کننده به منظور احسان اقدام به اداره مال دیگری می کند و جنبه اختیاری دارد .

 

ج : ناتوانی مالک از اداره

 

‌بر اساس صدر ماده ۳۰۶ قانون مدنی مال کسی باید مورد اداره از سوی اداره کننده قرار گیرد که غایب یا محجور یا امثال آن ها باشد ، به نظر می‌رسد که فرض قانون‌گذار ‌در مورد هر شخصی که در اداره اموال خود ناتوان بوده و نیاز به کمک داشته را در بر گیرد و با آوردن عبارت « امثال آن ها » دامنه اجرای این ماده را به دو مورد مذکور منحصر نکرده است .

 

د : ضرورت اداره

 

برای احراز ضرورت اداره دو شرط باید جمع شود ، شرط اول عدم تحصیل اجازه است و شرط دوم دفع ضرر می‌باشد .

 

پس اگر کسی بتواند از مالک یا کسی که حق اجازه دارد ، اذن در اداره بگیرد دیگر مشمول اداره مال غیر نمی باشد . چرا که وی دیگر از طرف مالک اختیار دارد و در واقع تفاوت عمده میان وکالت و اداره مال غیر نیز همین است که در اداره مال غیر هیچ اختیار قبلی از طرف مالک وجود ندارد اما در وکالت وی از قبل اختیار چنین عملی را داشته است [۱۹۵]۱ . ضمناً در صورتی که مالک یا نماینده او قبلاً اداره کننده را از این عمل منع کرده باشند دیگر دخالت او صورت قانونی ندارد .

 

دخالتی که اداره کننده در دارایی دیگری می کند باید به منظور دفع ضرر از وی باشد نه جلب منفعت ، و کافی نیست که ثابت شود عمل اداره کننده مفید بوده است ، وی باید نشان دهد که در صورت عدم دخالت یا تأخیر در آن ، موجب ضرر برای مالک کالا می شده تا بتواند مالک را ملزم به پرداخت مخارج نماید [۱۹۶]۲ .

 

بند دوم : اجباری بودن اداره مال غیر

 

بر خلاف عقیده اکثر حقوق ‌دانان [۱۹۷]۳ که نهاد اداره مال غیر را بر اساس احسان و کمک به دیگری و امری اختیاری می دانند ، گروهی از حقوق ‌دانان [۱۹۸]۴ در مقابل این نظر ، آن را امری اجباری می دانند .

 

به نظر این گروه مبنای ماده ۳۰۶ قانون مدنی ( اداره مال غیر ) باید بر پایه ولایت حسبه نهاده شود نه قاعده احسان . ولایت حسبه که امر به معروف و نهی از منکر آن را در بر می‌گیرد امری تکلیفی است ولی احسان حق است که به صورت اختیاری ( به صورت دلبخواهی ) می‌باشد [۱۹۹]۵ .

 

مثلاً اگر کسی مال شخص دیگری را دید که حافظ ندارد یا در حال تباهی است یا حیوان دیگری را گرگ دریده است ، شخص مدیر مکلف به حفظ کالا و جلوگیری از تباهی کالا و ذبح کردن حیوان می‌باشد .

 

دکتر لنگرودی این نهاد را امری اجباری می‌خواند و به جای عنوان « اداره مال غیر » عبارت « اداره امور غیر » را پیشنهاد می کند [۲۰۰]۱ .

 

ایشان اداره کننده ای را که کالای در معرض فساد را به فروش می رساند تجاوزکننده از حدود اختیارات این ماده نمی دانند و عمل وی را مشمول تصرفات اداری به حساب می آورند [۲۰۱]۲ .

 

ایشان حتی در رهن بر این عقیده می‌باشند که مرتهن بر اساس ماده ۳۰۶ قانون مدنی در حدود تکالیف امین ، مال مورد رهن را باید اداره و حفاظت نماید [۲۰۲]۳ .

 

بند سوم : مقایسه

 

ما در این جا باید فرضی از اداره مال غیر را در نظر بگیریم که مال در معرض ضایع شدن قرار دارد و دفع ضرر از آن جز با فروش ممکن نمی باشد ، با درنظر گرفتن این فرض به مقایسه دو نهاد در زیر می پردازیم :

 

در هر دو نهاد آن شخصی که کالا را دراختیار دارد مالک کالا نمی باشد .

 

در هر دو نهاد فروشنده مال دیگری را به فروش می رساند .

 

در هر دو نهاد مال کسی به فروش می رود که ناتوان می‌باشد چرا که در بازفروش مالک چون مال را در اختیار ندارد برای جلوگیری از ضرر ناتوان است و در مقابل شرط اصلی اداره مال غیر ناتوانی مالک است ، پس در هر دو نهاد مالک نیاز به کمک دارد .

 

در هر دو نهاد وسیله دفع ضرر فروش می‌باشد .

 

در هر دو صورت آن چه عامل اصلی است وجود وضعیت ضروری می‌باشد .

 

در هر دو نهاد فروشنده به نمایندگی از طرف مالک اقدام به فروش می کند .

 

در هر دو نهاد عایدات برای فروشنده نمی باشد و باید آن را به مالک پس بدهد .

 

مطابق کنوانسیون فروش اضطراری یک تکلیف می‌باشد در حالی که بنا بر نظر اکثریت حقوق ‌دانان اداره مال غیر اختیاری می‌باشد ، اما در صورتی که نظر گروه دوم را بپذیریم اداره مال غیر نیز همانند فروش اضطراری یک تکلیف می‌باشد .

 

نهاد پایه در فروش اضطراری اعمال حقوقی ( قرارداد فروش ) می‌باشد در حالی که بر طبق نظر دو گروه نهاد پایه در اداره مال غیر وقایع حقوقی است .

 

رابطه بین مالک و فروشنده یک رابطه قراردادی می‌باشد اما در اداره مال غیر چنین رابطه ای مابین مدیر و مالک وجود ندارد . به عبارت دیگر در فروش اضطراری این فروش یا به وسیله فروشنده صورت می‌گیرد یا به وسیله خریدار اما در اداره مال غیر شخص ثالث اقدام به فروش می کند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:36:00 ب.ظ ]




“الف – برای ساختن حبس دایم.

 

ب – برای فروختن یا به معرض فروش گذاردن حبس جنایی درجه یک از سه تا ۱۵ سال

 

ج – برای وارد کردن بیش از ده (۱۰) گرم حبس دایم و برای ده (۱۰) گرم یا کمتر حبس جنایی درجه دو از دو تا ده سال.

 

‌د – برای نگاهداری و یا حمل غیر مجاز بیش از مقدار ده (۱۰) گرم حبس جنایی درجه یک از سه تا ۱۵ سال و برای ده (۱۰) گرم یا کمتر حبس‌جنایی درجه دو از دو تا ده سال ..
‌تبصره – موادّ مذکور ولو اینکه با موادّ دیگری مخلوط یا محلول باشد از نظر مجازات خالص محسوب می‌شود مشروط به اینکه به همان صورت قابل‌مصرف باشد. .
‌ ‌ماده‌ی‌ ۴ این قانون نیز در باب تعیین مجازات برای سایر موادّ روان‌گردان، بیان می‌داشت: «هر کس موادّ مندرج در فهرستهای شماره ۲ و ۳ و ۴ ضمیمه این قانون را بدون اجازه وزارت بهداری بسازد یا وارد یا صادر نماید علاوه بر‌ضبط موادّ مذبور به حبس جنحه‌ای از ۶۱ روز تا سه سال محکوم خواهد شد.»
و ‌نهایتاًً ‌ماده‌ی‌ ۸ این قانون نیز، در مقام تعیین مجازات برای نگهداری موادّ مذکور در ‌ماده‌ی‌ ۴ این قانون به وسیله افراد غیر مجاز، علاوه بر ضبط موادّ مذکور ‌حبس جنحه‌ای تا شش ماه پیش‌بینی نموده بود….

 

بدیهی است که مجازات‌های پیش‌بینی شده در این قانون، خصوصاًً با گسترش و فراگیری موادّ فوق در طی سال‌های اخیر هماهنگی نداشت. به ویژه آنکه موادّ روان‌گردان موجود در ایران (شیشه یا مت‌آم‌فتامین) از جمله‌ موادّ مندرج در جدول دوّم بود که مجازات سبک‌تری داشت. همین موضوع قانون‌گذار را به تکاپو واداشت تا با انجام تغییراتی اقدام به سنگین‌تر نمودن مجازات‌های فوق نماید که نهایتاًً بعد از مدّت‌ها بحث و اظهارنظر، نهایتاًً اصلاحات حاضر به عمل آمد که قطعاً باید آن را انقلابی بسیار بزرگ و دور از ذهن در مجازات موادّ روان‌گردان دانست (همان،۱۳۹۱: ۵).

 

به موجب این اصلاحات، جرایم مربوط به موادّ روان‌گردان تابع موادّ ۴ تا ۸ قانون مبارزه با موادّ مخدّر قرار گرفت. با این توضیح که برخی از این موادّ شیمیایی تابع موادّ ۴ تا ۷ قانون مذکور (یعنی مجازات‌های قانونی بنگ، چرس، گراس، تریاک، شیره، سوخته، تفاله تریاک که دارای مجازات‌های خفیف‌تری می‌باشند) قرار گرفته و برخی دیگر تابع ماده ۸ قانون مبارزه با موادّ مخدّر در کنار هرویین[۱۹]، مرفین، کوکایین و دیگر مشتقّات شیمیایی مرفین و کوکایین (که مجازات‌های بسیار شدیدی دارند) قرار گرفته است! (زراعت،۱۳۸۹: ۸۲).

 

از همه مهم‌تر اینکه، مت‌آمفتامین یا شیشه که در قانون سابق زیر مجموعه جدول دوّم بود که از مجازات‌های بسیار خفیفی برخوردار بود به طرز عجیبی مشمول ‌ماده‌ی‌ ۸ قرار گرفت. یعنی در حال حاضر، هر کسی که شیشه را وارد کشور کند یا مبادرت به ساخت، تولید، توزیع، صدور، ارسال، خرید و فروش آن نماید و یا در معرض فروش قرار دهد و یا نگهداری، مخفی یا حمل کند با رعایت تناسب و با توجه به میزان موادّ به شرح زیر مجازات خواهد شد:

 

۱٫ تا پنج سانتی‌گرم، از پانصدهزار ریال تا یک میلیون ریال جریمه نقدی و بیست تا پنجاه ضربه شلاق.
۲٫ بیش از پنج سانتی‌گرم تا یک گرم، از دو میلیون تا شش میلیون ریال جریمه نقدی و سی تا هفتاد ضربه شلاق.
۳٫ بیش از یک گرم تا چهار گرم، از هشت میلیون تا بیست میلیون ریال جریمه نقدی و دو تا پنج سال حبس وسی تا هفتاد ضربه شلاق.

 

.۴٫ بیش از چهار گرم تا پانزده گرم، از بیست میلیون تا چهل میلیون ریال جریمه نقدی و پنج تا هشت سال حبس و سی تا هفتاد و چهار ضربه شلاق.

 

۵٫ بیش از پانزده گرم تا سی گرم، از چهل میلیون تا شصت میلیون ریال جریمه نقدی و ده تا پانزده سال حبس و سی تا هفتاد و چهار ضربه شلاق.

 

۶٫ بیش از سی گرم، اعدام و مصادره اموال ناشی از همان جرم.

 

یعنی در حال حاضر حمل، نگهداری یا هر صورت ارتباطی دیگر با ‌ماده‌ی‌ روان‌گردان شیشه (مت‌آمفتامین)، وقتی بیش از ۳۰ گرم باشد، دارای مجازات اعدام است. در حالی که در قانون سابق مجازات حمل و نگهداری شیشه هر چند اگر چند تن می‌بود، از شش ماه حبس فراتر نمی‌رفت! البتّه بدیهی است که این روش قانون‌گذار عقلانی نیست و منطقاً درست نبوده که موادّی که تا چندی قبل، مجازات‌های این‌چنینی داشته به یک‌باره چنین تغییر دور از ذهنی نماید و بدیهی است که این اقدام در تعارض با اصول حاکم بر حقوق جزا و تعیین مجازات برای جرم است (مقصود پور،۱۳۹۱: ۱۰).

 

درست است که مجازات‌های سابق شیشه، منطق چندانی نداشت و ضعیف بود ولی تشدید یک‌باره‌ی این مجازات تا این حد، از حالت قبلی هم‌غیرمنطقی‌تر بوده و در تعارض با عدالت است. به نظر می‌رسد قانون‌گذار که در مقام تشدید مجازات بوده حداکثر باید موادّ روان‌گردان را مشمول موادّ ۴ و ۵ قانون مبارزه با موادّ مخدّر (مجازات‌های پیش‌بینی شده برای تریاک، شیره، بنگ و…) می‌دانست. با این توضیح که اگر چنین می‌شد. فروض هفت‌گانه‌ی ورود به کشور، صدور، ارسال، تولید، ساخت، توزیع، فروش یا قرار دادن در معرض فروش این مواد، مشمول مجازات‌های چهارگانه‌ی ‌ماده‌ی‌ ۴ قانون مذکور می‌گردید که بدین شرح می‌باشد:

 

۱- تا پنجاه گرم، تا چهار میلیون ریال جریمه نقدی و تا پنجاه ضربه شلاق،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-15] [ 12:36:00 ب.ظ ]




شفافیت اندک و نبود تقارن اطلاعات، رابطه‌ای عادی دارند.شفافیت اندک نشان می‌دهد که اطلاعات کافی برای ارتباط برقرار کردن با سرمایه‌گذار وجود ندارد.‌بنابرین‏ یک نبود تقارن اطلاعاتی بین افراد مطلع و آنهایی که مطلع نیستند برقرار خواهد بود. چنین نبود تقارن اطلاعاتی منجر به صرف اطلاعات زیادی می‌شود.

 

در یک بازار کارا، ارزش شرکت به صورت ارزش فعلی جریان‌های نقدی آینده با نرخ مناسب بازده تعدیل‌شده از لحاظ ریسک تعریف می‌شود. ‌بنابرین‏ هدف از افشای مالی، تهیه اطلاعات مفید برای سرمایه‌گذاران در ارزیابی به‌موقع بودن و قطعیت نداشتن جریان‌های نقدی آینده است. اطلاعات مفید تهیه‌شده از طریق افشای داوطلبانه، فرایند تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران را بهبود می‌بخشد و سایر استفاده‌ کنندگان از افشای اطلاعات شرکت را در موقعیت مناسب‌تری برای تخصیص منابع اقتصادی قرار می‌دهند.

 

۲-۱۰-۱۵ مزایای افشای داوطلبانه

 

افشای اطلاعات بهتر، هماهنگی و مشارکت میان شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران را با توجه به تصمیم‌های سرمایه‌گذاری که مبتنی بر قیمت سرمایه گذاری است، به‌واسطه تعادل میان جریان‌های نقدی آینده مورد انتظار به نرخی بالاتر، بهبود می‌بخشد.

 

بازار سرمایه در تعیین ارزش صحیح افشای شرکت در درازمدت کارامد است. صرف اطلاعات، شامل ارزش ذاتی افشای بیشتر شرکت است. برای شرکت‌های با کیفیت افشای بالاتر، انتظار می‌رود صرف اطلاعات برابر با افشای اطلاعاتی معادل با افشای رقیبانی با داراییها و شرایط بازار مشابه‌ باشد،‌ اما برای شرکت‌های با کیفیت افشا و شفافیت پایین، این صرف اطلاعات کمتر خواهد بود. مهمترین مزایای افشای کامل و گزارشگری بهتر عبارتند از (مدهونی، ۲۰۰۹):

 

• قابلیت اعتبار بیشتر مدیریت

 

• سرمایه گذاران درازمدت بیشتر

 

• افزایش حجم معاملات تجاری

 

• مالکیت نهایی بالاتر

 

• نقدشوندگی بیشتر

 

• فراریت کمتر

 

• کاهش شکاف خرید و فروش

 

• تحلیل بالاتر

 

• دسترسی بهتر و هزینه سرمایه کمتر

 

• روابط بهبودیافته با انجمنهای سرمایه‌گذاری

 

• قیمتهای سهام بالاتر.

 

در میان این مزایا، اعتبار مدیریت مهمترین مزیت است که پیش‌شرط تحقق سایر مزیتهاست. هنگامی که مدیریت از جایگاه اعتباری خوبی برخوردار است، بازار فعالیت‌های وی را مورد حمایت قرار می‌دهد؛‌ حتی اگر در کوتاه‌مدت تصمیمها و فعالیت‌های وی منجر به کاهش سود جاری شود. افزایش افشای داوطلبانه سبب کاهش نبود تقارن اطلاعاتی بین مدیریت و سرمایه‌گذاران و افزایش نقدشوندگی سهام می‌شود. افزایش نقدشوندگی می‌تواند منجر به جذابیت بیشتر سهام برای سرمایه‌گذاران نهادی شود. امروزه شرکت‌ها بر اساس سیاست‌های افشای خود مورد قضاوت قرار می‌گیرند و می‌توانند سیستم‌های افشای اطلاعات خود را برای سهام‌داران از طریق استقرار کمیته‌های افشا تقویت کنند. این کمیته‌ها محتوای اطلاعات و میزان و روش های افشای اطلاعات بااهمیت را تعیین می‌کنند.

 

۲-۱۰-۱۶ مسائل اصلی در افشای داوطلبانه

 

یکی از ‌موضوع‌هایی که در خصوص شفافیت و افشای اطلاعات داوطلبانه مطرح است، این است که شرکت‌ها به منظور کاهش ریسک اطلاعات، افشای داوطلبانه انجام می‌دهند؛ اما در عین حال تلاش می‌کنند از رویه‌های افشایی که حفظ آن در آینده دشوار است، اجتناب کنند. در تعیین سطح نهایی افشا، شرکت‌ها باید وزن عوامل هزینه خاص را در برابر منافع بالقوه حاصل از افشای بیشتر در نظر بگیرند. در تعیین مزایای اصلی افشای داوطلبانه، شرکت‌ها باید هزینه های اولیه سطح افشا را در نظر داشته باشند. این بدان معنی است که هزینه تهیه و انتشار اطلاعات و هزینه‌ زیان‌های رقابتی که به افشای داوطلبانه مرتبط است،‌ باید مدنظر قرار گیرد (مدهونی،۲۰۰۹)

 

یکی از محدودیت‌های مهم شفافیت و افشای داوطلبانه، توازن‌ بین‌ منفعت‌ و هزینه است. به موجب مفاهیم نظری گزارشگری مالی، منفعت‌ حاصل‌ از اطلاعات‌ باید بیش‌ از هزینه‌ تهیه‌ و ارائـه‌ آن‌ باشد. از این‌رو ارزیابی‌ منفعت‌ و هزینه‌ اساساً یک‌ فرایند قضاوتی‌ است‌ که برای شرکت‌های بزرگ از اهمیت بیشتری برخوردار است. این هزینه ها بر عهده شرکت‌اند، اما استفاده‌ کنندگان نهایی از صورت‌های مالی از آن منتفع می‌شوند و در گام دوم شرکت می‌تواند از منافع ثانویه و کسب مزیت‌های رقابتی حاصل از افشا بهره ببرد. اما نکته مهمی وجود دارد و آن اینکه آیا افشای تمام موارد توسط شرکت سبب نمی‌شود که شرکت‌ها بسیاری از اطلاعات خاص خود را به سایر رقیبان افشا نمایند و از این‌رو از بُعد رقابتی، در تنگناهای ناشی از افشای اطلاعات قرار گیرند؟

 

برخی معتقدند افشای اطلاعات توسط شرکت‌ها به صورت کامل انجام نمی‌گیرد، زیرا مدیران نسبت به در اختیار قرار گرفتن اطلاعات خاص تردید دارند (پارسائیان،‌ ۱۳۸۸). اما آنچه مشخص است، این است که شرکت‌ها بر اساس رویکردهای قانونی و ‌پاسخ‌گویی‌، خود را ملزم به انتشار کلیه اطلاعاتی که اثر مثبتی بر کارکرد بازار نیز دارد، می‌نمایند.

 

شناسایی و اولویت‌بندی ذینفعان و میزان تأثیرگذاری و نفوذ ذینفعان بر شرکت(آبراهام،۱۹۷۸)

 

عمومی

 

حیاتی

 

ثانویه

 

میزان اهمیت و نفوذ شرکت بر ذینفعان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زیاد متوسط کم

اهمیت

 

میزان تأثیرگذاری

 

زیاد

 

متوسط

 

کم

 

استخراج ماتریس تحلیل گروه‌های ذینفع برای شرکت بیمه لویدز در راستای ایجاد شرایط برد- برد

 

    1. – Corporate Social Responsibility ↑

 

    1. – Gary ↑

 

    1. – W.Griffin & JAYB.Barney ↑

 

    1. – IFAC ↑

 

    1. – SRA=SOCIAL RESPONSIBILITY ACCOUNTING ↑

 

    1. – A. A. A ↑

 

    1. – IFAC ↑

 

    1. – Hess ↑

 

    1. – Belkaoui ↑

 

    1. – Watts & Zimmerman ↑

 

    1. – Akerlof ↑

 

    1. – Stiglitz ↑

 

    1. – Scott ↑

 

    1. – Sustainability 360 ↑

 

    1. – transparency ↑

 

    1. – Openness ↑

 

    1. – OECD: Organization for Economic Cooperation & Development ↑

 

    1. – Perfect Market ↑

 

    1. – Bushman and Smith ↑

 

    1. – Vishwanath and Kaufmann ↑

 

    1. – Florini ↑

 

    1. – Madhani ↑

 

    1. – Bushman et al. ↑

 

    1. – IMF ↑

 

    1. – WB ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-14] [ 01:48:00 ب.ظ ]